نوشته‌‌های اورول به ما چه می‌‌آموزد؟

هفتادوپنج سال پیش، در اوت 1946، «قلعۀ حیوانات» جورج اورول در ایالات متحدۀ آمریکا به چاپ رسید. انتشار این کتاب موفقیت چشمگیری را برای اورول در پی داشت و بیش از نیم میلیون نسخۀ آن در اولین سال چاپ به فروش رسید. «قلعۀ حیوانات» سه سال بعد با موفقیتی حتی بزرگ‌‌تر همراه شد: رمان پادآرمان‌‌شهری اورول، «1984».

تاریخ انتشار: 13:52 - چهارشنبه 1400/06/17
مدت زمان مطالعه: 4 دقیقه
no image

از آن زمان تاکنون، نوشته‌‌های اورول تأثیری ماندگار  بر اندیشه و فرهنگ آمریکایی داشته است. فروش «قلعۀ حیوانات» و «1984» در سال 2013 و پس‌ازآنکه ادوارد اسنودن اسناد محرمانۀ آژانس امنیت ملی ایالات متحدۀ آمریکا را افشا کرد، جهشی ناگهانی را تجربه کرد. علاوه بر این، «1984» پس از مراسم تحلیف ریاست‌‌جمهوری دونالد ترامپ در سال 2017 در صدر لیست پرفروش‌‌ترین‌‌های آمازون جای گرفت.
به‌‌عنوان یک استاد فلسفه، برایم جالب است که چطور آرای اورول، ازجمله اندیشه‌‌های او دربارۀ تمامیت‌خواهی (توتالیتاریسم) و سوسیالیسم (جامعه‌گرایى)، از آن زمان تاکنون همچنان موضوعیت دارند.

سال‌‌های آغازین نویسندگی

جورج اورول نام مستعاری بود که اریک بلر برای خود برگزید. بلر که در سال 1903 در هند مستعمراتی متولد شده بود، بعدها به انگلستان نقل مکان کرد و در آنجا با اخذ بورسیۀ تحصیلی در مدارس برتر تحصیل کرد. پس از پایان مدرسه به خدمات کشوری بریتانیا ملحق شد و مدتی در برمه یا همان میانمار کنونی کار کرد. اورول در سن 24 سالگی به انگلستان بازگشت تا حرفۀ نویسندگی را دنبال کند.
در طول دهۀ 1930، اورول به‌‌عنوان یک مقاله‌‌نویس، خبرنگار و رمان‌‌نویس به موفقیتی نسبی دست یافته بود. او همچنین مدتی به‌‌عنوان سرباز داوطلب در یک گروه شبه‌‌نظامی دست چپی خدمت کرد که در طول جنگ داخلی اسپانیا برای جمهوری اسپانیا می‌‌جنگید. در طول این نبردها و به دنبال مشاهدۀ گزارشگری‌‌های غلط و نامعتبر از رویدادهایی که او به‌‌شخصه در آن‌‌ها دخیل بود، متوجه شد که چطور پروپاگاندا و تبلیغات می‌‌تواند روایت‌‌های سیاسی را شکل دهد.
اورول بعدها هدف خود را از آنچه تقریباً از زمان جنگ داخلی اسپانیا به بعد نوشته بود، این‌‌گونه خلاصه کرد: «هر خط مطلب جدی که از سال 1936 تاکنون نوشته‌‌ام، به‌‌طور مستقیم یا غیرمستقیم در ضدیت با تمامیت‌خواهی و در طرفداری از سوسیالیسم دموکراتیک بوده است.»
اورول در این متن مشخص نکرده است که منظور او از تمامیت‌‌خواهی یا سوسیالیسم دموکراتیک چیست؛ اما از روی برخی از آثار دیگرش می‌‌توان دریافت که او چه درکی از این اصطلاحات داشته است.

