جواد منصوری، نخستین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در گفت‌وگو با «اصفهان‌زیبا» به واکاوی چند نکته‌تأمل‌برانگیز درباره شهید حاج‌قاسم سلیمانی پرداخت

ترور سردار؛ اشتباه محاسباتی بزرگ آمریکا

جواد منصوری، نخستین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در گفت‌وگو با «اصفهان‌زیبا» به واکاوی چند نکته‌تأمل‌برانگیز درباره شهید حاج‌قاسم سلیمانی پرداخت

تاریخ انتشار: 14:08 - چهارشنبه 1402/10/13
مدت زمان مطالعه: 6 دقیقه
ترور سردار؛ اشتباه محاسباتی بزرگ آمریکا

به گزارش اصفهان زیبا؛

هم‌زمان با فرارسیدن سیزدهم دی سال جاری (1402) که مصادف با چهارمین سالگرد شهادت سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی، فرمانده سابق نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است، بار دیگر بسیاری از ناظران و تحلیلگران و البته صاحبان اندیشه، چه در داخل و چه در محیط بین‌المللی، به واکاوی ابعاد مختلف شخصیت سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی و همچنین ماهیت ترور ناجوانمردانه ایشان به دست نیروهای آمریکایی و پیامدهای این واقعه در ابعاد منطقه‌ای و بین‌المللی می‌پردازند، تروری که در بحبوحه سفر رسمی شهید سلیمانی به خاک عراق و مأموریت ایشان برای دیدار با مقام‌های عالی‌رتبه عراقی انجام شد و البته به نمودی عینی از بی‌احترامی دولت آمریکا به اصول و کنوانسیون‌های بین‌المللی تبدیل شد و پرده از شعارهای دورودراز واشینگتن در حمایت از حقوق بشر و احترام به حاکمیت ملی دیگر کشورها برداشت؛ ازاین‌رو، «اصفهان‌زیبا» در گفت‌وگو با جواد منصوری، نخستین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و سفیر اسبق ایران در کشورهای چین و پاکستان، به واکاوی چند نکته و گزاره مهم با محوریت شخصیت و تحولات سیاسی‌امنیتی مرتبط با سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی پرداخته است.

به گفته منصوری، جریان مقاومت پس از شهادت سردار سلیمانی نه‌تنها تضعیف نشده، بلکه هم ازنظر عمق و شدت عمل و هم به لحاظ گسترش، شاهد قدرت‌گیری و اوج‌گیری چشمگیر این جریان بوده و هستیم. او همچنین معتقد است که یکی از اشتباه‌های راهبردی که غربی‌ها در معادله ترور شهید سلیمانی به آن دست زدند، این بود که تصور می‌کردند شهید سلیمانی صرفا یک فرد است و اگر ایشان را ترور کنند، دیگر مسائل نیز برایشان حل و معادلات مطلوبشان حاکم خواهد شد؛ درحالی‌که شاهد هستیم این ترور هزینه‌های راهبردی بسیاری را برای بانیان آن به‌همراه داشته است. در ادامه، مشروح گفت‌وگو را می‌خوانید.

ترور شهید سلیمانی در زمان حضور دولت ترامپ در قدرت انجام شد؛ دوره زمانی که در قالب آن، شاهد اوج‌گیری فراوان فشارها علیه کشورمان در چهارچوب کارزار فشار حداکثری بودیم. حال در این نقطه، این پرسش مطرح می‌شود که به چه دلیل دولت ترامپ حاضر شد با علمِ به پیامدهای وخیم اقدام خود در ترور سردار سلیمانی، این گزینه را عملیاتی کند؟

