اگر خانهاش را وجببهوجب سیاحت کنید حتما شگفتزده میشوید. تنوع، تجمع و ظرافت زیبای آینهها، تابلوها، گلدانها، چراغها و حتی کلکسیون خورشیدخانمها و خروسها مصداقهای اصالت و کیفیتاند. در خانه بخردی حتی جاخودکاری روی میز منشی هم خروس است!نماد خانه را نه در یک گوشه و نقطه خاص که هر جا چشم بچرخانی میبینی.میگوید «خانه جایی است که با ایده زندگیکردن ساخته شده و باید خانه بماند» و نتیجه این تفکر، بازسازی خانهای پر رنگ و نقش و وفادار به گذشتهاش برای اقامت مسافران در اصفهان است. جایی که هم حس صمیمیت و راحتی یک خانه را به تو القا میکند و هم چنان پر و پیمان تزیین و چیدمان شده که ویژگیهای یک موزه را دارد.
خانهای برساخته با الفبای خرد!سابقه این برخورد با جهان اطراف از سوی مرتضی بخردی اما فقط به مرمت خانه صفویاش برنمیگردد که خاطره برپایی گالری کلاسیک هم نشانگر آن است.بخردی یک گالریدار، استاد دانشگاه، هنرمند و مدیر صنایعدستی، طراح داخلی و فعال فرهنگی است. گفتوگوی ما را با او بخوانید.
کجا و در چه تاریخی متولد شدید؟
متولد 12خرداد1323 در محله درب کوشک هستم؛ اما از پنجسالگی در محله صارمیه ساکن شدیم. البته علاقه زیادی که به محله قدیمی تولدم درب کوشک داشتم باعث میشد بعدا هم گاهی با دوچرخه در آن گشت بزنم. حتی یادم است اولین بار در این محله سابات دیدم.
دوران دبستان و دبیرستان را کجا گذراندید؟ از همکلاسیهای آن زمان کسی را یادتان هست؟
کلاس اول تا ششم را در دبستان 15 بهمن در محله صارمیه طی کردم. کیومرث پوراحمد و برادرش هم از دانشآموزان همان مدرسه بودند.سیکل اول دبیرستان را هم که سه سال بود به دبیرستان صائب در خیابان شاپور رفتم و دوره دوم را با خواندن رشته ریاضی در دبیرستان ادب سپری کردم.
از فضای مدرسه و آدمهای تأثیرگذارش چه در ذهن دارید؟
در دبیرستان ادب از معلمها و مدیر مدرسه که مرحوم عریضی بود و آقای هورفر خاطرات زیادی دارم؛ آدمهای اثرگذاری که توانستم با آنها ارتباط خوبی برقرار کنم. از دبیرها دبیر فیزیکمان مرحوم شفیعی بود و دبیر ریاضیمان آقای سپهری که دوران خوبی را در کنارشان در دبیرستان ادب گذراندم.
اولین جرقههای علاقه به کار هنری چطور اتفاق افتاد؟
با اینکه رشته ریاضی میخواندم، از همان دوران دبیرستان با بچههای هنرستان هنرهای زیبا ارتباط ومراوده داشتم. آقای بهاریان عصرها آنجا کلاس انگلیسی برگزار میکرد و من از همان کلاسها با فضای هنری و بچههای هنرستان آشنا شدم و این مراوده تا بعد هم ادامه پیدا کرد.
با پاتوقهای فرهنگیهنری اصفهان در آن زمان هم در ارتباط بودید؟
تنها فضای فعال فرهنگی اصفهان در آن زمان، انجمن ایران و آمریکا در خیابان عباسآباد بود که گاهی شب شعر و نمایشگاه برگزار میکرد. گهگاه هم در انجمن ایران و انگلیس چنین فعالیتهایی انجام میشد که کمابیش با این فضاها هم ارتباط داشتم. ولی یکی از علایق جدی من سینما رفتن و دیدن فیلمهای خارجی روز مثل بربادرفته، بنهور، السید و... در سینما مایاک، ساحل و... بود که من به محض آمدن فیلم جدید به سینما میرفتم. به تئاتر هم خیلی علاقه داشتم و آن را دنبال میکردم. یادم است درآن سالها تئاتری در خیابان طالقانی درحال اجرا بود که کمدینی از مشهد به نام آقای وحیدی در آن کار میکرد.
