به گزارش اصفهان زیبا؛ در زمان انقلاب مسئلهای که سرنگونی رژیم شاه و وقوع انقلاب اسلامی را به یک پدیده شگفتانگیز تبدیل میکند، جریانات درون انقلاب است.
انقلاب در دل خود جریاناتی همچون بازار و بازاریان دارد که تحصن، تجمع و هرگونه حرکت آنها در انقلاب مؤثر بوده و از طرفی برای رژیم شاه اهمیت داشته است؛ بازاریانی که شاید فکر کنیم کارشان فقط کسبوکار و تجارت بوده است.
دانشآموزان و دانشجویانی دست به اعتراض زدند و جریانساز شدند که در دانشگاه و مدرسه تحت تعالیم اساتید و معلمان رژیم پهلوی تحصیل کرده بودند. زنانی نقشآفرینی کردند که در آن زمان فعالیت اجتماعی برایشان امری دور از تصور بود. پس چه شد که انقلاب به دست چنین افرادی رقم خورد؟ چه شد که رژیم شاه با آنهمه ثروت و پشتوانه قدرتی سرنگون شد؟
چارلز کرزمن، جامعهشناس آمریکایی، در کتاب «انقلاب تصورناپذیر» میگوید: «تحلیلهای آکادمیک معاصر از جنبشهای اجتماعی نیز پژوهشگران را ترغیب میکند که روی چنین نهادهایی که شالوده اعتراضات را ساختهاند، تمرکز کنند. در دیدگاه امروزی، جنبشها از افراد بیریشه و جداافتاده منشأ نمیگیرند، بلکه از نهادهایی برمیخیزد که انسجام و منابع لازم برای جاانداختن دعویهای جمعی را فراهم میکند.»
مسجد؛ پشتیبان و همراه با مردم
قبل از انقلاب در ایران سه دسته مهم و تأثیرگذار بودند. یک، دولت وابسته به شاه، دو، قشر آزاد مردم همچون بازار و سه، نهاد دین که همان حوزه علمیه و مسجد بوده است. در تشیع، نهاد دین و حلقههای مردمی همیشه کنار هم بودهاند و پیوند عمیق داشتهاند.
این حلقهها بهویژه روحانیت، همواره در مقابل حاکمیت و نظام، منتقد و همچنین مدافع مردم در برابر ظلم و بیعدالتی بوده است. وجود سه ویژگی مهم در مسجد که همان نهاد دینی تشیع است، موجب شد انقلابی که به گمان بسیاری از تحلیلگران تحققناپذیر بود، محقق شود.
یکی اینکه مسجد مانند یک شبکه مویرگی کل کشور را درنوردیده بود؛ مساجدی که عمدتا به دست خود مردم و اهالی محل ساخته شده بود و تعددشان در محلهای مختلف یک شبکه مویرگی را تشکیل میداد.
دوم، استقلال مسجد است. مسجد یک نهاد رسمی و دولتی نبوده است و ساخت، توسعه و امور آن به دست مردم انجام میشد. همچنین روحانیت همواره مطالبهگر و مدافع مردم بود.
ویژگی سوم که تا قبل از دوره رضاشاه پررنگ بوده، پوشش همه شئون زندگی مردم بهواسطه مسجد است. مسجد، محل مشاوره، تعلیم و تربیت، سلامت و بسیاری شئون دیگر بوده که رتقوفتق آن به دست امام جماعت مسجد انجام میشده؛ برای مثال جالب است بدانید مردم در آن زمان برای متراژ زمینها و ثبت اسناد املاکشان به امام جماعت مراجعه میکردند و همه این اسناد در اختیار امام جماعت مسجد محل بوده است.
شبکه مویرگی مساجد، استقلال و همراهی آن با مردم و دربرگیری همه شئون زندگی مردم در مسجد، این نهاد دینی را به یک نهاد توانمند و ویژه تبدیل کرده بود.
کوتاهی دستان مسجد
از ابتدای دوران پهلوی، بهویژه در زمان رضاشاه، کمکم شاهد کوتاهشدن دست مسجد و روحانیت از شئون زندگی مردم هستیم. گویی پهلوی به گونهای از قدرت و نفوذ مساجد در میان مردم واهمه داشت و به همین دلیل درصدد بود تا نفوذ مسجد در بین مردم را کاهش دهد؛ مثلا تأسیس نهاد عدلیه، نهادی که با دین و حوزه بیگانه بود.