تمامیت‌خواهی یا توتالیتاریسم چیست؟

از منظر اورول تمامیت‌‌خواهی نظمی سیاسی است که بر قدرت و سلطه متمرکز است. مثال خوبی از رویکرد تمامیت‌‌خواهانه را می‌‌توان در اوبراین، ضدقهرمان رمان 1984، مشاهده کرد. در این اثر، اوبراین یکی از مقامات دولتی قدرتمند است که قهرمان داستان، وینستون اسمیت، را شکنجه می‌‌کند و به بازی می‌‌گیرد تا بر افکار و اعمال او مسلط شود. نکتۀ مهم اینجاست که برای اوبراین میل به قدرت فی‌‌نفسه و به‌‌خودی‌‌خود هدف است. در حقیقت اوبراین نمایندۀ ایدئولوژی قدرت برای قدرت (power for power’s sake) است.
اورول در بخش بزرگی از ادراکات دقیق و ظریف خود به این موضوع می‌‌پردازد که تمامیت‌‌خواهی با چه مسائلی انطباق و سازگاری ندارد. او در مقاله خود «شیر و تک‌‌شاخ» که در سال 1941 منتشر شد، از «این ایدۀ تمامیت‌‌خواهانه که چیزی به‌‌عنوان قانون وجود ندارد و فقط قدرت مهم است»، می‌‌نویسد. منظور او این است که قوانین می‌‌توانند قدرت یک حکمران را محدود کنند. پس تمامیت‌‌خواهی می‌‌کوشد از طریق به‌‌کارگیری مهارنشدۀ قدرت، محدودیت‌‌های حاصل از قانون را به‌‌طور کامل از میان بردارد و معدوم کند.
به‌‌طور مشابه، اورول در مقالۀ دیگرش «نگاهی دوباره به جنگ اسپانیا» که در سال 1942 منتشر شد، استدلال می‌‌کند که تمامیت‌‌خواهی باید برای بقای خود، وجود واقعیت‌‌های خنثی و حقیقت عینی و بی‌‌طرف را انکار کند. از منظر اورول، آزادی و حقیقت درواقع حفاظ و ساحل امن ما در مقابل تمامیت‌‌خواهی هستند. اجرایی کردن اصل آزادی و به رسمیت شناختن حقیقت، اقدامات و راهکارهایی است که با قدرت و سلطۀ تمرکزگرا و تمام‌‌وکمالی که توتالیتاریسم به آن نیازمند است، مطابقت و سازگاری ندارد.
اعتقاد اورول بر این بود که تمامیت‌‌خواهی می‌‌تواند هم در احزاب سیاسی دست راستی و هم در بین دست چپی‌ها وجود داشته باشد. از منظر اورول، نازیسم و کمونیسم هر دو تمامیت‌‌خواه بودند. از دیدگاه من، آثار اورول ما را به چالش می‌‌کشند تا فارغ از دسته‌‌بندی‌‌ها و مناسبات سیاسی رهبران، به آن‌‌ها اجازه ندهیم که رفتارهای تمامیت‌‌خواهانه داشته باشند. علاوه بر این، نوشته‌‌های او این نکته را نیز به ما خاطرنشان می‌‌کنند که گفتن حقایق و حراست از آزادی از بهترین ابزارها و دستاویزهای ما برای مقاومت در برابر تمامیت‌‌خواهی هستند.

