اصفهان فقط چهارباغ نیست!

اصفهان فقط چهارباغ نیست! جمله کوتاهی که تاریخی شصت‌ساله دارد. دست‌کم از دهه چهل که مدیران شهری تصمیم گرفتند به سرووضع اصفهان برسند، یکی از آفت‌ها این بود که اصفهان را با چهارباغ اشتباه بگیرند و تمام هم‌وغم و فکر و ذکر خود را معطوف به چهارباغ کنند. مطلبی که در ادامه می‌آید، نقد مطبوعات نسبت به این رویکرد مدیران شهری و شهرداری‌هاست. 

تاریخ انتشار: 00:24 - سه شنبه 1399/05/21
مدت زمان مطالعه: 8 دقیقه
no image
ازاین‌جهت که تغییرات هرروزه چهارباغ تا به امروز هم ادامه دارد، شاه‌کلید تمام این حرف‌ها «توسعه متوازن شهر» است. چهارباغ ویترین شهر اصفهان است، اما ویترین مدیریت شهری آن نیز محسوب می‌شود. در این دو متنی که در ادامه می‌آید متوجه می‌شویم در اوایل دهه چهل شمسی نقد بسیار گزنده‌ای بر مدیریت شهری اصفهان از سوی مطبوعات و افکار عمومی وارد شد؛ به این شکل که چرا این‌قدر به چهارباغ می‌رسید و بقیه شهر را رها کرده‌اید؟! اصفهان که همه‌اش چهارباغ نیست. در خلال این دو متن ما به نکات بسیار جالبی درباره اصفهان در شصت سال پیش پی می‌بریم، شهری که قرار است مدرن شود، کمی هم در این راه عجله دارد، اما مدیران شهری آن آموزش‌ها و مهارت‌های لازم را برای یک شهر مدرن ندارند. آن‌ها به توسعه همه‌جانبه شهر فکر نمی‌کنند و همه تمرکز خود را روی چهارباغ قرار داده‌اند. اقداماتی که بیشتر شبیه به بزک‌کردن و دستی بر سر و رویش کشیدن است. موضوعی که صدای مطبوعات را درآورد. متن اول از خود امیرقلی امینی، مدیر روزنامه اصفهان، در سال 1341 در همین روزنامه به چاپ رسید.
می‌توان از خلال سطور این متن‌های مطبوعاتی، فضای فکری و چشم‌اندازهای شهری را به‌خوبی دریافت: «خوانندگان عزیز نمی‌دانم حکایت ظهور دجال و خر او را شنیده‌اند یا خیر؟… این آقای شیاد خری دارد که باید خرش دارای یک پالان مخصوص باشد و آن پالان باید در دست مبارک خود آقای دجال و به سلیقه خود او ساخته‌وپرداخته شود و اما بیچاره همین‌که صبح از خواب بیدار می‌شود، امیدش به یأس مبدل می‌گردد، زیرا می‌بیند پالانی که با مشقت فراوان دوخته است دوباره شکافته شده و به حال اول برگشته است. اوضاع شهر ما هم در سال‌های اخیر عینا پالان خر دجال شده است. نویسنده، سلانه‌سلانه و با طمأنینه از خیابان چهارباغ پایین عبور می‌کردم و به اوضاع‌واحوال خیابان‌ها با دقت می‌نگریستم و به سؤالات و چون‌وچراها و تراوش‌های فکری خود پاسخ می‌دادم؛ مثلا می‌گفتم چرا در وسط خیابان پیاده‌رو چهارباغ چمن کاشته‌اند؟
فورا جواب این چرا را می‌دادم و می‌گفتم: «به دلیل اینکه اولیای امور شهر خواسته‌اند خیابان زیبایی در شهر داشته باشند تا مردم و عابران از تماشای آن لذت ببرند.» اما درعین‌حال ناگفته نماند که این چمن فاقد آب است و باید چندین نفر روزانه آب‌دستی به آن‌ها بدهند تا سبز بماند. درهرحال چشم تیزبین حقیر بیش‌ازپیش نکته‌های باریک‌ترازمو را از مدنظر می‌گذرانید و نویسنده گناهکار را که گناهش درک حقایق است، محزون و مغموم می‌ساخت؛ و گاهی هم چنان مات و مبهوت می‌نمود که گویی در عالم خیال به سر می‌برد. به هر جهت به چهارراه خیابان محمد رضاشاه رسیدم (مسجدسید و عبدالرزاق کنونی) و مشاهده این خیابان نوبنیاد و کارگرانی که مشغول سنگ‌ریزی خیابان مزبور (از چهارراه تا میدان کهنه) بودند، رشته افکارم را برید و بر آنم داشت تا مسیر خود را تغییر داده و چند قدمی هم در آن محیط پر از گردوغبار قدم بزنم. هنوز چندقدمی نگذشته بودم که باز حِس فضولی‌ام بنای کنجکاوی را گذاشت. از یکی از کارگران پرسیدم: «آقا لوله اگو از کدام طرف خیابان عبور کرده است؟» فورا پاسخ داد: «آقا این خیابان و این محله اگو ندارد و لوله‌ای هم در این خیابان کار نگذاشته‌اند.» با خود گفتم یا للعجب!
