برای گفت وگو در این زمینه با سه داستاننویس علی خدایی، سعید محسنی و سلمان باهنر همکلام شدیم تا از وضعیت ادبیات در دوران کرونا با ما بگویند. از جنبه دیگر مسئولیت و حضور هر سه این نویسندگان در جشنوارههای داستاننویسی مانند جشنواره داستان آب و جایزه جمالزاده فرصتی است تا درباره روند برگزاری جشنوارههای داستان در روزگار کرونا صحبت کنند. جشنوارههایی که برخلاف بیشتر جشنوارههای هنری کشور به برگزاری خودش ادامه میدهد.
تجربه زیستن با کرونا؛ رفتن به درون
علی خدایی داستاننویس معتقد است زیستن در دوران کرونا شرایط تازهای را در زندگی به وجود آورده است که آرامآرام در داستانهای نویسندگان ظهور و بروز پیدا خواهد کرد: «هیچچیز عجیبغریبی قرار نیست در سال تازه 1400 اتفاق بیفتد؛ مگر آنکه تأثیر دوری آدمها از هم و همچنین همنشینیهای اجباری که در خانهها روی داد، بهعنوان یک پدیده خودش را در داستانهای نویسندگان نشان دهد. اتفاق دیگری که رویداده این است که آدمها با زیستن در دوران کرونا امکانی را در زندگی تجربه میکنند که تا پیش از آن تجربه نکرده بودند. شاید این پدیده نوعی پی بردن به درون باشد و این تجربههای تازه بهمرور در داستانها پیدا خواهد شد.»
او میافزاید: «با آمدن کرونا بسیاری از برنامههای موجود از بین رفت و از این منظر سال 1400 هم مستثنا نخواهد بود. ما همان تجربه سال 99 را خواهیم داشت؛ هرچند که انگار ترسمان از بیماری ریخته است و نسبت به سال گذشته با ترس کمتری به کارها میپردازیم. بااینحال همچنان دوری از برنامههایی که تا پیش از کرونا برگزار میکردیم وجود دارد. سال گذشته امکانات اینستاگرام اجازه داد که برنامههایی بهصورت زنده برگزار شود و داستانخوانیهایی هر شب در صفحات اینستاگرام فعال باشد.»
خدایی که رئیس هیئت داوران جشنواره داستان آب است، از ادامه فعالیت جشنوارهها در دوران کرونا هم صحبت میکند: «تنها تأثیری که کرونا بر جشنوارههای داستان گذاشت، این بود که شکل برگزاری مراسم اختتامیه که همیشه با حضور نویسندگان و افراد برگزیده برگزار میشد تغییر کرد؛ بنابراین جشنوارههای داستان بدون هیچ محدودیتی به کار خودشان در دوران کرونا ادامه دادند.»
او درباره جشنواره داستان آب که دو دوره اخیرش همزمان با دوران کرونا شده است، میگوید: «تمام تلاش ما بر این است که آب را بهعنوان یک کاراکتر داستانی و برای آدمهای مختلفی که آن را مینویسند بهعنوان مسئله مهمی که در زندگی با آن روبهرو خواهند بود مطرح کنیم. ما سعی میکنیم با یک بیان هنری این مسئله را بیان کنیم که آب یعنی زندگی و بدون آب زندگی وجود نخواهد داشت و برای رسیدن به چنین تأثیری در داستانها نویسندگان از جنبههای مختلف تاریخی، اجتماعی و روزمره به مسئله آب میپردازند.»
تجربه هولناک زیستن با کرونا
سعید محسنی، داستاننویس و نمایشنامهنویس که امسال دبیر ادبی سومین دوره جشنواره داستاننویسی جمالزاده را هم بر عهده دارد، از تجربه کرونا بهعنوان بزنگاهی تاریخی یاد میکند. بزنگاهی که برخی مسائل را به قبل و بعدازآن تقسیم میکند: «امسال تبریک سال نوی من این بود که “یک سال خیلی معمولی برای شما آرزو میکنم. امیدوارم که اتفاق بدی نیفتد. حالا اتفاق خوبی هم نیفتاد طوری نیست”. وقتی همان روزمره و روتینبودن که بسیار اسفبار مینمود و بهنوعی عمر حرام کردن بهحساب میآمد تبدیل به امر دستنیافتنی میشود و آدم از در آغوش کشیدن پدر و مادرش هم منع میشود، تصویر، تصویر هولناکی است. این برای من که همواره از یکنواختی روند زیستی گلایهمند بودم به ناگاه توقف معناداری را سبب شد که یک سری از مسائل را بهپیش و پس از دوران کرونا تقسیم کنم.»
