تا توانی، میگریز از یار بد/ یار بد، بدتر بود از مار بد/ مار بد، تنها تو را بر جان زند/یار بد، بر جان و بر ایمان زند» حذف این بیت (که تا چندی پیش منسوب به مولانا بود)، از درس چهارم کتاب فارسی پایه نهم، دوباره جنجالبرانگیز شد و انگشت اتهام را روانه سیستم آموزشی کرد. این اقدام را میتوان همچون سایر تغییرات کتب درسی، اتفاقی تعمدی و بنا به ذائقه مؤلفان و گردآورندگان این کتابها دانست؛ چرا که این موضوع، مسئله تازهای نبود و حذف و جابهجایی محتواهای آموزشی و همچنین اعمال تبعیضهای جنسیتی بارها در کتب درسی رخ داده و با اعتراضهای بسیاری نیز روبهرو شده؛ تا آنجا که این انتقادها باعث شد خود مسئولان آموزشوپرورش نیز از مواضعشان کوتاه بیایند و بهخاطر آن عذرخواهی کنند.
حذف شعر منسوب به مولانا به گفته علی محبی، معاون برنامهریزی درسی و تولید بستههای تربیت و یادگیری سازمان پژوهش و برنامهریزی آمـوزشـی، اقـدامـی صحیح است؛ زیرا: «در اسفند۹۶ خبرنامه گروه آموزش زبان و ادبیات فرهنگستان زبان و ادب فارسی نقدی را در اینباره مطرح میکند که شعر مربوط به مولانا نیست. گروه تألیف بررسی میکند و میبیند درست است و چنین بیتی در دیوان مولانا وجود ندارد. بنابراین در چاپ ۹۹-۹۸ آن را اصلاح میکنند و نام مولانا را بر میدارند و به جای آن مینویسند "شاعری فرموده"؛ زیرا سراینده مشخص نبوده است؛ بنابراین، تغییر به این دلیل نبوده که نام مشاهیر بزرگ را حذف کنیم، بلکه صیانت از جایگاه مشاهیر مطرح است. این شعر در دیوان ایشان وجود نداشته است؛ اما شعری با مضمون یار و همنشین از مولانا را برای چاپ بعدی در سال آینده جایگزین میکنیم. شعری که از مولانا جایگزین خواهد شد "مار بد جانی ستاند از سلیم/ یار بد آرد سوی نار مقیم" خواهد بود و در نسخه پیدیاف کتاب امسال هم اصلاح میشود.»
اگرچه به گفته معاون برنامهریزی درسی و تولید بستههای تربیت و یادگیری سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، حذف این شعر این بار به دلایل درستی از کتب درسی صورت گرفته؛ اما تورق این کتابها نشاندهنده تغییرات و جـابـهجـایـیهــای عـجـیـبغـریـبـی است که حتی در پارهای از موارد، صدای نویسنده را هم در آورده است؛ نمونهاش هم تغییر و دستکاری در داستان «قصههای مجید»، نوشته هوشنگ مرادی کرمانی که بهتازگی حاشیهساز شد و انتقاد تند مؤلف را در پی داشت.