چگونه ممکن است در یک قسمت از شهری اگو باشد و در قسمت دیگر مردم از این موهبت بشری محروم بمانند؟ از همه مهم‌تر اینکه به‌منظور ایجاد اگو خیابان‌های معمور و آبادِ شهر را زیرورو می‌کنند، ولی محل‌هایی که هنوز آسفالت نشده از داشتن لوله‌کشی فاضلاب محروم بمانند، درصورتی‌که مخارج انجام آن کمتر از نصف محل‌های آسفالته و خیابان‌های آباد است. جواب آن مرد کارگر نویسنده را وادار ساخت تا تحقیقات بیشتری از افراد بصیر و مطلع به عمل‌آورم و بالاخره پس از کنجکاوی معلوم گردید آنچه آن کارگر ساده گفته است مقرون به صحت و حقیقت است. در کشور ما نحوه کار بدین منوال است: اول خیابان می‌کشند، بعد آسفالت می‌کنند. سپس آسفالت را برای عبور مثلا سیم تلفن یا کابل برق می‌شکنند و بعد آسفالت می‌کنند. بازهم برای کشیدن لوله‌های اگو آسفالت را می‌شکافند و پس از قرنی که بودجه آن تأمین و تعیین شد، تازه معلوم نیست آن را آسفالت بکنند یا نکنند و بالاخره باید خیابان‌های شهر ما به همین منوالی که مشاهده می‌کنید، همیشه خراب و ویران باشد. همان روز با دوستی این موضوع را درمیان نهادم. گفت «په خبر نداری. همین خیابان چهارباغی که سطحش به این صورت درآمده است، پنجاه دفعه از طرف پنجاه شهردار به پنجاه صورت تغییر شکل داده است و هر شهرداری آن را به شکلی درآورده و بعد شهردار خلفش آن شکل را عوض کرده، شکل دیگری به آن داده است. یک روز یک شهردار آمد و به سلیقه خودش پایه‌های چراغ‌های خیابان پهلوی (مطهری) را در وسط خیابان با سیمان و خرج سنگین کار گذاشت.