او از تجربههای کابوسوار زندگی با بیماری ناشناخته کرونا هم میگوید. تجربهای که برای او یادآور بخشی از نمایشنامه اودیپ و رمان طاعون است: «نوروز سال 99 که بیماری کرونا ناشناختهتر بود و مردم ناگزیر برای خرید دارو یا هر چیز دیگری از خانه خارج میشدند و با فضای کابوسواری مواجه میشدند که ترسناک بود. همه درها بسته، خیابانها خلوت و هیچکس در آنجا دیده نمیشد. کسانی هم که مبتلا شدند، به دلیل ناشناختهبودن بیماری هراسی را تجربه میکردند که تا پیشازاین در زندگی بسیاری از آدمها وجود نداشت یا عدم برگزاری مراسم سوگواری و وداع با یک فرد ازدسترفته در روزهای ابتدایی کرونا که تجربه عجیبی به تجربههای زیستی آدمها اضافه کرد. این تجربههای تازه و البته دردناک در بسیاری از مناسبات ازجمله مسائل اقتصادی با لطمهخوردن به معیشت مردم وارد زندگی آنها شد. البته در همین وضعیت اضطرار کسانی هم بودند که از این اتفاق کابوسوار چیزهایی را کاسب شدند. این شرایط من را به یاد دو اثر میاندازند. یکی طاعونی که در اودیپ میآید و بعد طاعون کامو. انگار که در متن همسرایان اودیپ یا در متن شهروندان اثر کامو گرفتار شدهام. نمیفهمیدم که چه بلایی دارد بر ما و روزگارمان میآید و این نفهمیدن بهمراتب از خود بیماری هولناکتر بود.» محسنی از تأثیرات منفی شیوع کرونا بر فرایند ادبیات همصحبت میکند: «من فرایند ادبیات را یک فرایند توأم با مشارکت افراد زیاد میدانم و نویسنده تنها یک بخش از این زنجیره است. بعد از آن وارد بخش نشر و توزیع و کتابفروشیها میشویم. بههرحال بخشی از زنجیره ادبیات در دوران کرونا قطع شد و در بخش نشر، فروش کتاب بهصورت کاغذی کاهش پیدا کرد و برخی کتابفروشیها به دلیل مشکلات اقتصادی تعطیل شدند.»
فرصت برای نوشتن و امکان تعامل بیشتر با نویسندگان
کرونا اما از جنبههای مثبتی هم قابلارزیابی است. از فرصت بیشتر برای در خانه ماندن و تمرکز بر نوشتن تا تعاملهای مجازی که امکان ارتباط نویسندگان سراسر کشور را فراهم کرد. محسنی از این جنبههای مثبت میگوید: «از جنبهای دیگر جزیرهوارگی محافل داستاننویسی که باعث شده بود افراد کمتر با همدیگر تعامل داشته باشند و امکان دیدار و تبادلنظر میان نویسندگان شهرهای مختلف فراهم نبود، در دوران کرونا و از طریق قابلیتهای اینستاگرام از بین رفت و برنامههایی برای گفتوگو و داستانخوانی برگزار شد. بهطور مشخص یکی از داستاننویسان جوان کشور آقای مسعود بربر در صفحه شخصی اینستاگرام خودش از اولین روز اعلام رسمی کرونا تا امروز بیش از یک سال است که هر شب برنامهای زندهای برای داستانخوانی ترتیب داده است.»