قضیه اما از آنجا شروع شد که در متن اصلی «سفرنامه اصفهان» از سری داستانهای «قصههای مجید» آمده است: «ظهر شد. صدای اذان میآمد. کار اکبر آقا تمامی نداشت. حوصلهام سر رفته بود...»؛ اما در کتاب درسی بچهها داستان را اینگونه تغییر دادهاند: «ظهر شد، صدای اذان میآمد. وضو گرفتم و نماز خواندم. کار اکبر آقا تمامی نداشت. حوصلهام سر رفته بود...»؛ البته نوشتهاند «با اندک تغییر». درحالیکه هوشنگ مرادی کرمانی در گفتوگو با رسانهها عنوان کرد که اعمال این تغییر بدون اطلاع و اجازه او بوده است: «در متن اصلی اینطور نیست که مجید نماز بخواند؛ به هر حال بدون مجوز نویسنده و بدون اطلاع من دست به چنین کاری زدهاند. من رضایت ندارم و اطلاع هم ندادهاند. هر شخصیتی که نویسندهای مینویسد، طبیعتا برای او کارهایی میگذارد که در حد توان و سوابق آن شخصیت است. نمیدانم با این کار چه هدفی را دنبال میکنند. به نظر من این موضوع بیشتر ضرر میزند؛ زیرا معلمان و بچهها اصل قصه را میخوانند. در متنی که نویسندهاش زنده است دست میبرند و اطلاع نمیدهند؛ این کار درستی نیست. مجید به سنی نرسیده که نماز بخواند. در هیچکدام از داستانها هم نماز نخوانده است؛ اما بیبی نماز میخواند و چندجای داستان سر سجاده است که کار خیلی خوبی هم هست. اما مجید یک بچه 12-10 ساله است و به سنی نرسیده که نماز بخواند؛ در این داستان این بچه میخواهد به اصفهان برود و جاهای دیدنیاش را ببیند.»
او با تأکید بر اینکه تغییر در شخصیتها و داستان به ضرر مخاطبان است، به تغییراتی که چند سال قبل هم بر این داستان اعمال شده بود اشاره و بیان میکند: «میتوانند داستان را بردارند و داستان دیگری بگذارند. قصههای مجید ۳۸ داستان است و زمانی که مخاطب این داستان را به همراه داستانهای دیگر میخواند متوجه میشود با شخصیت داستان متضاد است. این داستان مانند خانه من است، انگار که آمدهاند و بدون اجازه من در بخشی از خانهام اتاق ساختهاند. آیا این کار درست است که بدون اجازه چنین کاری کنند؟ باید از من دو خط اجازه میگرفتند که با تغییر منتشر میکنیم. این تغییرات باعث میشود شخصیت داستان به شخصیتی باورنکردنی تبدیل شود و توی ذوق معلم و دانشآموز میزند. در داستان دست میبرند و میخواهند از این راه بچهها را نمازخوان کنند؛ اما این کار تأثیر آموزشی و تربیتی برای بچهها ندارد. این داستان، داستانی ادبی است.»
قلب کوچک را به چه کسی بدهیم؟
اما تغییر درداستان «قلب کوچک را به چه کسی بدهیم» از «نادر ابراهیمی» نیز با حرف و حدیثهایی همراه بود و واکنش جدی خانواده او را به همراه داشت. اینگونه که در متن اصلی این داستان که در کتاب هفتم منتشر شده، آمده: «قلبم را میبخشم به همه آنهایی که جنگیدند و دشمن را از خاک ما، از سرزمین ما و از خانه ما بیرون انداختند.» تغییرات اعمالشده، اما متن نهایی را به این عبارت بدل کرده است: «قلبم را میبخشم به همه آنهایی که به خاطر اسلام جنگیدند.»
فـرزانـه مـنـصوری، همسر این نویسنده، در پی این موضوع در بیانیهای نوشت: «این "دخالت در اثر نویسنده" را علاقهمندان به آثار نادر ابراهیمی خبر دادند. قضیه را پی گرفتم و متوجه شدم جملهای به اثر اضافه شده که نهتنها آن را مؤثر و زیباتر نکرده، بلکه مفهوم وسیع و گسترده آنرا هم محدود کرده است. این کتاب نزدیک به ۳۰سال است که در خانوادهها میچرخد و به صورت پویانمایی هم ساخته شده است. پدر و مادرهای امروز در کودکی آنرا خواندهاند و حال برای فرزندشان میخوانند و تغییرات آنرا میفهمند. در دنیای امروز که هر اتفاق کوچکی در هر گوشه دنیا، بیدرنگ، به چشم و گوش همه میرسد، چطور فکر کردهاند که "این نیز بگذرد و کسی نخواهد فهمید بدون اجازه صاحباثر دستی در آن بردهایم"؟! بارها متوجه شدهام که بدون اطلاع و مجوز از ما، آثار نوشتاری و سرودهای ملیمیهنی همسرم، نادر ابراهیمی را در کتابهای درسی گذاشتهاند و با تصاویر نامربوط و نازیبایی تزیینش کردهاند که نسبتی با پیام و مفهوم اثر ندارد. تذکر دادهام؛ امید که نتیجهبخش باشد، قبل از آنکه اقامه دعوی کنم.» همچنین محسن حاجیمیرزایی، وزیر آموزشوپرورش در صفحه شخصی خود در توییتر نوشت: «از تغییر متن نویسنده فاخر کشورمان در کتاب فارسی پایه هفتم، متأسف شدم. (هرچند تغییر در دوره مسئولیت من نبوده است). در همان ماههای اول مسئولیت، فرایند دقیق، منسجم و حرفهای را برای بررسی و اصلاح تغییرات تدوین و ابلاغ کردیم تا مطمئن شویم که در آینده شاهد چنین مواردی نخواهیم بود. همچنین از همکاران خود در سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی خواستم تغییرات دو سال اخیر کتابهای درسی را بازبینی و اصلاحات لازم را در چاپ جدید اعمال کنند.»