روز دیگر شهردار دیگری آمد آن‌ها را از میان کند و با خرج سنگین دیگری به حاشیه خیابان انتقال داد و قس‌علی‌هذا.» گفتم: «پس در این صورت باید گفت اوضاع شهر ما بی‌شباهت به پالان خر دجال نیست؟» گفت: «آری بهتر از این هم نمی‌توان تعبیری برای آنکرد»(اصفهان، مرداد 1341).» در همان روز متن دیگری از «نوروز جمشاد»، طنزنویس روزنامه اصفهان افتاد. این متن به‌رغم ظاهرش، بسیار تلخ و گزنده بود. چراکه شهری را نشان می‌داد که در اوایل دهه چهل هنوز توسعه شهری مناسبی با آوازه و اعتبار خود نیافته بود. کوچه‌ها و خیابان‌هایی داشت که از کمترین امکانات شهری بی‌بهره بود. کودکانی که در کثافت و فقر زندگی می‌کردند و این شرایط را با چهارباغی که هرروز نونوار می‌شد مقایسه می‌کرد. متن زیر نگاهی به آن‌سوی چهارباغ انداخته‌اند. جایی که مدیریت شهری نخواسته‌اند آن را ببینند و متأسفانه همه توجه و هنر خود را در خیابان چهارباغ ریخته‌اند.» لب و پوست‌کنده خدمتتان عرض کنم که از سروکله بیشتر کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر کثافت می‌بارد و هرکجا قدم می‌گذاری دنیایی از زباله و آشغال و گله‌ای از مگس‌ها و حشرات گوناگون رژه می‌روند. اگر حرف چاکرتان را باور ندارید، لازم نیست زحمت خواندن این مقاله کوتاه را به خودتان بدهید. هم‌اکنون روزنامه را هشت لا نموده، در جیب مبارکتان فروببرید و قدم رنجه فرموده، به کوچه‌پس‌کوچه‌های نواحی سه و چهار شهر بروید (این نواحی در شمال شهر قرار داشتند) تا ببینید شهری که روزی پایتخت شاه‌عباس کبیر بوده و آن را پاریس مشرق‌زمین و عروس شهرهای خاورمیانه می‌خواندند، چگونه در زیر خروارها کثافت می‌غلتد و مردم نیز در جوار این‌همه زباله به سر می‌برند و دم نمی‌زنند. در سراسر این راهروهای باریک و پر از اتاق‌های فرسوده و تاریک و در تمام این پیچ‌وخم‌های این کوچه‌های مملو از انسان‌های زنده، حتی یک صندوق برای ریختن زباله یافت نمی‌شود و از پاشیدن آب و ریختن شن و روشن کردن چراغ صحبتی نفرمایید که شهرداری از شما می‌رنجد؛ و اولیای امور آن اداره فخیمه از شما دلخور می‌شوند.
شهرداری فقط می‌تواند به چشم چهارباغ ریمل بکشد و به کف خیابان‌های مجاور آن خاک سرخ بپاشد و لب و ابروی چند خیابان دیگر را بزک بکند و مردم هم اگر می‌خواهند راحتی و بهداشت و هوای آزاد داشته باشند، بهتر است جل‌وپوست خود را برداشته به همین دو سه خیابان عریض و پراز درخت و گل و سنبل نقل‌مکان کنند. مگر مجبورند در آن دخمه‌های تنگ با آن کوچه‌های متعفن به سر ببرند! گاه‌گاهی اتفاق می‌افتد که در یکی از همین کوچه‌پس‌کوچه‌ها، [شخص] متنفذ دم‌کلفتی خانه‌ای را به ثمن بخس می‌خرد و مفت و مسلم از چنگ صاحبِ پدرمرده‌اش به درمی‌کشد، آن‌وقت است که بلافاصله کوچه تسطیح شده، ریگ ریخته می‌شود، چراغ‌های متعدد برق بر سر تیرهای آن چشمک می‌زنند و صبح و عصر سپوری مافنگی و بی‌رمق، با دله ای سوراخ و پر از وصله، کوچه را آب‌پاشی می‌کند تا مبادا به دامن کبریایی پولدار محله گردی نشیند و خاطر مبارک او را ملالی فراگیرد.
