ولی محمدرضا صادقی، فعال برجسته حیاتوحش اعتقاد دارد: «برداشت اشتباهی درخصوص سخن عیسی کلانتری، رئیس سازمان حفاظت محیطزیست درباره شکار حیوانات نر بالای 9سال صورت گرفته و حرف وی صحیح است. چه بخواهیم و چه نخواهیم مقوله شکار در تمام دنیا وجود دارد. به آن رسیدگی و بها داده میشود. برای این مقوله وقت میگذارند و آن را مدیریت میکنند تا به بیراهه کشیده نشود. در هر کشوری گونههای قابل شکار و شکارچی وجود دارد. اما اگر نتوانیم مقوله شکار را مدیریت کنیم به بیراهه کشیده میشود و شکار غیرمجاز پیش میآید. در شکار غیرمجاز هم هیچ اصول و هیچ قانونی وجود ندارد. تا آنجا که در شکار غیرمجاز بدون اینکه نظارتی بر شکارچی وجود داشته باشد، وارد یک زیستگاه میشود و به هر حیوانی که برسد شلیک میکند. شکار غیرمجاز فاجعه به دنبال دارد؛ همانطور که ما خیلی از مناطقمان را از دست دادیم. پس این فرم از شکار مثل خیلی از مناطق دنیا باید مدیریتشده باشد. کارشناس یا محیطبان همراه شکارچی وارد منطقه شود. شکارچی که پروانه شکار گرفته میتواند با یک برداشت اصولی یک شکار موفق را داشته باشد. امروزه در دنیا ابزار شکار یک ابزار مدیریتی محسوب میشود به صورتی که برای خیلی از گونههای دنیا مفید بوده است.»
بازی رسانهای
صادقی معتقد است: «نظرات تند در رابطه با شکار حیوان نر بالای 9 سال بازی زیرکانه خبرگزاریهاست. ما در ایران گونههای قابل شکاری از گونههای پستانداران داریم که مدنظر شکارچیها هستند. شکار پستانداران از شکار پرندگان کاملا متفاوت است و اسلحه مربوط به خود را داراست. کسانی که بحث شکار پستانداران بزرگجثه ایران را پیش میکشند، منظورشان گونههایی مثل کل و بز، قوچ و میش، آهو و در بعضی از مناطق گوزن قرمز است. گوزن قرمز چون جمعیت خوبی در ایران ندارد، به حدنصاب نرسیده و نمیشود برایش پروانه شکار داد. ولی برای سایر گونهها مثل قوچ و میش، کل و بز و آهو در خیلی از مناطق که جمعیت این گونهها اشباع شده، میشود پروانه شکار تعریف کرد. ولی نه به این صورت که یک شکارچی وارد یک منطقه شود و هر حیوانی که دلش خواست در هراندازه، سایز و سنی شکار کند. باید حیوانی مورد هدف قرار بگیرد که توانایی تولیدمثل و تکثیر نداشته باشد. وقتی یک شکارچی درخواست شکار دارد. باید این ضرر را به حداقل رساند.»
صادقی با استناد به مثالی اینگونه توضیح میدهد: «بهطور مثال سن متوسط جمعیت قوچ و میش در ایران 10 تا 12سال است؛ یعنی بیشتر از این عمر نمیکند. بعدازاین 10سال قوچ و میش به دلیل پیری و فرسودگی میمیرد. بهترین زمان تولیدمثل و سرحال بودن این حیوان سن 5 تا 6 سال است. قوچ و میش زمانی که سنش بالاتر میرود قدرت بدنی بالاتری پیدا میکند، ولی در عوض تولیدمثل این حیوان کمتر میشود. توانایی جفتگیری قدیم را ندارد. نمیتواند مثل یک حیوان پنجششساله تولیدمثل کند. حرف از حیوانات نر است، چون حیوانات نر دارای شاخ شکیل و برای شکارچیها ارزشمند هستند. حیوانات ماده فاقد ارزش برای شکار هستند. یک حیوان نر دارای دو حسن است؛ یک حیوان ماده توانایی تولیدمثل دارد؛ اما با یک گله دهپانزده تایی ماده یک حیوان نر میتواند جفتگیری کند. دوم اینکه حیوان ماده شکیل نیست، چون فاقد شاخ است. فاقد زیباییهای حیوان نر است؛ پس برای همین، حرفمان در رابطه با حیوانات نر است. شکارچیان ایران یا شکارچیان دنیا به دنبال حیوانات نر مسن هستند که شاخ زیباتری دارند.»
چگونگی تشخیص حیوان نر بالای 9 سال
عیسی کلانتری میگوید: «حیوان بالای 9سال شکار شود. اما چطور میتوان سن حیوان را تشخیص داد؟» این کارشناس حیاتوحش در پاسخ میگوید: «این بحث کارشناسی است. تشخیص سن حیوان کار مردم نیست. بعضی از مردم حتی اسم قوچ و مش را نشنیدهاند. گونه آهو را از قوچ و میش نمیتوانند تشخیص بدهند. شما اگر به محیطبان یک دسته قوچ را از دور نشان بدهید خیلی راحت سنشان را از روی طول شاخ و از روی گرههایی که بر روی شاخ است تشخیص میدهند. اصلا کار سختی نیست. این موضوعات را در کلاسهای اکوتوریسم برای شاگردهایمان توضیح میدهیم. همچنین در کلاس پستانداران در رشته محیطزیست در تمام دانشگاههای ایران آموزش داده میشود. این کار متخصصان است. کار مردم عادی نیست. پس حرف ما این است که چگونه سن و گونه را یک کارشناس باید تشخیص بدهد. به ازای هرسالی که به سن این حیوان اضافه میشود، در فصل تولیدمثل که فصل آبان است یک گره در شاخشان اضافه میشود. این گره یا بندها از دور با دوربین کاملا مشخص است. برای همین میگویند حیوان بالای ن9سال قابلیت شکار دارد. چون شاخش به حدنصاب رسیده و برای شکارچی ارزشمند و جذاب است. از طرف دیگر این حیوان از رده تولیدمثل خارجشده است.»