این داستاننویس میافزاید: «اعتراف میکنم شکل خوب ماجرا برای دوستانی که درگیریهای کار اجرایی دارند اتفاق افتاد. برای من خانهنشینی اجباری باعث شد که ناگزیر بیشتر پشت میز تحریرم قرار بگیرم و سروسامانی به نوشتههایم بدهم. بالاخره موفق شدم یک نمایشنامه تقریبا قدیمی را تمام کنم و نمایشنامه تازهای هم نوشتم و بر روی رمانی بعد از سه چهار سال ذهنورزی متمرکز شدم که در آستانه اتمام است.»
برگزاری جشنوارههای داستان مقابله با فراموششدن داستان است
دبیر ادبی سومین جایزه جمالزاده از اهمیت برگزاری رویدادهای داســـتاننـــویـــسی هم صـــحبـــت میکند: «یک نوع از جشنوارههای داستاننویسی احترام قائلشدن برای داستان است؛ بهخصوص درباره جشنوارههایی که به ادبیات به چشم ادبیات نگاه میکنند این یک فرصت برای دوستان جوانتر است تا اقبال این را داشته باشند در جشنوارهها دیده شوند. در اصفهان دو جشنواره داستاننویسی وجود دارد و قطعا میتوان ایرادهایی را به هرکدام گرفت؛ اما در شرایطی که کتاب و داستان از سبد اقتصاد خانوار کنار رفته و امکان این هست که مسئله کتاب و کتابخوانی فراموش شود، هر حرکتی که چراغ داستاننویسی را روشن نگه دارد و به شهر یادآور شود که امر بسیار مهمی به نام داستان نباید فراموش شود اتفاق مثبت و ارزندهای است.»
تأثیر عمیق کرونا بر ادبیات در بلندمدت قابلمشاهده است
سلمان باهنر داستاننویس و دبیر جشنواره داستان آب پرداختن به تأثیر کرونا بر هنر و بهخصوص ادبیات را نیازمند تعریف ساحتهای مختلف و بررسی کرونا بر این ساحتها میداند: «کرونا از این باب که پدیده اجتماعیزیستی جهانشمول است قطعا از منظر موضوعی و محتوایی به ساحت ادبیات هم وارد خواهد شد. بعضی وقتها بررسی میکنیم و متوجه میشویم اگر جنگ جهانی نبود، بخش بسیار مهمی از ادبیات و سینمای جهان درباره چه چیزی میخواست بنویسد و بسازد؟ البته باید این نکته را هم در نظر گرفت که تأثیر عمیقتر کرونا بر ادبیات و بهطورکلی هنر در یک فاصله زمانی بیشتر از دوران کنونی قابلمشاهده خواهد بود. ممکن است در یک سال گذشته تعداد بسیار زیادی اثر در ارتباط با کرونا به جشنوارههای داستان آمده باشد؛ اما این آثار بیشتر به اینکه چه اتفاقی افتاد میپردازد؛ درحالیکه برای پرداختن به لایههای عمیقی که به چراهای کهنالگویی یک اپیدمی میپردازد، به فاصله زمانی نیاز است. این درباره بیشتر موضوعات اجتماعی صادق است و آن اطلاعات ژورنالیستی و احساسات عمومی و فضای سطحی خبری که میگذرد تازه زمان آن میرسد که هنرمند به خلق آثار عمیقتری بپردازد.»
کرونا تأثیری بر جشنوارههای داستان نداشت
باهنر درباره تفاوت جشنوارههای داســتاننــویسی با جـشنوارههای حضوری مانند فیلم و تئاتر و تداوم جشنوارههای داستان در دوران کرونا هم میگوید: «اولین تأثیر کرونا بر جـــشنوارههـــای داســتاننویسی این بود که یک بخش به عنوان بخش کرونا به جشنوارهها اضافه شد. اما در بررسی جامعتر به نظرم کرونا تأثیر منفی بر روند برگزاری جشنوارههای داستاننویسی نداشته است. جشنوارههای داستان با جشنوارههای حضوری مثل فیلم و تئاتر و موسیقی تفاوت عمده دارد و آن غیرحضوریبودن جشنواره داستان است. تنها بخش حضوری جــشنـــوارههـــای داســـتـــاننـــویسی اختتامیه است که به نظر من اتفاقا اختتامیههای مجازی شکل تازهای را برای برگزاری اختتامیه در اختیار برگزار کنندگان قرار میدهد تا گروه دبیرخانه و اجرایی این فرصت را داشته باشد و سرفرصت محتواهای موردنیاز را تولید کند و البته تعارفات، تشریفات و هزینهها هم کاهش پیدا میکند. بنابراین برگزاری اختتامیه بهصورت مجازی نه یک اتفاق بهخاطر محدودیتها که اساسا یک امکان برای برگزاری متفاوت اختتامیه در جشنوارههای داستاننویسی در آینده است.»