دولت آمریکا تحت‌تأثیر جریان‌ها و لابی‌های معارض و رسانه‌های مخالف با انقلاب اسلامی، این تصور را داشت که نظام اسلامی در ایران و قوای مختلف آن، از پایگاه مردمی چندانی برخوردار نیستند و به همین خاطر، هر اقدامی علیه افرادی نظیر شهید سلیمانی صورت بگیرد، چندان حامل پیامدهای شدیدی برایشان که هزینه‌زا باشد، نخواهد بود؛ ازاین‌رو، شاهد بودیم که دولت ترامپ اقدام به ترور سردار سلیمانی به‌عنوان فردی کرد که به واسطه درایت و تدبیر خود، توانسته بود بسیاری از معادله‌های منطقه‌ای را به ضرر غربی‌ها و به‌ویژه دولت آمریکا تغییر دهد.

در این چهارچوب، دولت آمریکا هم بر آن بود تا از ادامه‌یافتن جریانی که شهید سلیمانی آن را در سطح منطقه آغاز و تقویت کرده بود، جلوگیری کند و درعین‌حال، ترامپ سعی داشت اقدام جنایت‌کارانه خود در ترور سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی را به‌عنوان یک برگ برنده و سند موفقیت در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 2020 آمریکا رو کند.

در این راستا، عملا می‌بینیم که دولت آمریکا و جریان‌های متحد با آن، در موارد متعددی دچار اشتباه در برآورد و تحلیل‌های اطلاعاتی شده‌اند.

درست به همین دلیل هم بود که شاهد بودیم پس از ترور شهید سلیمانی، این واقعه بازتاب‌های منطقه‌ای و بین‌المللی چشمگیری پیدا کرد و عمیقا طرف‌های غربی را شوکه کرد؛ البته رویدادهای پس از ترور شهید سلیمانی در قالب‌هایی نظیر تضعیف قدرت و نفوذ آمریکا در منطقه غرب آسیا این گزاره را که ترور شهید سلیمانی، آسیب‌ها و خسارات جدی به منافع و امنیت ملی این کشور (آمریکا) وارد کرده است، تأیید می‌کند.

دولت ترامپ مدام سعی داشت شهید سلیمانی را به‌مثابه فردی تروریست یا رهبر جریان‌های تروریستی معرفی کند؛ البته اتهام‌های مختلف و عدیده دیگری نیز از سوی آمریکایی‌ها و متحدانشان علیه شهید سلیمانی مطرح می‌شد.

این در حالی است که آن‌ها نمی‌دانستند شهید سلیمانی یک شخصیت چندوجهی است و به‌سادگی نمی‌توان هر اتهامی را به ایشان وارد کرد. از این منظر، همان‌طور که پیش‌تر نیز اشاره کردم، به نظر من واقعه ترور شهید سلیمانی، به معنای واقعی کلمه یک اشتباه محاسباتیِ بزرگ برای دولت آمریکا بود.

شاید بیراه نباشد اگر بگویم حتی برخی از ما در ایران نیز تصور نمی‌کردیم واقعه ترور شهید سلیمانی به دست آمریکا، تا این اندازه با بازتاب‌های گسترده منطقه‌ای و بین‌المللی روبه‌رو شود و البته هزینه‌های راهبردی را نیز به بانیان ترور ایشان تحمیل کند.

اکنون می‌بینیم که نام سردار سلیمانی در اقصانقاط جهان مطرح است؛ فردی که در مقابل جهان غرب و رویه‌های منافقانه آن ایستاده و بسیاری از معادله‌ها را تغییر داده است. اساسا به همین دلیل هم است که پس از شهادت سردار سلیمانی، شاهد آن بودیم که آن دسته از افراد در غرب که اندکی شهامت و جرئت بیان واقعیت‌ها را دارند، به‌صراحت اعلام کردند که اقدام به ترور شهید سلیمانی، حرکتی کاملا اشتباه بود.

توجه داشته باشیم که شهادت سردار سلیمانی و حضور میلیونی مردم در مراسم تشییع این شهید بزرگوار، انسجامی بی‌سابقه را در کشورمان به نمایش گذاشت که در نوع خود اتفاقی فوق‌العاده بود؛ البته شهادت سردار سلیمانی در سطح بین‌المللی بازتاب‌های عینی را از خود به نمایش گذاشت.

