گاندوها با آن بازیکنان تا اوج آسیا پیش رفتند و با اینکه به قهرمانی نرسیدند اما قدرتمند ظاهر شدند. ذوبیها در لیگ برتر، ترسناکترین رقیب هر تیمی بودند و سبک بازی و خط آتشین آنها بلای جان هر تیمی بود. پس از گذشت چندین سال و با جدا شدن برخی بازیکنان و تغییرات مدیریتی که صورت گرفت، تیم رؤیایی ذوبآهن با افت روبهرو شد. سیر نزولی این تیم ادامه یافت و حتی شدیدتر پیش رفت و در نهایت آنها فصل گذشته در ادامه همین روند نزولی با تفاضل گل در لیگ برتر ماندنی شدند. البته که ذوبآهن دراینبین یک تا دو فصل خوب با امیر قلعهنویی داشت که حتی به حضور در مراحل حذفی لیگ قهرمانان آسیا نیز منجر شد؛ اما ثباتی در کار نبود و بازهم روند نزولی ادامه یافت. حال به نظر میرسد که آهن، بهخوبی ذوب شده و به نهایت گداختگی خود رسیده است. اکنون زمان شکلگیری دوباره آن آهن است. باید یک استاد ماهر بهخوبی به آن شکل داده و روح قدرتمندی در آن بدمد.
تارتار مرد اول این راه
مهدی تارتار کسی است که مأمور بیرونکشیدن این آهن گداخته از داخل کوره است. او قرار است با تعدادی بازیکن جوان و جویای نام در کنار با تجربههای سبزپوش، ذوبآهن نوین را بسازد؛ تیمی که بتواند در آینده باز بدرخشد و قدرتنمایی کند. کسی از تارتار انتظار قهرمانی در جام یا حتی کسب سهمیه ندارد. او از مربیان سازنده لیگ برتر است. ذوبآهن میخواهد توسط او بیاموزد همچون گذشته چگونه پیروز شود.
تارتار ویژگی برندهشدن را در درون خود دارد. با اینکه در تیمهای بزرگ مربیگری نکرده است؛ اما اغلب تیمهایی که میخواستند به دوران اوج خود بازگردند یا به اهداف کوتاهمدت خود برسند به سراغ او رفتهاند. او برخلاف برخی مربیان فقط شعار نمیدهد. میجنگد تا تیمش پیروز شود و هنگام خطر سریع به استعفا فکر نمیکند. تارتار زمان زیادی را صرف خرید بازیکنان خاص یا اسمهای بسیار دردسرساز با کارایی کم نکرده است. سریع تیمش را با بازیکنان یک دست ساخت و زودتر از همه شروع به تمرین کرد. همین دور بودن از حاشیه و زمان را صرف وعدههای پوچ و توخالی نکردن میتواند کلید موفقیت او باشد. تیمی یک دست و با آرامش که فقط به پیروزی فکر میکند.
ثبات و آیندهنگری
ثبات و آیندهنگری دو ستون اصلی کسب موفقیت است. اگر مدیران تیمی به این دو مورد بیتوجه باشند، سرنوشت ترسناکی در انتظار تیمشان است. مدیران فعلی یا آینده ذوبآهن باید در نظر داشته باشند انتظار معجزه از یک مربی در یک فصل در این تیم در شرایط فعلی امری محال است. حتی تارتار نیز دستکم دو فصل زمان نیاز دارد تا وضع تیم را کمی بهبود بخشد و تیمی قویتر را تحویل بدهد؛ بهخصوص تیمی که تا قعر چاه سیاهی رفته و میخواهد به نور خورشید برسد. ممکن است چندین بار شکست بخورد؛ اما اگر تسلیم نشده و سریع اخراج نشود، قطعا پیروز خواهد شد. بر خلاف بسیاری از تیمهای لیگ ما که میخواهند سریع پیروز شوند و با کوچکترین شکستی سریع دست به تغییر میزنند؛ اما ثبات باعث موفقیت میشود؛ زیرا نتیجهگیری و انتقال فلسفه مربی به تیم نیاز به زمان دارد.
حفظ آرامش تیم، پشتیبانی از مربی و حس حمایت هر شخصی از مجموعه و از دیگری و همراهی درست پیشکسوتان میتواند رمز موفقیت ذوبآهن باشد.
اگر مدیریت بهخوبی به وظایفش عمل کند و با چاشنی صبر و آیندهنگری و انتخابهای درست تیم را همراهی کند، پس از مدتی میتواند با جایگزینی مربی بزرگتر به فکر قهرمانی در ایران و حتی پیشروی به سوی آسیا باشد.
ذوبآهن شایسته جلال و شکوه است. باید با تصمیمهای درست، آهن ذوبشده را به زیبایی آراسته و روانه جنگ کرد؛ اما به شرط اینکه این آهن در دست استادان خبره باشد. تا ذوبآهن، پس از ذوب به آهن تبدیل شود.