درصورتیکه قبل از تأسیس عدلیه مردم برای حلوفصل مشکلات و معضلات میان خودشان به مسجد و روحانیت مراجعه میکردند. آموزشوپرورشی که با راهاندازی آن کار تعلیم و تربیت را از مسجد خارج میکرد. به همین ترتیب با گذشت زمان دستورالعملهای پهلوی موجبات خروج سایر شئون زندگی مردم از مسجد را فراهم کرد.
شاید یکی از دلایلی که انقلاب اسلامی محقق شد و اقشار مختلف به میدان آمدند، این بود که مردم در مقابل حساسیت پهلوی نسبت به نهاد دینی و قطع دست روحانیت و مسجد، احساس خطر کرده و بهدنبال آن، انقلاب اسلامی را رقم زدند. زمانی که پهلوی برای کاهش قدرت نفوذ مسجد و روحانیت به قطع پیوند میان نهاد دین و حلقههای مردم برمیآید، اعتراضات مردمی علیه این اقدامات آغاز میشود.
رابطه بازار و مسجد
یکی از شئونی که مسجد بهعنوان نهاد دینی شیعه در آن نقش مؤثر داشت، بازار بود. معمولا مدارس در بازار بودند؛ همچنین در بازار مساجد بسیاری هم داشتیم. این تداخل مکان در بازار، شرایط یک ارتباط دوطرفه را فراهم میکرده. از طرفی طلبهای که در مدرسه علمیه درس میخواند با مسائل مالی و اقتصادی اطراف خود آشنا میشد.
از سوی دیگر بازاریان برای حل دعاوی و اختلافات، یادگرفتن احکام کسبوکار و سایر امور به روحانیون مراجعه میکردند. این ارتباط یک پیوند سنتی و کنارهمنشینی میان بازاریان و روحانیت را رقم میزد که حاصل این پیوند یک پدیده عجیب است؛ پدیدهای که سبب شد از دل بازار مجتهد بیرون بیاید.
جالب است بدانید در اصفهان چند مجتهد داریم که بازاری و کسبه بودند؛ یعنی در عین اینکه بازاری بوده و لباس روحانیت هم بر تن نداشته، مجتهد شدهاند. این مسئله نشان میدهد که مسجد و مدرسه در کف شهر و در ارتباط با مناسبات شهر بوده است. این ارتباط نزدیک موجب میشد که روحانیت بهطور کامل در جریان زندگی و روزمرگیهای مردم و حوادث شهر باشد.
رویش دانشآموزان و دانشجویان از دل مسجد
مسئله آموزش قبل از تأسیس نظام آموزشوپرورش به عهده روحانیت و در مسجد انجام میشد. در کنار آموزشهای معمول همچون خواندن، نوشتن و حساب، افراد از سن کم با مفاهیم و معارف دین آشنا میشدند. با تأسیس نظام آموزشوپروش افراد در فضایی دور از مسجد تنها به فراگیری دانش میپرداختند و مفاهیم و معارف دین در این آموزشها جایی نداشت.
دانشآموزان و دانشجویان قشری هستند که نقش برجسته و پررنگی در انقلاب داشتند. یکی از خلأهای نظام آموزشی مدرن در آن زمان، ناتوانی در اغنای فکری دانشآموزان و دانشجویان بود. این خلأ شاید ازنظر دانشی نبوده؛ اما از جنبه بینشی کاملا حس میشده است؛ چراکه در سالهای نزدیک به انقلاب رجوع دانشآموزان و دانشجویان به علمایی همچون شهید مطهری، دکتر شریعتی، شهید بهشتی، مرحوم طالقانی، آیتالله خامنهای و امثال این فرهیختگان از نظر مبنای فکری زیاد بود یا حضور در مساجد برای تشکیل حلقههای معرفتی، سیر مطالعاتی و فعالیتهایی از این دست بهوفور مشاهده میشد.
در اصفهان حضور مرحوم پرورش در مساجد و ارتباطشان با دانشآموزان و دانشجویان نقش بسزایی در ارتقای بینش جوانان شهر داشت. رجوع قشر متفکر جامعه به روحانیت و مساجد در آن زمان نشان از ضعف نهادهای مدرن مانند آموزشوپرورش و دانشگاه است که مسجد مانند نهاد دین خلأ فکری و تربیتی را بهصورت قابلقبولی پر میکرد. این خلأ بعد از انقلاب نیز دیه شده که مدرسه و دانشگاه اگرچه به دانش افراد میافزاید؛ اما در ارتقای بینش ناتوان است.