بچه‌های قد و نیم‌قدی که باید در بهترین پارک‌های مشجر و پر از گل و فواره به‌سر برند و با مدرن‌ترین اسباب‌بازی‌ها سرگرم و مشغول باشند، در لابه‌لای توده‌های خاک‌های میکروب‌زای این بیغوله‌ها مسلول می‌شوند و از هر ده نفر آن‌ها، لااقل یکی دو نفر قربانی هوا و هوس اشخاص می‌شوند که مسئول سروصورت‌دادن و تمیز و پاکیزه کردن این لابیرنت‌های قرون و اعصار گذشته‌اند. کیست که این زنده‌به‌گوران فراموش‌شده را دریابد و به بهداشت و نظافت آن‌ها سروسامانی بخشد؟ مگر این‌ها هم‌وطنان ما نیستند. مگر نه این است که تمام بار سنگینِ عوارضِ شهرداری بر گرده خم‌شده و پوسیده همین‌هاست؟ پس برای رضای خدا هم که شده بفرمایید دو سه قدم خیر برای این همشهریان خود بردارید و اگر هیچ دسته‌گلی برای آنان به آب نمی‌دهید، لااقل نظافت اطراف خانه‌های آن‌ها را تأمین کنید (اصفهان، مرداد 1341).«این حرف‌ها در سال 1341 زده شد و حدود شش سال بعد هنوز هم این انتقاد از شهرداران وجود داشت که چرا همه‌اش چهارباغ؟! مطلبی از یکی از خوانندگان در روزنامه اصفهان به چاپ رسید که همین سؤال را مطرح کرده بود و البته خود روزنامه خبر دارد که مثل‌اینکه قرار است به اطراف شهر نیز توجه شود.»
با اجازه آن مدیر محترم من سؤالی دارم. نمی‌دانم چرا هر موقع یک پروژه یا برنامه یا نقشه عمرانی در اصفهان طرح‌ریزی می‌شود، اجرای آن از چهارباغ شروع و به چهارباغ ختم می‌گردد؛ مثلا چراغ‌های مدرن، چمن‌کاری یا جدول‌بندی و … همه از چهارباغ شروع یعنی از میدان پهلوی شروع و به آخر آن یعنی میدان آپادانا (دروازه شیراز) ختم می‌شود. فی‌المثل همین چمن‌کاری کنار خیابان و جدول‌بندی جوی‌های آن همان‌طور که مشاهده می‌شود فقط در چهارباغ و مقداری کناره زاینده‌رود عملی شده است. مضحک اینجاست قبل از عید آمدند، تمام پل‌های خیابان‌ها را خراب کردند، تحت عنوان اینکه می‌خواهند جدول‌بندی و چمن‌کاری کنند، اما نه‌تنها این اعمال به‌اصطلاح عمرانی انجام نگردید، بلکه پل‌ها هم دیگر ساخته نشد. حالا عده‌ای می‌گویند اصفهان شهر توریستی است و خیابان چهارباغ محل اجتماع و رفت‌وآمد توریست‌هاست. این قبول. ولی آیا باید رفاه و آسایش مردم را فدای توریست‌ها کرد؟ تازه براثر این توجه زیاد به چهارباغ، در روزهای تعطیل خود شما شاهد و ناظر جمعیت انبوهی هستید که برای گردش به این خیابان هجوم می‌آورند و شلوغی سرسام‌آوری به وجود می‌آید و نکته دیگر اینکه آن‌هایی که توریست واقعی هستند، از تمام قسمت‌های شهر دیدن می‌کنند حتی از کوچه‌پس‌کوچه‌ها و خرابه‌ها مانند طرف‌های بخش سه و غالبا خود شاهد و ناظر بوده‌ام که توریستی مشغول گرفتن عکس از زنی مشغول شستن رخت در جوی لجن زده و کثیف است و این موضوع می‌نمایاند که توریست هیچ‌گاه فریب ظاهر یا یک قسمت شهر را نمی‌خورد، بلکه از تمام مناظر دیدن کرده خاطراتی با خود به ارمغان می‌برد حال خواهش می‌کنم هر کس که مسئول این امر است، بیاید قدم رنجه کند بدون تشریفات، مخفیانه از قسمت‌های مختلف شهر دیدن کند و ترا به خدا آقای امیرقلی امینی شما هم خبرنگار به دنبالشان نفرستید که شلوغی راه بیفتد؛ اما تا می‌آید این امور به انجام برسد، تقاضا کنید فرهنگستان ایران این ضرب‌المثل را به گنجینه ادب ایران اضافه کند، «از چهارباغ شروع و به چهارباغ ختم»