دوران دانشگاه را در دانشکده هنرهای تزیینی گذراندید. فضای آموزشی و آدمهای تأثیرگذار دانشگاه چه کسانی بودند؟
من به این نیت به دانشکده هنرهای تزیینی رفتم که یکسال درس بخوانم و به معماری تغییررشته بدهم؛ ولی کمکم جذب آنجا شدم. این دانشکده جای خیلی جالبی بود و تعدادی از هنرمندان مطرح دنیا مثل حسین زنده روی، فرامرز پیلارام، صادق تبریزی، مسعود عربشاهی، بهمن بروجنی و ... آنجا دانشجو بودند؛ ولی سال بالایی ما بودند که در نقاشی ایرانی نوآوریهایی انجام دادند و سبک نقاشی معاصر ایرانی را مطرح کردند.یکی از تأثیرگذارترین اساتید من مرحوم کریم امامی، معلم زبان انگلیسی ما بود که چون من بین بقیه زبانم از همه بهتر بود و شاگرد اول بودم، بسیار مورد توجهش قرار گرفتم. او در کلاس زبانش فقط زبان تدریس نمیکرد، بعضی متنهای هنری را هم سر کلاس میآورد تا بخوانیم و تجزیهوتحلیل کنیم. آقای امامی منتقد معروفی هم بود و در کیهان انگلیسی مطلب مینوشت. او کسی بود که طرح مکتب سقاخانه را با توجه به نوگرایی که گفتم عنوان کرد. درسها تا سه سال در این دانشکده عمومی بود و ما کارهای مختلف مثل مجسمهسازی، طراحی، نقاشی و ... را در آن انجام میدادیم و سال چهارم انتخاب رشته میکردیم که من معماری داخلی را انتخاب کردم و سال 47 به اتمام رساندم.علاوه بر این، دوران دانشجویی من مقارن با دهه 40 بود که دوران مهمی در هنر معاصر ایران محسوب میشد و اتفاقات مهمی در آن افتاد. از جمله اولین بینال نقاشی در تهران برگزار شد.
دانشکده به لحاظ امکانات آموزشی چطوربود؟
کتابخانه خوبی در دانشگاه داشتیم که من پنج جلد کتاب پروفسور پوپ را در آنجا دیدم و از آن زمان جذب فضاهای معماری ایرانی شدم.آن موقع من یک دوربین لوبیتل داشتم که با آن عکاسی میکردم و در تعطیلات میانترم و نوروز در مسیرهایی که در کتاب پوپ دیده بودم مثل اردستان، نطنز، نائین و... از بناهای زیادی عکاسی کردم و همه عکسها را هم با علاقه و دقت چاپ میکردم. شاید باورتان نشود؛ ولی الان چیزی بیش از 1500 عکس از شهرهای مختلف ایران و بناهای تاریخی دارم. تنها و با هزینه کم دانشجویی هم مسافرت میکردم؛ با هر وسیلهای که میشد مثل کامیون، تاکسی، اتوبوس و... .
شما در زمان دانشجویی در پروژه معماری داخلی هتل عباسی که پروژه بسیار بزرگی بود شرکت داشتید و سرپرست کارگاه هنرمندان بودید، این همکاری چطور شکل گرفت؟
سال اول و دوم دانشکده بودم که پروژه معماری داخلی هتل عباسی آغاز شد. من در آن زمان در دفتر مهندس مهدی ابراهیمیان کار میکردم که در دانشگاه تهران استاد ما بود و تازه از فرانسه برگشته بود و به همین واسطه فرصت همکاری در این پروژه را هم پیدا کردم. این همکاری زمینه خوبی را برایم فراهم کرد که با اساتید بزرگ معماری داخلی و تزیینات ساختمان مثل مرحوم رشتیان، حاج مصورالملکی، مرحوم چایچی، مرحوم روحانی، حاج علی مرآتیان و... آشنا شوم. البته اساتید بزرگ دیگری هم در کار هتل مشغول بودند؛ مثل مرحوم یسایی شاجانیان که مینیاتورهای صفوی را کار کرد، مرحوم جباربیگ که از تهران آمد و نقاشیهای قاجاری را انجام داد و مرحوم رشتیان که طراحی کارها را انجام داد. خوشبختانه من آن زمان سرپرست کارگاه هنرمندان بودم و با این عزیزان ارتباط نزدیک و تنگاتنگ داشتم. حدود 170، 180 نفر آنجا کار میکردند و من به قدری جذب کار در پروژه هتل شاه عباس (که من به آن میگویم دانشگاه هتل عباسی) شده بودم که یکترم به دانشگاه نرفتم و میخواستم دیگر به آنجا برنگردم؛ البته مرحوم کریم امامی از این کار منصرفم کرد. یکی از اتفاقهای مهمی که در این زمان و با اجرای پروژه هتل شاه عباس افتاد، تغییر رویه مبلمانسازهای خیابان آمادگاه بود که تا قبل از آن به آنها فرنگیساز میگفتند؛ اما بعد از این پروژه ساخت مبلمان ایرانی متداول شد که استاد چایچی در این زمینه تأثیرگذار بود. میکردند خلاصه زندگی در تهران در دهه 40 و فرصت همکاری در این پروژه و دوران خوب دانشگاه، همه شانسهای بزرگی بود که من آوردم تا هم شاهد اتفاقات بزرگ هنر معاصر و تجسمی آن زمان باشم و هم در کنار بهترینهای هنرهای سنتی کار کنم و از تمام اینها در کنار هم کسب تجربه کنم.