در این راستا، جریان مقاومت، اسلام ضدسلطه و جبهه دفاع از منطقه، رو به صعود و قدرت‌گیری رفت و ضربه‌های راهبردی را به جریان‌های مقابل و مخالف با خود وارد کرد.

به نظر من، یکی از دلایل اصلی که در مدت اخیر شاهد بوده‌ایم، این بود که جریان‌های مرتبط با اسلام‌هراسی به‌ویژه در کشورهای غربی اوج‌گیری داشته‌اند؛ همچنین واکنش به این مسئله، هراس از فعال‌شدن ظرفیت‌های چشمگیر در عرصه جبهه مقاومت و جهان اسلام است.

در کنار همه این‌ها، یکی از خطاهای راهبردی که غربی‌ها در معادله ترور شهید سلیمانی به آن دست زدند، این بود که تصور می‌کردند شهید سلیمانی صرفا یک فرد است؛ اگر ایشان را ترور کنند، دیگر مسائل نیز برایشان حل شده و معادله‌های مطلوبشان حاکم خواهد شد.

نمود این مسئله را در جریان ترورهای دهه 60 شمسی نیز شاهد بودیم. در آن زمان مرتب جریان‌های مخالف با انقلاب اسلامی می‌گفتند که اگر ترورهایی علیه برخی مقام‌های ارشد کشورمان صورت گیرد، انقلاب دچار فروپاشی و سقوط می‌شود؛ بااین‌حال، این تحلیل‌ها غلط‌بودن خود را در میدان عمل بعینه به نمایش گذاشتند؛ در ماجرای ترور شهید سلیمانی نیز این اشتباه، این مرتبه از سوی دولت آمریکا تکرار شد.

این در حالی است که در عمل مشاهده کردیم خون و مکتب سردار سلیمانی نیز حامل تهدیدهای به‌مراتب جدی‌تری علیه جبهه مخالف و معاند با انقلاب اسلامی است.

 اکنون نمودهای عینی این موضوع را در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی به‌وضوح شاهد هستیم. ما واقعا چه زمانی تصور می‌کردیم که در سال 1402 در شهر لندن (پایتخت انگلستان) بیش از 300هزار نفر جمع شوند و شعارهای ضدآمریکایی و ضداسرائیلی سر دهند و از مقاومت فلسطین حمایت کنند؟

بسیاری از تحلیلگران غربی پس از شهادت سردار سلیمانی به‌طور خاص روی این مسئله مانور داده و البته همچنان نیز می‌دهند که ترور شهید سلیمانی تا اندازه زیادی توانمندی‌های محور و جبهه مقاومت در منطقه غرب آسیا را تضعیف کرده است. دیدگاه شما در این رابطه چیست؟

باید از افرادی که این قبیل استدلال‌ها را مطرح می‌کنند، یک سؤال ساده پرسید: آیا اتفاق‌هایی که در چهار سال گذشته و در دوره پس از ترور شهید سلیمانی در منطقه روی ‌داده است نیز تئوری‌پردازی‌های آن‌ها را تأیید می‌کند؟ به نظر من، در عرصه میدانی آنچه روی‌داده، دقیقا نقطه مقابل تحلیل و تفسیرهای این‌چنینی است. جریان مقاومت پس از شهادت سردار سلیمانی نه‌تنها تضعیف نشده است، بلکه هم ازنظر عمق و شدت عمل و هم به‌لحاظ گسترش، شاهد قدرت‌گیری و اوج‌گیری فراوان این جریان بوده و هستیم.