البته خود روزنامه پاسخ داد که «سؤال شما بسیار بجا و به مورد است و حقا شهرداری باید به آن جواب بدهد ولی به شما بشارت می‌دهیم مثل‌اینکه شهرداری‌های سه‌گانه شهر، تحت نظر شهرداری کل می‌خواهند در راه اجرای نظر شما و امثال شما قدم‌هایی بردارند و اصلاح شهر و زیبایی آن را به سایر نقاط دوردست یعنی خارج از محوطه چهارباغ انتقال دهند، کما اینکه در راه نماسازی شهر، به تمامی ساکنان جنب خیابان‌ها و صاحبان مستغلات اخطار کرده‌اند که به نماسازی مسیر درها و به موزاییک‌کردن سطح پیاده‌روهای پشت منزل خود مبادرت نمایند» (اصفهان، تیر 1347).«در سال 1353 شهرداری اصفهان به یکی از این نقدها که چرا هرروز چهارباغ را دستکاری می‌کنید پاسخ داد. نامه شکایت این بود: «این معما برای مردم شهر اصفهان واقعا غیرقابل‌حل است که به چه علت هرسال کناره‌های خیابان و جوی‌ها و باغچه‌ها و جدول‌بندی خیابان چهارباغ را شهرداری تغییر می‌دهد و مبالغ گزافی از بودجه شهرداری را صرف این تغییر و تبدیل می‌نماید. یک روز پیاده‌روها و سواره‌روها را نرده‌گذاری می‌کند. چندی بعد نرده‌ها را برمی‌دارد و پایه فلزی و سیم‌کشی می‌کنند. سال گذشته برای چندمین بار تغییر دادند و زنجیر و پایه زرین کشیدند.
اینک پس از یک سال باز تغییر می‌دهند و جدول‌بندی به ارتفاع تقریبا 30 سانت با شن و سیمان می‌کنند. این کار به‌طور مسلسل سال‌هاست ادامه دارد و شاید نان‌وآبی در آن نهفته است که عقل ما درک آن را قد نمی‌دهد»(اصفهان، تیر 1353).» کفیل شهرداری اصفهان به نام علی‌اکبر خوشنود به روزنامه اصفهان نوشت: «با توجه به سنگینی روزافزون ترافیک چهارباغ، چون همه‌روزه مشاهده می‌شد که اغلب رانندگان به علت سرعت زیاد و یا عدم دقت، با میله‌های کنار خیابان تصادف کرده و علاوه بر شکستن آن‌ها، وارد باغچه‌های مجاور شده و به اشجار آسیب می‌رساندند. علی‌هذا شهرداری با صلاحدید اداره راهنمایی و رانندگی اقدام به تهیه جدول‌های منظور نموده (اصفهان، مرداد 1353).» به‌هرحال شهرداری اصفهان با پدیده‌ای به اسم چهارباغ مواجه بود و هیچ مدیر شهری نمی‌توانست از این پدیده اثرگذار و مهیب چشم بپوشد. همه مدیران به‌نوعی با آن دست‌به‌گریبان بودند. حالا عده‌ای برای اینکه خودی نشان دهند که در دوره مدیریت آن‌ها این اقدامات صورت گرفته است، به سراغ چهارباغ می‌رفتند و عده‌ای دیگر برای ارضای حس زیبایی‌شناسی خود چهارباغ را جلوی آینه بزک‌کاری می‌گذاشتند و عده‌ای هم بنا به مقتضیات و ضرورت زمان اقداماتی در چهارباغ انجام می‌دادند. جالب است بدانیم دستکاری‌کردن و اجرای طرح‌های رنگارنگ برای چهارباغ هنوز تا به امروز نیز ادامه دارد و همین‌الان طرحی در دست اجراست که به‌موجب آن کل چهارباغ تغییر چهره داده و چهارباغ عباسی از ماشین رهایی یافت و قسمت وسط آن‌که دارای دو مسیر برای دوچرخه‌سواران بود، آن‌هم با سنگ‌فرش و انداختن دو جوی زیبا عوض گردید. در سال 1398 چهره چهارباغ به‌کلی تغییر یافت.
  • اصفهان زیبا
    پایگاه خبری اصفهان زیبا

    عبدالمهدی رجایی

برچسب‌های خبر