دانشگاه که تمام شد چه کردید؟
در سال48 زمانی که دوران تحصیل در دانشگاه تهران به انتها رسید به سربازی رفتم. دوره آموزشی را آنجا گذراندم و بعد به زنجان و منجیل رفتم. سال50 که سربازیام تمام شد ازدواج کردم و در همان تهران زندگی میکردم. آن زمان در سازمان صنایع روستایی و فعالیتهای غیرکشاورزی، کارشناس صنایعدستی بودم و به شهرهای مختلف مسافرت داشتم و صنایعدستیشان را بررسی میکردم. از طریق همان سازمان هم به اصفهان منتقل شده و سال56 وارد دانشگاه هنر شدم و کارشناسی ارشد رشته مرمت خواندم.
دانشگاه پردیس اصفهان در آن زمان چه فضایی داشت؟
در دانشگاه پردیس به جز فضای آموزشی خوب، محیط مناسبی هم برای انجام فعالیتهای جنبی و هنری فراهم بود. مثلا هفتهای یکی دو بار بعدازظهرها استاد تاج اصفهانی در دانشگاه کلاس آواز برگزار میکرد یا آقای کسایی برای تدریس میآمد. همدورهایهایم هم کسانی مثل مهندس قانعی بودند که هنوزهم با آنها در ارتباطم یا مهندس ذواشتیاق که بسیار آدم اهل مطالعهای است. اساتیدمان هم بیشتر از تهران میآمدند. کسانی مثل مرحوم دکتر میرفندرسکی، دکتر فلامکی، دکتر وطندوست و... . اصفهان کمابیش کارشناسان کارگاهی مثل مرحوم آقاجانی و... را به دانشگاه معرفی میکرد؛ کسانی که در اداره میراث فرهنگی فعال بودند و ما کارگاههای عملی را با آنها میگذراندیم. آن زمان مرمت بناهای تاریخی اصفهان هم آغاز شده بود و فعالیتهای مرمتی شهر زیر پوشش دانشگاه انجام میشد. گروه تحقیق و مرمت، مهندس منتظر و وافی بودند و در زمینه مرمت کارهای تحقیقی انجام میدادند. دانشجوها هم کمابیش کمک میکردند. به طور کلی فضا شکل کارگاهی و عملی داشت. البته ما همان یک دوره بودیم که سال56 رفتیم دانشگاه و بعد انقلاب شد و دانشگاه هم تعطیل.
ولی بعدها در همان دانشگاه تدریس کردید؟
بله بعدا دورههای کارشناسی هم اضافه شد که من طی آن با دانشگاه همراه شدم و در برنامهریزی رشته صنایعدستی و طرح درسهای آن همکاری کردم و این همکاری و تدریس 25، 26 سال طول کشید.
در زمان جنگ کجا فعالیت داشتید؟
من کارمند و کارشناس سازمان صنایعدستی و رئیس اداره فنی صنایعدستی چند شهر مثل یزد، اصفهان و... بودم و برای ترویج صنایعدستی به روستاهای مختلف میرفتم تا سال67 که از اداره بیرون آمدم.در همین زمان در خانه کارهای معرق چرم، طراحی صنایعدستی و... انجام میدادم. یا بعدازظهرها در کارگاههای صنایعدستی حضور مییافتم و برای قلمزنی و... طرح میدادم.