به عقیده شما مهم‌ترین جلوه از آنچه شهید سلیمانی برجای گذاشته است، چیست؟

شهید سلیمانی جلوه‌هایی عینی از ایمان به اسلام و اعتقاد راسخ به اینکه ما می‌توانیم کارهای بزرگی را انجام دهیم و درعین‌حال، باید ولایت‌پذیر باشیم و در جهت تقویت رهبری حرکت کنیم، به نمایش گذاشتند. توجه داشته باشیم آنچه اکنون در محیط منطقه‌ای و بین‌المللی در حال روی‌دادن است، صرفا مسئله ایران و خاورمیانه یا اسرائیل و فلسطین نیست. اکنون حرکت به‌سمت تغییر تاریخ بشریت در حال وقوع است؛ بااین‌حال، این فرایند زمان‌بر است. نکته مهم این است که در این مسیر، مؤلفه ولایت‌پذیری و بصیرت ما از اهمیت فراوانی برخوردار است. این همان مسئله‌ای است که شهید سلیمانی نیز تمرکز و تأکید فراوانی بر آن داشتند. آیا کسی در 1357 تصور می‌کرد که جهان در 1402 وضعیت کنونی را داشته باشد؟ جالب است که حتی خودِ غربی‌ها نیز می‌گویند هر آنچه در سال‌های گذشته درباره منطقه خاورمیانه طراحی کرده‌اند، هیچ نتیجه‌ای جز شکست برایشان نداشته است.

اکنون شاهد تداوم جنگ خونین غزه هستیم، جنگی که جلوه‌ای عینی از اقدامات صهیونیست‌ها درزمینه نسل‌کشی و پاک‌سازی قومیتی علیه ملت مظلوم فلسطین را به نمایش می‌گذارد. در قالب این جنگ چه نشانه‌ها و انعکاس‌هایی از مجاهدت‌های سردار شهید سلیمانی را می‌توانیم مشاهده کنیم؟

به نظر من، مجموعه‌ای از مسائل در رویدادهایی نظیر آنچه اکنون در قالب مقاومت جانانه جریان مقاومت فلسطین در برابر صهیونیست‌ها قابل‌مشاهده است، ایفای نقش می‌کنند؛ مثلا شهید «فتحی شقاقی» بود که فرهنگ مقاومت و مبارزه با صهیونیست‌ها را از ایران به فلسطین برد یا مثلا «شیخ احمد یاسین» و دیگر رهبران ارشد فلسطینی، هرکدام به نسبتی در ایجاد و تقویت روحیه مقاومت در میان ملت فلسطین و ایستادگی در برابر صهیونیست‌ها نقش داشته‌اند؛ البته در این معادله، ایران تسریع‌کننده و تقویت‌کننده جریان مقاومت فلسطینی بوده است؛ موضوعی که به‌هیچ‌عنوان مسئله‌ای پنهانی  نیست.

ایران همواره به آرمان قدس شریف توجه داشته و سعی کرده است به سهم خود اجازه ندهد این مسئله فراموش شود. در این چهارچوب، به نظر من سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی نیز در این مجموعه، در تقویت جریان مقاومت فلسطینی ایفای نقش کرده است؛ موضوعی که اکنون نمود عینی خود را در مقاومت جانانه این جریان در برابر ارتش تا بُن دندان مسلح رژیم اشغالگر قدس به نمایش می‌گذارد؛ بااین‌حال، همان‌طور که گفتم کنشگری شهید سلیمانی بایستی در قالب یک مجموعه و درارتباط با مؤلفه‌های مختلف نگریسته شود.

طیف متنوعی از بازیگران و کنشگران در رابطه با تقویت جبهه مقاومت، به‌ویژه جریان مقاومت فلسطین از قدرت و سهم کنشگری برخوردارند که به نظر من بایستی به سهم و نقش آن‌ها نیز در این معادله توجه شود؛ مسئله‌ای که البته شهید سلیمانی نیز در دوران حیات خود همواره بر آن تأکید داشته‌اند.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

19 − شانزده =