حاج رضا جدیدی در ۱۵ آبان ماه ۱۳۹۹ دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت. در گزارش زیر چندی از دوستان و نزدیکان وی از شخصیت بزرگ او گفتهاند:
وقتی اشک جدیدی جاری شد
عباس نصر فعال سیاسی و از دوستان مرحوم جدیدی است. نصر بیان میکند: «من از نزدیک با ایشان حشر و نشر نداشتم ولی خاطرات ایشان را که برای نوشتن کتاب انقلاب در نشر آثار امام دیدم، به نظرم جالب آمد و در کتابی آوردم. من با آقای جدیدی در یکی دو جلسه همنشین بودم و همانطور که شنیده بودم، او را انسانی وزین و خوشخلق یافتم. در کتاب انقلاب در اصفهان خاطره جالبی هست که آن را برایتان میگویم:
«از دانشآموزان دبيرستان ادب اولين نفري كه شهيد شد، شهيد رسول نمنبات بوده كه از شهداي پنج رمضان اصفهان بود و روز اول مهر سال 1357 كه دبيرستان باز ميشد و همه ساله در چنين روزي به دانشآموزان نفر اول جوائزي داده ميشد. آن روز عكس شهيد را كه جلوي تريبون گذاشته بوديم، در حال سخنراني روي دست بلند كردم و گفتم امسال به جاي اينكه حلقه گل به گردن نفرات اول بيندازيم، تاج گلي روي صندلي خالي اين دانشآموز كه شهيد شده است گذاشتهايم و بغض گلويم را گرفت و بياختيار گريه كردم آن روز غير از تقريباً هزار و پانصد نفر محصل و يك صد نفر همكاران فرهنگي، تعداد زيادي از پدران و مادران بچهها هم حضور داشتند. وقتي من عكس شهيد را روي دست بلند كردم، عده زيادي از دانشآموزان طبق برنامه قبلي فرياد درود بر خميني و مرگ بر شاه را سر دادند و پارچههایي كه در ارتباط با شهيد بوده، روي دست بلند كردند و اعلاميههايي كه آماده شده بود روي هوا رفت و جوّ دبيرستان متشنج شد و چند دقيقه بعد دبيرستان به محاصره ساواك و نيروهاي انتظامي درآمد (آن روزها اصفهان حكومت نظامي بود) و اينجانب را احضار كردند، كه علت اصلي تشنج گريه تو بوده است و تو چرا گريه كردي و عكس شهيد را نشان دادي؟ گفتم گريه اختياري نيست، ضمناً محصلين ما مانند فرزندان ما هستند، جاي خالي او دل مرا سوزاند و گريهام گرفت. البته از اول مهر 57، كه اين صحنه پيش آمد، ديگر دبيرستان ادب و ساير مدارس آرام نشدند و صحنه تظاهرات كمكم از محوطه مدرسه به كوچه و خيابان كشيده شد.1»
عمری بابرکت
سیدعلی نکویی زهرایی، رییس شورای هماهنگی جبهه اصلاحات استان اصفهان نیز در مورد مرحوم جدیدی اینطور میگوید: «ایشان عمر بابرکتی داشتند. هم قبل از انقلاب و هم بعد از آن به مردم خیلی خدمت کردند. هم فرهنگی بودند، هم مسئولیتهای مختلفی داشتند و در این اواخر هم دبیر ستاد اقامه نماز اصفهان بودند. اینها عمده محور فعالیتهای ایشان است. مرحوم جدیدی تاریخ را خیلی خوب میدانست و در سخنرانیهایش زیاد از بحثها و اتفاقات تاریخی سخن میگفت. همین نشان دهنده باسواد بودن او بود.»
معلم واقعی
علیرضا نصر اصفهانی، رییس شورای شهر اصفهان در مورد مرحوم جدیدی نیز چنین میگوید: «آقای جدیدی در تمام طول عمرش سعی کرد که یک معلم واقعی باشد. من همین لفظ معلمی را برای ایشان کامل و جامع میدانم. خوش خلقی، مسئولیتپذیری، توجه ایشان به دیگران و ارتباطاتی که داشتند به معنای واقعی کلمه معلمی برازنده ایشان بود.» نصر در ادامه میگوید: «احساس مسئولیت زیادی داشت، بسیار اهل مطالعه بود، خوش مسلک و شوخ طبع بود. مرحوم جدیدی جلوههای رحمانی دین را دقیقا در گفتار و رفتارشان نشان میدادند. برخلاف کسانی که مهربانی و رحمانیت دین را نشان نمیدهند، اما ایشان بهصورت واضحی این جلوهها را از خود بروز میدادند. علاوهبر این ایشان در بین دوستانشان همیشه به کسی معروف بودند که مجلس را از حالت خشک در میآوردند و با روی خوش و رفتار مهربانشان با همه ارتباط برقرار میکردند.» نصر در خلال حرفهایش به سادهزیستی مرحوم جدیدی اشاره میکند. او میگوید: «بعد از اینکه ایشان سکته کردند ما به عیادتشان رفتیم. ساده زیستی کاملا در خانهشان مشهود بود. این در صورتی است که باتوجه به سمتهایی که ایشان داشتند، سعی کرده بودند ساده زندگی کنند.» در پایان نصر از قول شاگردان مرحوم جدیدی خاطرهای تعریف میکند: «جدیدی وقتی سرکلاس میآمد امکان نداشت که اول کلاس روی تخته یک بیت شعر یا یک حدیث ننویسد. عادت او این بود که کلاسش را با چنین کاری شروع میکرد. همین باعث ایجاد انگیزه بین شاگردان میشد و بنا به شعر یا حدیثی که نوشته میشد ارتباط موثری با افراد حاضر در کلاس میگرفت.»