به باور برخی این پرسش اساساً اشتباه بوده و تنها یک جمله کلیشهای است. یک ورزشکار جهت اینکه برای مسابقه آماده باشد و در زمان برگزاری بازی نیز بتواند عملکرد بسیار خوبی از خود نشان دهد، باید تمرکز بسیار بالایی داشته باشد که بدان معناست که دغدغههای ذهنی و افکار مختلف جایی در مستطیل سبز برای ورزشکار ندارد. بهاینترتیب ورزشکار میتواند کیفیت خوبی را از خود نشان داده و در موقعیتهای حساس بازی تصمیمات درستی را اتخاذ کند.
این موضوع درباره تماشاگران نیز صادق است و اساساً یکی از اصول زیبایی و روانشناسی فوتبال است. تماشاگر در بازی فوتبال غرق میشود. لحظات گذشته را فراموش میکند و از آینده بازی نیز اطلاعی ندارد. این آینده باز و نامعلوم یکی از جذابیتهای فوتبال است. تماشاگر محو تماشای فوتبال در همان لحظه میشود و ذهنش از تمام دغدغهها خالی میگردد.
اما همانطور که گفته شد اهمیت این موضوع در بین بازیکنان بسیار بیشتر است. بهعنوانمثال به اتفاقات عجیب در زمین فوتبال توجه کنید. صحنه گاز گرفتن شانه کیلینی توسط لوییز سوارز در جام جهانی 2014 برزیل و یا صحنه ضربه سر زیدان به مارکو ماتراتزی در جام جهانی 2006 این دو نمونه از تصمیمات هیجانی و عجیب در زمین فوتبال هستند. هیچکدام از این دو حرکت از قبل برنامهریزی نشده بود و قطعاً نه زیدان و نه سوارز قصدی برای آسیب زدن بهطرف مقابل از قبل نداشتند. این دقیقاً همان موضوع موردبحث است، همان موضوعی که فوتبال را خاص میکند. بازیکنان در زمین مسابقه در لحظه زندگی میکنند. بهاینترتیب آنها زمینبازی را در ذهن خود آنالیز کرده و موقعیتها را شناسایی میکنند. در همین زمان صدای تماشاگران، تشویقها و یا ناسزاهای مختلف و هیجان تزریقشده از آنها را جذب میکنند. صدای مربی، فریادهای بازیکنان و هزاران عامل مختلف در لحظه بر روی آنان تأثیر میگذارد. به تعبیر برخی نویسندگان در چنین لحظاتی امکان نوعی جنون یا حس مالیخولیایی به بازیکنان القا میشود و این باعث بروز چنین حرکاتی است. ژان فیلیپ توسن نویسنده و هنرمند بلژیکی درباره صحنه اخراج زیدان در جام جهانی 2006 میگوید: وجه نمایان فینال جام جهانی 2006 نه کارت قرمز داور، بلکه کارت سیاه مالیخولیا است.
از دید کارشناسان دو عامل «آمادگی ذهنی و هوش هیجانی» در بروز چنین رفتارها و اتفاقاتی بسیار تأثیرگذار هستند. آمادگی ذهنی بهوسیله روانشناس تیم، مربی، دستیاران مربی، بازیکنان تیم و حتی هواداران به دست میآید. این آمادگی باعث میشود تمرکز بازیکن در حد ایدئال خود بوده و در زمان درست در بهترین مکان حضور یابد.
هوش هیجانی نیز فاکتور مهم دیگر در این حوزه است؛ عموماً بازیکنانی با هوش هیجانی کمتر ذهن خود را آرامتر نگهداشته و تصمیمات درستتری را در زمان اتخاذ میکنند. بازیکنان با هوش هیجان بالا معمولاً تحت تأثیر شرایط قرارگرفته و تصمیمات عجیبی میگیرند و ممکن است باعث وخیمتر شدن شرایط شوند. البته این بدان معنا نیست که هوش هیجانی بالا مضر است؛ بلکه باید گفت بازیکنانی با هوش هیجانی بالا توانایی این را دارند که بهتر در شرایط بازی قرار بگیرند و با تیم هماهنگتر باشند. بهعنوانمثال میتوان به حضور ناموفق اوزان کاباک در تیم لیورپول اشاره کرد. این بازیکن به دلیل هوش هیجانی پایین خود اصلا در مواقع حساس مسابقه عملکرد خوبی را به نمایش نگذاشت و با تیم همراه و همراستا نبود؛ درنهایت نیز دوران خوبی را پشت سر نگذاشت و در پایان فصل گذشته از جمع سرخ پوشان آنفیلدی جدا شد.
باید گفت که فوتبال یعنی هیجان خالص در لحظه و این هیجان همچون شعله کوچکی میتوان هر باروتی را با هراندازه منفجر کند. لذت و زیبایی فوتبال نیز در همین است در انفجارهای لحظهای، زیرا فوتبال دقیقاً همین تصمیمات لحظهای است و اگر این تصمیمات نبود، هیچ بازیکنی جسارت خلق صحنههای ماندگار را نداشت.