مسجد؛ پایگاه اجتماعی بانوانه
زنان همواره در شبکه مسجد حضور پررنگی داشتهاند. در حال حاضر نیز حضور برجسته بانوان در مساجد، تکایا و حسینیهها مشاهده میشود و این پایگاهها زنمحور هستند. تصاویری از تکایای دوران قاجار وجود دارد که منبر در قسمت زنانه بوده است و مردان معمولا بیرون مسجد دسته عزاداری داشتهاند.
نهاد و محل استقرار هویت زنانه داشته ؛ البته اکنون نیز به همین صورت است و نوع برنامههای دینی رنگ و بوی زنانه دارد. به صورت کلی جنس معنوی مسجد با لطایف و ظرایف زنانه همخوانی بیشتری دارد. به همین دلیل در رویدادهای انقلاب اسلامی همچون راهپیماییها، توزیع اعلامیهها و سایر فعالیتها و همچنین در دفاع مقدس زنان نقش پررنگی داشتهاند.
یگانگی جامعه مدنی ایران
آنچه در جوامع مدرن بهعنوان جامعه مدنی مطرح میشود، بدنهای از مردم در سطح متوسط شهری است؛ بدنهای که میتواند نسبت به حاکمیت تأثیرگذار باشد، بر تصمیمگیریها مؤثر بوده و گاهی در تغییر آنها نقش بسزایی ایفا کند؛ برای مثال جامعه مدنی فرانسه که در انقلاب فرانسه نقش بسزایی داشتند.
معادل جامعه مدنی غرب در ایران همین شبکه مساجد، روحانیت و مردم هستند. رابطه میرزای شیرازی و مردم مثال مناسبی برای جامعه مدنی آن زمان است؛ رابطهای که بهواسطه آن حتی زنان حرمسرای شاه از حکم تحریم توتون و تنباکو تبعیت کرده و مخالفت خود را عملی نشان دادند.
در اینجا چگونگی ارتباط علما و مراجع با مردم، بهخصوص رابطه علمای نجف با مردم ایران جالب توجه است؛ اینکه چطور در آن زمان علما با وجود محدودیتها و دشواری برقراری رابطه، احکام و صحبتهایشان به گوش مردم میرسید یا اخبار حوادث و رویدادها چطور یکشبه در کل کشور پخش میشد و بهدنبال آن مردم عکسالعمل مناسب نشان میدادند.
درواقع احکام و سخنان علما و مراجع از طریق شبکه مویرگی مساجد داخل کشور از نجف به گوش مردم میرسید و حتی زنان دربار ناصرالدینشاه از این شبکه دور نبودند. مراجع و علما شبکهای از نواب و نمایندگان خود در سراسر کشور داشتهاند که بهصورت مکتوب با یکدیگر در ارتباط بودند.
جامعه مدنی ایران، ویژگیها و برتریهایی داشت که آن را بهنوبه خود یگانه کرده بود؛ اما بهمرور پس از مشروطه با سفر حاکمان و هیئتهای ایرانی به غرب و خودباختگی این افراد در مقابل غرب، این جامعه مدنی را بیبها میبینند و درصدد کمرنگکردن آن برمیآیند.
این نهادسازیها و روال مدرنیزاسیون بعد از انقلاب نیز رخ داده و چهبسا بسیاری معتقدند این فرایند پس از انقلاب با سرعت بیشتری پیش رفته است؛ فرایندی که طی آن برخی نارضایتیهایی ایجاد کرده است و اگر بسیاری از امور بهصورت محلی پیش میرفت، رضایتبخشتر بود. یکی از دلایلی که این نارضایتیها را به وجود آورده، کمرنگشدن پیوند مسجد با مردم و بدنه جامعه و افزایش ارتباط مساجد با نهادهای رسمی است؛ آنچه قبل از انقلاب بهصورت معکوس رخ میداد و پس از انقلاب در مدیریت این روابط ناتوان بودهایم.
دراینباره مقام معظم رهبری به ائمه جمعه توصیه میکنند از صاحبان ثروت و قدرت اجتناب کنند تا مبادا در میان مردم با این عناوین شناخته شوند؛ چراکه امام جماعت باید در ارتباطش با بدنه مردم شناخته شود.