فکر تأسیس یک گالری چطور سراغتان آمد؟
اوایل سال68 تصمیم گرفتم از کار اداری بیرون بیایم و به فکر افتادم یک گالری در اصفهان تأسیس کنم؛ چون به نوعی زمینه این کار را داشتم و در دهه 40 و دوران دانشجوییام مدتی در تهران با بهمن بروجنی، نقاش معروف، همخانه بودم که پایین خانهاش در چهارراه پهلوی گالری داشت. در تهران هم مرتب گالریگردی میکردم. علاوه بر این، اصفهان پیش از انقلاب گالری نداشت و هرکس میخواست نمایشگاه بگذارد یا در انجمن ایران و آمریکا یا ایران و انگلیس کارش را ارائه میکرد. بالاخره کنار مادی نیاصرم نزدیک میدان انقلاب و چهارباغ جایی را پیدا کردم که برادرم آن را خرید و به من اجاره داد و با تغییراتی در 18 آبان 1368 آن را به گالری تبدیل کردم.
اولین نمایشگاه گالری چه بود؟
نمایشگاهی از هنرمندان گل و مرغساز اصفهان برپا کردم.
از سوی مسئولان شهری وقت با چه واکنشی مواجه شدید؟
آن زمان آقای ملک مدنی که آدم روشنی بود شهردار وقت اصفهان بود و من در فضای گالری بدون مجوز دو بالکن زده بودم و کارهای تعمیراتی هم داخلش انجام دادم. چند روز پس از گشایش نمایشگاه اول، رئیس دفتر آقای مدنی به گالری آمد و گفت شهردار میخواهد از اینجا بازدید کند. فردا شب ملک مدنی آمد و اتفاقا برای تأسیس گالری بسیار مرا تحسین کرد و گفت اصفهان واقعا به چنین کارهایی نیاز دارد. حالا من به عنوان شهردار چه کمکی میتوانم به شما بکنم؟ گفتم من دو بالکن خلاف در فضای گالری ساختهام، لطف میکنید اگر بگویید جریمهام نکنند. گفت از وقتی شیشهها را گل سفید زده بودی چند مرتبه از اینجا رد میشدم و به بچههای شهرداری میگفتم کاری به کارش نداشته باشید... . مدتی بعد معاونانش از گالری بازدید کردند و حرف آن جریمه را پیش کشیدند. من گفتم قرار بر بخشش بود که خواستند به جای جریمه مالی چند اثر هنری به شهرداری هدیه کنم و خوشبختانه همان چند اثری که من به شهرداری دادم هسته اولیه مجموعه کارهای موزه هنرهای معاصر اصفهان و گنجینه موزه شد که هنوز هم موجود است.
برای اداره گالری چه رویکردی داشتید؟
همیشه با برنامه پیش میرفتم و به تقویم یک سال آینده فکر میکردم و فهرست نمایشگاههایم مشخص بود. افتتاحیه نمایشگاهها را هم صبحهای جمعه برنامهریزی میکردم که خیلی شلوغ میشد. معمولا فضای گالری پر بود و عدهای هم در پیادهرو کنار نهر آب منتظر میماندند تا گالری خالی شود. بعضیها دستم میانداختند که شهر فرنگ باز کردهای و عدهای میگفتند: آقای بخردی شما جمعههای ما را خراب کردی! یک جمعه تعطیل است و ما میخواهیم بخوابیم یا برویم باغ. جواب میدادم خب کسی مجبورتان نکرده، نیایید. میگفتند: مگر میشود؟! و میآمدند. خلاصه اینکه خیلی جدی و مصمم تا سال92 کار گالریداری را ادامه دادم و 24سال گالری را فعال نگه داشتم. بعد از آن مجبور به تخلیه ملک قبلی شدم و چند سالی در مجتمع فرشچیان گالری کلاسیک را دایر کردم تا بعد که آرامآرام جمع شد و آثار را به اتاقی در همین فضای تاریخی آوردم که البته متأسفانه دیگر امکان برگزاری نمایشگاه نیست.
به چند نمایشگاه مهمی که برگزار کردید هم اشاره کنید.