سوسیالیسم دموکراتیک چیست؟

اورول در کتاب خود «ژرفنا: جاده‌ای به‌سوی اسکلۀ ویگان» که در سال 1937 منتشر شد، می‌‌نویسد که سوسیالیسم به معنای «عدالت و آزادی» است. البته عدالتی که مدنظر اوست از عدالت صرفاً اقتصادی فراتر می‌‌رود و برابری‌‌های اجتماعی و سیاسی را هم شامل می‌‌شود.
اورول در مقالۀ «شیر و تک‌‌شاخ» با توضیح و تفصیل به این موضوع می‌‌پردازد که منظور او از سوسیالیسم چیست. از منظر او، سوسیالیسم مستلزم «برابری تقریبی درآمدها (و همین‌که این برابری در حد تقریبی باشد هم کافی است)، دموکراسی سیاسی و منسوخ شدن تمام مزایا و امتیازات موروثی مخصوصاً در حوزۀ تحصیل است.»
اورول در قسمت دیگری از همان مقاله با جزئیات بیشتری توضیح می‌‌دهد که منظور او از «برابری تقریبی درآمدها» چیست و می‌‌گوید که نابرابری درآمدها نباید بیشتر از نسبت حدوداً 10 به 1 باشد. تعبیر امروزی این حرف این است که از نظر اورول اینکه یک مدیرعامل 10 برابر بیشتر از کارمندانش درآمد داشته باشد اخلاقی است اما نه مثل شرایط کنونی در ایالات متحدۀ آمریکا که درآمد مدیران عامل به‌‌طور متوسط 300 برابر بیشتر از کارمندانشان است.
اما اورول در توضیح سوسیالیسم به مسائلی فراتر از نابرابری اقتصادی هم می‌‌پردازد. نوشته‌‌های اورول نشان می‌‌دهد که مدل ارجح او از سوسیالیسم مستلزم «دموکراسی سیاسی» هم می‌‌شود. دیوید دوان، پژوهشگر، به این نکته اشاره می‌‌کند که اورول بین «دو مفهوم دموکراسی» تمایز قائل شده است. مفهوم اول این است که قدرت سیاسی باید در دست مردم معمولی باشد و مفهوم دوم به داشتن آزادی‌‌های لیبرال کلاسیک مثل آزادی اندیشه اشاره دارد. به نظر می‌‌رسد که هر دوی این تصورات دربارۀ مفهوم دموکراسی با آنچه از سوسیالیسم دموکراتیک در ذهن اورول است، مرتبط باشد. از منظر اورول، سوسیالیسم دموکراتیک نظمی سیاسی است که ضمن حراست قوی از آزادی‌‌های فردی، شرایط برابری اجتماعی و اقتصادی را نیز فراهم می‌‌کند.
باور من این است که توصیف اورول از سوسیالیسم دموکراتیک و اشارۀ او به این نکته که سوسیالیسم می‌‌تواند اشکال متنوعی به خود بگیرد، امروزه نیز از اهمیت بالایی برخوردار است چراکه در آمریکا بحث‌‌های سیاسی دربارۀ سوسیالیسم اغلب بخش بزرگی از نکات دقیق و ظریفی را که اورول دربارۀ این موضوع به میان آورده است، نادیده می‌‌گیرند. به‌‌عنوان‌‌مثال، آمریکایی‌‌ها اغلب سوسیالیسم را با کمونیسم اشتباه می‌‌گیرند. اندیشه‌‌های اورول به ما کمک می‌‌کند که تفاوت بین این دو اصطلاح را بهتر درک کنیم.
با توجه به سطح بالای نابرابری اقتصادی، هجمه‌‌های سیاسی علیه حقایق و واقعیت‌‌ها و همچنین تجدید نگرانی‌‌ها دربارۀ تمامیت‌‌خواهی، می‌‌توان گفت که آرای اورول امروزه نیز درست به همان اندازۀ 75 سال پیش با شرایط جامعه همخوانی و مناسبت دارند.

این مطلب ترجمۀ مقاله‌‌ای است به قلم مارک ساتا، استادیار فلسفه در دانشگاه ایالتی وین که در تاریخ 12 اوت 2021 در وب‌‌سایت کانورسیشن (theconversation.com) منتشر شده است. این سازمان رسانه‌ای می‌کوشد نتایج پژوهش‌ها و مقالات منتشرشده توسط محققان، متخصصین و دانشگاهیان در حوزه‌های مختلف را در دسترس عموم قرار دهد.

  • اصفهان زیبا
    پایگاه خبری اصفهان زیبا

    مترجم افسانه صادقی

برچسب‌های خبر