آخرین سنگر مسجد
حذف شئون زندگی مردم از مسجد موجب شده این نهاد دینی کارایی خود را تا حد زیادی از دست بدهد؛ تا آنجا که حلقههای معرفتی زیرزمینی جای مساجد را گرفتهاند؛ درصورتیکه معنویات و معارف آخرین سنگری است که مسجد میتواند برای بقای خود از آن استفاده کند. این مسائل موجب شده شرایط مساجد در حال حاضر بهخصوص ازنظر کیفی، در سطحی پایینتر از مساجد دوران انقلاب اسلامی باشد.
یکی دیگر از مسائلی که موجب کاهش سطح مساجد شد، توجه بیشازحد مساجد به مناسک و مناسبتهاست. درصورتیکه مسجد میتوانست با تعمیق رابطه خود با مردم و توجه بیشتر به زندگی و نیاز آنها اقبال عمومی به این نهاد دینی را روزبهروز افزایش دهد؛ برای مثال مردم در زمینه سبک زندگی واقعا مسئله دارند و هیچ نهاد رسمی متکفل این موضوع پراهمیت نیست. مسجد میتوانست در این مسئله رهاشده ایفای نقش خوبی داشته باشد که متأسفانه از این فرصت نیز استفاده نکرد.
ما یک بافت طبیعی مردمی به اسم شبکه مساجد داشتهایم که قابلیت بهروزرسانی داشته، پناه مردم بوده و نسبت به تمام شئون مردم حساسیت داشته است. این مدل در انقلاب اسلامی ارائه شد و جواب مناسب و درخوری داشت. همین مدل در دفاع مقدس جواب داد؛ چراکه در صورت حذف شبکه مساجد از دفاع مقدس، پیشبردن جنگ بهتنهایی توسط نهادهای نظامی و رسمی امری محال بود. همچنین نهضت سوادآموزی بهواسطه مسجد فراگیر شد.
حتی در زمانهای جلوتر همچون کرونا، نقش مردم بهصورت کمرنگتر بهواسطه مسجد قابلمشاهده است یا در حل بحرانهایی همچون سیل و زلزله، نهادهای عمومی بدون شبکه بسیج مساجد ناتوان بودند.
پای کار مسجد
در رابطه با روحانیت نیز اشکالاتی وجود دارد. یک مسئله این است که پژوهشگران دینی دور از مساجد هستند. مسئله دیگر امام جماعت کمسواد است. متأسفانه طی تفکیک غلطی در نهاد دین، ضعیفترین شئون روحانیت را به مسجدداری اختصاص دادیم؛ درحالیکه تجربه انقلاب خلاف این باور را نشان میدهد.
برای مثال با بررسی نهاد دینی همچون حسینیه ارشاد در آن زمان درمییابیم افرادی همچون شهید مطهری، آیتالله خامنهای و سایر پژوهشگران حتی افراد غیرحوزوی مانند دکتر شریعتی پای کار این پایگاه بودهاند و در این مکان عمومی رفتوآمد داشتهاند؛ افرادی که هرکدام در بالاترین درجه دانش و بینش بودند. متأسفانه این مدل نهضتی پس از انقلاب در پیش گرفته نشد.
مجزاشدن مدارس علمیه از مساجد، فاصلهگرفتن روحانیون از مساجد و پذیرش مسئولیتهای دیگر در سایر نهادها، تجمع طلاب و علما در قم، کاهش سطح کیفی نیاز مردم به روحانیت و بسیاری مسائل جزئی دیگر، در کاهش سطح کیفی مسجد و روحانیت پس از انقلاب مؤثر بوده است.
پویایی نهاد دین که در مکتب اهلبیت علیهمالسلام وجود دارد، میتواند موجب شود که نهاد دین بتواند در زمانه خود، حضور جدیدی داشته باشد؛ حضوری که بهواسطه آن نیاز نباشد برای معنابخشیدن به زندگی انسان متدین در روزگار جدید چیز دیگری جایگزین آن کنیم. انقلاب اسلامی ایران، خود بهترین گواه بر این مدعاست. چه نظام سیاسی برآمده از انقلاب و چه انسان بارآمده در این انقلاب، حدنصاب رقبای خود را فرسنگها جابهجا کرده است. ما باید با این خودباوری، نگاهی دوباره به مسجد و حوزههای علمیه بیندازیم.