برنامه نمایشگاهی من متنوع بود و بسیاری از هنرمندان پیشکسوت آن زمان را از تهران دعوت کردم و برای هنرمندان بزرگ اصفهان هم نمایشگاه گذاشتم. مرحوم پرویز کلانتری، حسین محجوبی، ناصر نورمحمدزاده، یرواند و سمبات از جمله هنرمندانی بودند که برایشان نمایشگاه دایر کردم. ازهنرمندان خارج هم برای هنرمند ژاپنی استاد شیگیرویاما نمایشگاه گذاشتم که روی برگ پاپیروس کار میکرد. آلن بایاش را هم از فرانسه دعوت کردم.نمایشگاههایی هم در کشورهای دیگر مثل کویت، هندوستان، پاکستان، آمریکا، چین، ونزوئلا و... ترتیب دادم تا کار هنرمندان اصفهانی و ایرانی را آنجا ارائه کنم.
گالری کلاسیک فقط یک گالری نبوده و دیگر برنامههای فرهنگی آن زمان اصفهان هم در گالری اتفاق میافتاده، چرا چنین رویکردی را دنبال میکردید؟
بله من فقط به برگزاری نمایشگاهها اکتفا نکردم، بلکه دوست داشتم گالری یک محل تجمع فرهنگی باشد و حلقه ارتباطی هنرمندان رشتههای مختلف را به هم نزدیک کند. به همین خاطر درهای گالری به غیر از مواقعی که نمایشگاه رسمی داشتیم هم باز بود و همیشه یکسری کارهای خوب از هنرمندان مختلف یا صنایعدستی در آن موجود بود. از طرفی از اعضای جنگ اصفهان که کسانی مثل احمد میرعلایی، محمد رحیم اخوت و... بودند، دعوت کردم تا به جای خانه، در گالری کلاسیک دور هم جمع شوند. طبقه بالای گالری هم دفتر مهندسین مشاور معماری داخلی داشتم و طراحی مبلمان با سبک ایرانی و با استفاده از صنایعدستی اصفهان انجام میدادم که کار پررونقی بود. جالب است بدانید جهیزیه بسیاری از دختران خوشبخت اصفهان را در آن زمان من طراحی میکردم و میساختم.
تنوع نمایشگاهی گالری کلاسیک هم قابلتوجه بوده. شما هم به برگزاری نمایشگاههای سنتی و هم مدرن در رشتههای مختلف مبادرت داشتید. چرا؟
این گالری فضایی نبود که همیشه نمایشگاه نقاشی سنتی یا صنایعدستی درآن برپا باشد و این از اهداف من بود که باتوجه به کمبود فضاهای فرهنگیهنری در اصفهان آن زمان گالری کلاسیک محلی برای انواع هنرها باشد.
تأثیر وجود گالری در فضای اصفهان در آن زمان چه بود؟
بله. خیلیها اصلا به خاطر نمایشگاههایی که ما گذاشتیم، به هنرهای تجسمی علاقهمند شدند. همیشه میگفتند اصفهانیها فرش خیلی دوست دارند و چند لایه فرش در خانههایشان دارند؛ اما وجود گالری کلاسیک در آن زمان سلیقه مردم اصفهان را از کف به روی دیوار آورد. حتی خیلیها در اثر آشنایی با گالری کلاسیک مجموعهدار شدند و کارهای هنرمندان خاص را خریدند و جمعآوری کردند.
پروژههای مهم طراحی داخلی که کار کردید چه بود؟
کار طراحی داخلی موزه هنرهای معاصر و تزیینی را انجام دادم. ساختمانی هم متعلق به سازمان برنامه و بودجه بود که ساختمان اقامتی بود و سالن اجتماعات داشت که معمار داخلیاش بودم و تعدادی از خانههای اصفهان را هم به طور کامل طراحی کردم.
چه کـارهـایی در زمــیـنـه صنایعدستی انجام دادهاید. از این کارها بگویید؟
بله طراحی نور هم کار میکردم. حتی نمایشگاهی از کارهای نور گذاشتم که کمابیش هم نمونههایش هست. زمانی هم کار معرق چرم انجام میدادم. کار شیشه هم انجام دادم؛ حتی سال 48 تا 50 در زمان سربازی یک کوره کوچک برقی داشتم که با خودم میبردم و شیشههایی با تکنیک فیوزینگ درست میکردم و آنجا میگذاشتم که آن زمان هنوز متداول نبود؛ ولی من از همان موقع استفاده میکردم.