چرا پروانه شکار بدهیم؟
محمدرضا صادقی در این مورد نیز میگوید: «چرا اصلا پروانه شکار بدهیم. خیلی از دوستان میگویند چرا اجازه ندهیم تعادل اکولوژیکی خودش برقرار شود. حرفشان هم حساب است. ما بحثمان یک سده یا دو سده قبل نیست. ما امروز زندگی میکنیم. خیلی از زیستگاهها تغییر کرده است. خیلی از شرایط را تغییر دادیم و امروزه همه اینها نیاز به مدیریت دارد. این مباحث را باید خودمان مدیریت کنیم. حال اینکه چطور مدیریت کنیم پاسخ این است که باید به درخواست شکار مثل سایر نقاط دنیا شکل و شمایل دهیم. در تمام نقاط دنیا یک شکارچی اصول اولیه شکار را آموزش میبیند و از سازمان مربوط به آن پروانه شکار میگیرد. شکارش را با نظارت و کنترل انجام میدهد تا یک شکار موفق داشته باشد. بهطور مثال جمعیت علفخوار قابل شکار در ایران همین سه گونهای که گفتم، در حدود صدها رأس در کل ایران است که هرساله در مناطق تحت مدیریت سازمان محیطزیست سرشماری میشوند. درصد برداشت این صدهزار رأس در دنیا 3درصد است. به عبارتی 3هزار پروانه شکار میشود. این در شرایطی است که ما اگر یکدرصد از پروانه شکار را بخواهیم حساب کنیم، هزار پروانه شکار باید هرساله صادر کنیم که بازهم این کار را نمیکنیم. برای یک درصد ناچیز پروانه شکار صادر میشود. شاید در سال به تعداد سیصد یا چهارصد پروانه شکار که اصلا به پیکره حیاتوحش ایران آسیبی نمیزند؛ بلکه باعث میشود شکارچیهای قانونمند راه را کج نروند و به درخواست شکارشان نگاه شود. قطعا از این سیستم درآمد حاصل میشود و شکارچیان ما به هدفشان میرسند؛ به امید روزی که به نقاط بالاتر برسد. با مدیریت خوبی که نسبت به دهههای قبل داریم امیدواریم این امر امکانپذیر شود. جمعیت حیاتوحش دارد خودش را شکوفا میکند و امید است زمانی برسد که جمعیت حیاتوحش چند برابر الان شود و خیلی راحت بتوانیم چند هزار پروانه شکار مثل سایر نقاط دنیا صادر کنیم.»
صادقی کشور آلمhن را مثال میزند و میگوید: «در آلمان برای یکگونهای مثل گراز سالیانه چیزی در حدود ده هزار پروانه شکار صادر میکنند. پروانههای شکار در آلمان که یکچهارم وسعت ایران است، عجیبغریب است. ما باید در ایران به همین سمت برویم و شکارمان را مدیریت و بر آن نظارت کنیم. با پروانه شکارچی را به سمت شکار هدایت کنیم قطعا اصولیتر است. اگر ما پروانه ندهیم، شکارچی بهصورت غیرمجاز وارد مناطق میشود. خوب یا بد در جامعه وجود دارد و در تمام دنیا نیز مشاهده میشود. پس در همهجا این موضوع را مدیریت میکنند و به آن بها میدهند. ما هم باید همین کار را انجام دهیم و اگر به حال خود رهایش کنیم و مانع این کار شویم این سد از جای دیگری لبریز میشود.» صادقی بازهم تأکید میکند: «حرف رئیس سازمان محیطزیست صحیح است؛ اما از حرف او متأسفانه برداشتهای سویی انجامشده است. نیاز هست بگویم حیوان علفخوار نری که بالای 9سال دارد به خاطر اینکه از رده تولیدمثل خارجشده و قابلیت شکار دارد، چقدر خوب که این را به شکارچی بدهیم. اگر قرار است حیوانی از حیاتوحش حذف شود این حیوان است نه حیوان جوان ماده یا جوان نر که قابلیت تولیدمثل بالایی دارد. این حیوان حذف شود تا با یک تیر دو نشان بزنیم. هم مدیریت و هم درآمدزایی برای بهبود حیاتوحش و هم اینکه به درخواست یک شکارچی پاسخ مثبت دهیم ولی مدیریتشده و با نظارت. همواره وقتی پروانه شکاری صادر میشود این پروانه شکار زیر نظر یک محیطبان انجام میشود. همراه یک محیطبان یک شکارچی را سه روز به یکی از مناطق تعیینشده میفرستند. در این سه روز محیطبانی که همراه شکارچی است تعیین میکند کدام حیوان را باید شکار کرد. یعنی اینطور نیست که شکارچی هر حیوانی را خواست شکار کند. محیطبان بهخوبی تشخیص میدهد چون چندین سال تجربه دارد و تشخیص درست میدهد. این محیطبان خیلی خوب میداند شکارچی را به کدام قسمت از منطقه ببرد که حیوان نر مسن داشته باشد.»