نمایشگاه کتاب تهران، شوی تبلیغاتی بود
برگزاری نمایشگاه مجازی کتاب اتفاقی بود که سال گذشته انتقادات بسیاری را برانگیخت. باهنر هم به سیاق بسیاری از نویسندگان و مخاطبان، این نمایشگاه مجازی را یک تجربه ناموفق قلمداد میکند: «جشنواره مجازی نمایشگاه کتاب تهران بیشتر شوی تبلیغاتی بود؛ چرا که ناشران به صورت روتین از طریق سایت کتابهایشان را میفروشند و اینکه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نام این حرکت را نمایشگاه مجازی کتاب گذاشت راه به جایی نمیبرد. به نظرم کار فکرشدهای نبود و از پتانسیل فضای مجازی آنچنان استفاده نشد تا بتواند جایگزین نمایشگاه فیزیکی باشد. البته روضه پر آب چشم کتاب و نشر از کربلای کرونا شروع نشد و دهههاست که این مشکل وجود دارد و کشوری که کتاب داستانی آن در قیاس با تیراژهای میلیونی جهانی به صد و پانصد نسخه برسد با تراژدی قدیمیتر و عمیقی در حوزه کتاب مواجه است.»
این نویسنده میافزاید: «نمایشگاه کتاب چند ویژگی مهم داشت. یکی از این ویژگیها این بود که ما در نمایشگاه میتوانستیم با کتابهای تازه سال در یک بازه زمانی فشرده آشنا شویم. مسئله دیگر دید و بازدید و حس نوستالژیک نویسندگان و کتاببازها بود. بیزینس ناشران هم نکته مهم دیگری است. با وجود اینکه انتقاداتی از طرف برخی ناشران و کتابفروشیها به نمایشگاه کتاب تهران همیشه وجود داشته است، اما برای کتاببازها، کتابخوانها و کتابدارها یک اردوی اردیبهشتی خوب بود. حالا تبدیل این حس و حال به یک فضای مجازی قطعا شدنی است؛ اما نیاز به برنامهریزی دارد و به نظرم در یک سال گذشته باید به تمام قابلیتهای فضای مجازی فکر میشد. بانیان این نمایشگاه باید از کارشناسان استفاده کنند تا با استفاده از تمام ظرفیتهای فضای مجازی نمایشگاه کتاب را به گونهای برگزار کنند که حداکثر نزدیکبودن به شکل فیزیکی نمایشگاه را داشته باشند.»
باهنر البته به اتفاق مؤثری از جانب نهادهای دولتی در زمینه کتاب و از جمله برگزاری نمایشگاه مجازی کتاب امید ندارد: «متأسفانه نبود آدمهای خلاق در سسیتم تصمیمگیرنده و البته ساختار بروکراتیک پیچیده سازمانهای کشور اجازه هیچ کار درست فرهنگی را نمیدهد. در این بیستوپنج سالی که من در عرصه هنر در زمینههای ادبیات و سینما فعالیت میکنم، بارها و بارها یک فرم یک شکل را به عنوان فرم اطلاعات هنرمندان نجف آباد در اختیار ما قرار دادند تا با تشکیل یک جامعه آماری برنامههایی برای هنرمندان اجرایی کنند. در شهر کوچکی که سرجمع 400 هنرمند فعال دارد، فقط و فقط این فرمها آن هم نه با تغییرات بلکه همان فرم بیست سال پیش در اختیار هنرمندان قرار میگیرد. انگار که تنها به دنبال پر کردن فرم هستند و واقعا کاری پیش نمیرود. البته در این میان مدیرانی هم به صورت خیلی معدود پیدا میشوند که دغدغه هنر و ادبیات داشته باشند.»