اما این ماجرا ادامه دارد
حذف غـزلی از سایه، شعری از شفیعیکدکنی، داستان موسی و شبان مولانا، رباعیات خیام، داستان حلاج در درس تذکرهالاولیا، داستانی از بزرگ علوی و کلا نام ایرج میرزا، صادق هدایت و شعر شاعرانی چون «نیما»، «اخوان» و عکس مقبره کوروش و همچنین آوردن شعر معروف «آرش کمانگیر» از «سیاوش کسرایی» بدون ذکر نام شاعر، تنها نمونههای دیگری از تغییرات و نفوذ سلیقه در محتوای کـتـب درسی و آمـوزشــی اســت؛ دگرگونیهایی که البته تنها مختص کتابهای فارسی و ادبیات نیست، بلکه سال گذشته دامنه آن به ریاضیات نیز رسید و باعث حذف مبحث انتگرال شد و متولیان امر هم این تصمیم و تصمیمگیریهای چند ساله حوزه ریاضیات را حاصل تدبیر و خرد جمعی و صرف زمان بسیار و انجام کارشناسی در امور دانستند. حذف تصویر دختران از روی جلد کتاب ریاضی دبستانیها در سال جاری نیز یکی از پرحاشیههای امسال بود؛ آنچنان که پس از واکـنشهای مختلف از جمله طراحی و به اشتراکگذاری جلد کتاب ریاضی با تصویر مریم میرزاخانی، ریاضیدان فقید، محسن حاجیمیرزایی، وزیر آموزشوپرورش از این اقدام عذرخواهی کرد و گفت: «بابت بیسلیقگی انجامشده در کتاب ریاضی سوم دبستان عذرخواهی کرده و آن را اصلاح میکنیم.»
تـلاشهای اصفهانزیبا برای گفتوگو با گروه تألیف کتب درسی و همچنین سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، برای آگاهی از روال تغییرات و چند و چون آن، راه به جایی نبرد؛ اما کوروش امیرینیا، معاون برنامهریزی متوسطه دفتر تألیف کتابهای درسی ابتدایی و متوسطه نظری در اینباره با بیان اینکه در تولید کتابهای جدید و نونگاشت دوره دوم متوسطه، مهمترین اصل، رعایت خواستهها و انتظارات سند برنامه درسی ملی بوده است به رسانهها گفت: «کتابهای قبل از مهر۱۳۹۵ در مدارس تدریس نمیشود و تمام موارد ذکرشده توسط نویسنده از کتابهای مربوط حذف نشده، بلکه مربوط به کتابهای قبل از سال۱۳۹۵ است.» در واقع منظور امیرینیا آن است که مطالب یادشده از کتابها حذف نشده، بلکه به طور کلی آن کتابها از رده خارج شده و کتابهای جدیدی جایگزین شده است.
