بنابراین، تفکر درباره حضور زنان در شهر دستمایه پژوهش جامعه شناسان شهری بوده است و همراه با گسترش شهرها، تحولات اجتماعی بسیاری رخ داده است که مشارکت و افزایش حضور زنان در عرصههای عمومی و اجتماعی یکی از آنهاست.
جغرافیا و جنسیت نیز به تمایز و تبعیضهای جنسیتی در برنامهریزی شهری و معماری توجه دارد. این موضوع به وسیله نویسندگانی توسعه یافته است که بیشتر به محیطهای انسان ساخت توجه داشتهاند. آنها نشان دادهاند که فرضیات جنسیتی درباره زن و زندگی خانوادگی چگونه در طراحی سکونتگاهها و شهرها نقش داشته است.
ویلسون شورت (1990) برآن است که برنامهریزی شهری در قرن نوزدهم، مبارزهای سازمانیافته برای حذف زنان، کودکان، طبقات کارگر و فقراست. همچنین شهرهای معاصر، توسط پیش فرضهای پدرسالاری ناآشکار درباره زنان و نقش و جایگاهشان در فضاهای شهری شکل گرفته است. در دوران صنعتی شدن جدا سازی مناطق مسکونی و صنعتی از راه مقررات عمومی و خصوصی و عقلانی سازی حوزه صنعتی شهر به جدایی نقشهای جنسیتی دامن زد و تقسیم مردانه-زنانه کار را تقویت کرد.
بانز (2004) بر آن است با شکل گیری و گسترش شهرها، نظم پدرسالاری در جوامع به وسیله شکل شهر تقویت شد، فضا جنسیتی شد و ناهمسانی قدرت مردان و زنان در جامعه تشدید شد. ترس از خشونت و تعدی که انعکاس ساختارهای قدرت جنسیتی در سطح کلان جامعه است، اعتماد به نفس زنان را کاهش داد و دسترسی به فضاهای عمومی را برای آنها محدود کرد.
ماهیت پدرسالاری و فضاهای جنسیتی شهر
ماهیت شهرسازی مدرن بر رویکرد پدرسالاری و معیارهای مردانه استوار است. همچنین به لحاظ تاریخی شهرها را مردان میسازند و اداره میکنند و زنان در فرایند برنامه ریزی و سازمان دهی فضای شهری هم نظیر دیگر حوزههای زندگی در حاشیه قرار گرفتهاند. اصطلاح شهرهای مردانه ساخت، مشخصهای از ساختار اجتماعی فضای مردانه شهری است که در آن از تبعیضی جنسیتی در طراحی فضای شهری حمایت میشود. نخستین انتقادهای فمینیستی علیه مدرنیته در حوزه شهرسازی مطرح شد. بررسیها نشان داد که ماهیت شهرسازی مدرن بر رویکرد پدرسالاری و معیارهای مردانه استوار شده است که برخی از مصادیق آن به قرار زیر است (مهدی زاده، 1387):
1. در شهرهای مدرن نیازهای مردان و زنان مشابه هم تصور شده است و تفاوتهای اساسی برای نیاز مردان و زنان در نظر گرفته نشده است.
2. در تقسیم کار فضایی، نوعی تمایز پنهان میان فضای عمومی (مذکر و تولیدی) و فضای خصوصی (مؤنث و مصرفی) در نظر گرفته شده است.
3. بسیاری از ضوابط و روشهای برنامه ریزی و طراحی شهری در انطباق با الگوهای مردانه سازمان داده شده است.
4. به دلیل نبود یا کمبود امکانات مناسب برای آسایش و امنیت زنان در فضاهای شهری در عمل، بیشتر زنان از امکانات مناسب با نیازهای خود محروم شدهاند.
از این دیدگاه، شهر ساخته مردان است، چون زنان و مقتضیات زندگی آنها در طراحی و ساخت آن نقش بسیار کمی دارد و منافع اندکی از محصور بودن در این محیط را از ساخته مردان کسب میکنند. (گاتدینر و هوتچیسون،211) شهرها محصول برنامه ریزیهای شهری مردانهاند و شهرسازی مدرن در ماهیت خود خصلتی پدر سالارانه داشته و شهرسازی مدرن از ارزشها و هنجارهای مردانه تبعیت میکند. (مهدی زاده،1387) بنابراین فضاهای شهری علاوه بر کالبد فیزیکی، شامل جنبههای نمادین فرهنگی و اجتماعی نیز هستند که با ساختار پدرسالاری و روابط جنسیتی مردان و زنان در ساخت اجتماعی شهر ارتباط پیدا میکند. فضا و جنسیت رابطهای به هم پیوستهای دارند که موجب تحدید و کنترل زنان در فضاهای شهری میشود.