ایده تأسیس خانه بخردی از کجا آمد؟
من از پیش از انقلاب همیشه به این مسئله اعتراض داشتم که چرا خانههای تاریخی را مرمت میکنند و کاربریاش را به اداره و دانشگاه تغییر میدهند. خانه جایی است که با ایده زندگی کردن ساخته شده است و باید خانه بماند. تا اینکه سال79 یکی از دوستانم در اصفهان دنبال خانهای قدیمی میگشت و در این جستوجو من این خانه را دیدم و خیلی توجهم را جلب کرد؛ چون یک خانه صفوی بود. البته خانه خیلی خراب بود؛ اما جرقه مرمت و زندگی کردن در آن به ذهنم خورد و اینجا را از سازمان مسکنسازان خریدم و از سال 80 تا 85 شروع به مرمتش کردم که پنجسال طول کشید. اول بنا داشتم محل زندگی خودمان باشد؛ ولی بعد فکر کردم به هتل تبدیلش کنم و سال85 مرمت و آمادهاش کردم که آن زمان هم در اصفهان کسی هنوز خانه تاریخی را هتل نکرده بود.
بعدا بخشهایی را به بخش قبلی الحاق کردید. درست است؟
بله سال93 به این فکر افتادم که دوخانه کوچک کنار این خانه را هم که مخروبه بود خریداری کرده و به فضای قبلی اضافه کنم که مساحت خانه با این الحاقات حدود 1100 متر شد و با انجام آن 21 اتاق با پیشرفتهترین تکنولوژی و یک حیاط مرکزی به خانه اضافه کردیم که سال98 به بهرهبرداری رسید و خوشحالم که اینجا از نظر درجهبندی درحد یک هتل 4 ستاره است.
از گذشته خانه بخردی و مالکان قبلیاش چه میدانید؟
با توجه به فضای زیاد اطراف خانه، معلوم است که متعلق به یکی از آدمهای مربوط به دستگاه حکومتی و متمول بوده؛ چون در زمان صفوی اینجا بیرون از شهر محسوب میشده و پشت آن دقیقا جایی که در حال حاضر بیمارستان امین است باغات بوده و متعلقات زیادی داشته که مدام از آن جدا شده است. اصولا در خانههای قدیمی خانوادههای متمول زندگی میکردهاند و برای خدمهشان هم کنار این خانهها یکی دوخانه میساختهاند و خانههای کوچک کناری هم مربوط به همین خانه بوده و بعدا فروخته شده است. اما مشخصا میدانم که اینجا حدود 80 ، 90 سال پیش خانه یکی از ملاکان برومندهای شاهینشهر بوده و حتی مرمتهایی هم در آن انجام دادهاند.
در جریان مرمت خانه بخردی چه رویکردی را دنبال کردید؟
ما وقتی فضایی را مرمت میکنیم، مجاز به دخل وتصرف در اصل بنا نیستیم و به اصطلاح در پاکسازی سبکی وظیفه داریم چیزهایی را که در دورههای بعدی به بنا اضافه شده، کم کنیم که من نیز همین کار را کردم و سعی کردم بیشتر الحاقات بعدی را کنار بزنم؛ چون این خانه متعلق به اوایل دوران صفوی است و از هتل شاه عباس قدیمیتر است. در نتیجه به سادگی رسیدم و هیچ تزییناتی به جز خطکشیها به آن اضافه نکردم و با اطلاعات و تجربه کار هتل عباسی مرمتش را پیش بردم. از طرفی سالها بود که صنایعدستی زیادی مثل در و پنجره و کاشیها و... میخریدم و کلکسیون خوبی داشتم که در توسعه قسمت جدید خانه آنها را با اصول استاندارد به کاربردم.
تأسیس خانه بخردی چه تأثیری در رشد محله سنبلستان داشت؟
از وقتی به این محله آمدم و خانه بخردی تأسیس شد، کمکم بسیاری از امور محله تسهیل شد. من مدام پیگیر جریان نور کوچهها یا سنگفرش و آسفالتشدن کفشان بودم وهمین موضوع اتفاقهای خوبی را رقم زد.
برای خانه بخردی آرزوی دیگری هم دارید؟
دلم میخواهد اینجا درآینده پاتوقی برای اهل هنر و ادبیات و هنرهای تجسمی و... باشد. جایی برای جمع، گردهمایی و نشستهای دوستانه فرهنگی شهر.
افزودن دیدگاه جدید