در واقع او به این شیوه، خود را از پاسخ به مسئله حذف برخی اشخاص و مطالب از متون آموزش رسمی کنار کشیده است. با این همه در ادامه سخنانش به نکته مهمی اشاره کرده و گفته است: «کتاب درسی جایی برای معرفی اندیشههای اشخاص خاص نیست که به سهمخواهی فرد یا افراد منتهی شود. متن دروس با تشخیص شورای برنامهریزی درسی، نتایج ارزشیابی پایانی و مکاتبات دبیران چند سال یکبار حذف، اصلاح یا افزوده میشود.» رضا شفیـعـی، سـرگـروه ادبـیـات فارسی استان در رابطه با تغییرات کتابهای درسی به «اصفهانزیبا» میگوید: «سالی یکبار تمام سرگروههای علمی و کتب درسی به گردآوری اشکالات علمی و مرجعی کتابها بر اسـاس درخـواســت سـازمـان تألیف میپردازند و آن دسته از محتواهایی که نیاز به تغییر دارند، مورد بررسی قرار میگیرند؛ برای مثال، ممکن است متونی از قرن4 یا 5 هجری قرار باشد در کتب درسی درج شود که فهم و درک آن برای دانشآموز پایه هشتم یا نهم مشکل است؛ بنابراین مؤلف مجبور است تغییراتی را در آن اعمال کند؛ تغییرات ویرایشی که در علامت قلاب قرار میگیرد یا اینکه در پایین متن ذکر میشود که در آن، تصرف و تلخیص انجام شده است. این موضوع مشکل خاصی ایجاد نمیکند و یکی از شیوههای صحیح ارجاع متن در همه دنیاست.» به گـفـتـه شـفـیـعـی، مــؤلــــفهــــا اســـــتــدلالهــــا و تــوجــیــههــــای قــانـــعکــنـنـدهای برای تـغـیـیـــرات کتابهای درسی دارند؛ مثلا اینکه ذهن کودکان پر از چرایی است و باید متون به گونهای طراحی شوند که برای او قابل فهم و درک باشند. علاوه بر این، یکسری از متون ممکن است از نظر سندیت مورد تأیید نباشند؛ مثلا بیتی از شاعری مانند مولوی در یکی از کتب درسی درج شده؛ اما مشخص شده که شعر از آن شاعر نبوده است. یا اینکه متنی در فصلی درج شده که تناسبی با متن کناری خود نداشته است؛ بنابراین نمیتوان این مسائل را تعمدی یا دال بر القای ایدئولوژی خاص به دانشآموزان دانست.»
این درحالی است که داروین صبوری، جامعهشناس که به تحلیل محتوای کتب درسی مقطع ابتدایی پرداخته در گفتوگو با «اصفهانزیبا» میگوید: «نکته عجیب در تحلیل محتوای متون درسی این است که سیستم آموزشی چرا برای آشنایی کودکان با مفاهیمی مثل خشونت، تبعیض و... اینقدر عجله دارند و به محض اینکه آنها پایشان را به مدرسه میگذارند، سعی میکنند دانشآموزان را با چنین مباحثی آشنا کنند؟ درحالیکه روانشناسان هشدار میدهند که کودکان تا قبل از 12سالگی نباید با چنین مفاهیمی آشنا شوند؛ چرا که این مسئله میتواند برای آنها خطرآفرین باشد.» او ادامه میدهد: «در گذشته تغییرات کتب درسی در لایههای پنهان انجام میشد؛ امروز اما این دگرگونیها به صورت آشکارا و القا به کودکان انجام میشود؛ اتفاقی که نه تنها تأثیر مثبت به همراه ندارد، بلکه با اثرات سوء نیز همراه است؛ چرا که درونیکردن ارزشها و همچنین جامعهپذیری در نهاد خانواده و آموزشوپرورش انجام میشود؛ اما وقتی سیستم آموزشی این کار را به صورت مستقیم و بیپرده انجام میدهد، کودکان را دچار دوگانگی میکند. درواقع مشکل این است که نهاد آموزش ما به پرانتزی غریبه که با دنیای دانشآموزان به شدت بیگانه است تبدیل شده که تنها چند ساعت از شبانه روز باز میشود و جایی برای جامعهپذیری نیست.»
افزودن دیدگاه جدید