حضور عثمانیها سبب رشد فرهنگ ایرانی و زبان فارسی در مجارستان شد. نخستینبار در اواسط زمان قاجار، آموزش زبان فارسی در مجارستان آغاز شد. ایرانشناسی مدرن هم با تمرکز بر ایران باستان پس از جنگ جهانی دوم در مجارستان تأسیس شد و تا به حال در دانشگاههای این کشور رشتههای ایرانشناسی به کار خود ادامه میدهند و روابط و تبادلات کهن فرهنگی دو طرف پی گرفته میشود. شارکوزی میکلوش (Sárközy Miklós)، یا آنگونه که در نگارش نامهای غربی و ایرانی معمول است میکلوش شارکوزی، استاد تاریخ و ایرانشناس برجسته مجار است. در روز چهارشنبه ۳۰ مهر رأس ساعت هشت و نیم به وقت ایران، شارکوزی مهمان یکی از سلسلهبرنامههای مجازی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران با عنوان «ایرانشناسی در مجارستان» بود. همچنین برپایی این نشست، یادبودی هم به مناسبت سومین سالگرد درگذشت دکتر محسن جعفریمذهب، مورخ و ایرانشناس فقید شمرده میشد. دبیر این نشست دکتر حامد کاظمزاده از اتاوای کانادا بود. شارکوزی فارسی را با تسلط و روانی و البته با لهجه مجاری که شیرینی خاصی به کلامش بخشیده، صحبت میکرد. در طی یک ساعتی که نشست برقرار بود، او با بیانی شیوا هم گذری به تاریخ مجارستان زد و هم به روابط ایران و مجارستان و اهمیت تاریخی این پیوندها پرداخت؛ روابطی که او «عمیق و قدیمی» توصیف میکند.
یادی از دکتر جعفریمذهب
شارکوزی در ابتدای بحث، ضمن ابراز تعارفات معمول ایرانی و مصائبی که دنیاگیری کرونا برای همه به بار آورده، از مرحوم جعفریمذهب یاد کرد. «آسمانی شدن دکتر جعفریمذهب خسارتی جبران ناپذیر است». آشنایی شارکوزی با زندهیاد جعفریمذهب به شانزده سال پیش بازمیگردد. واسطه آشنایی میان این دو، واشاری، سفیر پیشین مجارستان در ایران، بود. پس از ملاقات اولیه، زمینههای دوستی و همکاری علمیای میان این دو پژوهشگر صورت گرفت که سیزده سال، یعنی تا پایان حیات استاد به طول انجامید. جعفریمذهب که خود دستی در تاریخ اروپای شرقی، به ویژه مجارستان داشت، همت بسیاری را برای برپایی همایشها و سخنرانیهای متعدد شارکوزی در ایران صرف کرد. آخرین همکاری این دو، به پژوهشهایی بر آثار رودلف ماتسوخ، خاورشناس فقید اهل کشور اسلواکی کنونی و محقق بیهمتای زبانهای آرامی و موضوعهای مرتبط با صابئین در خوزستان بازمیگردد. شارکوزی با ابراز تأسف بسیار از درگذشت دکتر جعفریمذهب، یادآور شد که بیهمت و کوشش او کار این تحقیقات به ثمر نمیرسید. «من هرگز عشق، محبت، پشتکار و انگیزه آقای جعفری را فراموش نمیکنم؛ او واقعا بهترین دوست ایرانی من بود».
ایران و مجارستان پیوندی هزارساله
«اگر بخواهیم بدانیم که روابط ایران ومجارستان از کجا شروع میشود، باید به ابتدای تاریخ تأسیس کشور مجارستان بازگردیم». شارکوزی درباره ریشههای تاریخی مجارها توضیح داد. اعقاب مجارستانیهای کنونی نخست ساکن آسیا بودند، مسقطالرأس اینان جنوب کوههای اورال بود؛ در فدراسیون روسیه کنونی. در اوایل استقرار حکومت سامانیان، کوچ مجارها به سوی اروپا آغاز میشود و در اواخر قرن نهم میلادی سرانجام قبایل مجار در مجارستان کنونی مستقر میشوند. البته همه مجارها مهاجرت نکردند، بخشی از آنها در همان سرزمین آغازین خود ماندند و تا زمان ظهور مغولها از وجود آنها در این منطقه گزارشهایی در دست است. دسته سومی از مجارها هم به قفقاز رسیدند و در دستههای کوچکتر در جنوب قفقاز و در جایی که امروزه کشورهای ارمنستان و جمهوری آذربایجان وجود دارند، مستقر شدند. نام چند روستا در این مناطق از هویت باستانی مجاری نشان دارد، اگرچه مردم این مناطق فرهنگ خود را حفظ نکرده و در باقی مردم این سرزمینها حل شدهاند.
اهمیت متون ایرانی در شناخت تاریخ مجارستان
در برخی منابع کهن ایرانی از وجود مجارها و رسم و آیینهای این مردمان اطلاعاتی ارائه شده که برای مطالعه پیشینه و تاریخ مجارستان بسیار پراهمیت است. یکی از اولین این کتابها حدودالعالم است. نویسنده این اثر فارسی را نمیدانیم، همین اندازه میدانیم که در گوزگان در افغانستان کنونی نوشته شده است. یک فصل این کتاب تحت عنوان «سخن اندر مجگریان»، اطلاعاتی را درباره قوم مجار ارائه داده است. منبع فارسی مهم دیگر در همین راستا، زینالاخبار گردیزی است. این کتاب در زمان غزنویان نوشته شده و در فصلی مفصل به اطلاعات متنوعی از نوع نظام سیاسی مجارها گرفته تا محل ییلاق و قشلاق و نوع پوشش آنها پرداخته شده است. جیهانی، وزیر معروف دربار سامانی هم نوشتههایی درباره مجارها داشته که متأسفانه گم شده؛ ولی ارجاعاتی از او در متنهای متأخرتر قابل ردیابی است. همچنین سفرنامه ابن فضلان که نسخهای خطی از آن در کتابخانه آستان قدس مشهد نگهداری میشود اثر ارزشمند دیگری است که اطلاعاتی را درباره مجارها میتوان در آن جست.
واژههای ایرانی در زبان مجاری
زبان مجارها از خانواده زبانهای فیناوگری است. اعضای معروف این خانواده زبانهای مجاری، فنلاندی و استونیایی هستند و با بقیه خانوادهها مانند زبانهای هندواروپایی که فارسی هم جزء آن است متفاوتاند. با این همه این زبان از لحاظ لهجه از زبانهای ایرانی و ترکی تأثیراتی پذیرفته است. همچنین تعداد ۶۰ واژه ایرانی در این زبان وجود دارد. این واژهها در روزگار باستان وارد زبان مجارها شده است. نمونهای از این واژهها، اعداد 10، 100 و 1000 هستند که در زبان مجاری تیز، سَز، اِزِر (tíz, száz, ezer) گفته میشود. یا در زبان مجاری به گوشت، هوش (hús) میگویند. یا گنج در این زبان کینچ (kincs) خوانده میشود. احتمالا خدا که در زبان مجاری ایشتِن (Isten) گفته میشود، از یزدان ایرانی گرفته شده باشد. این واژههای ایرانی که از قدیمیترین زمانها وارد زبان مجارها شده، از رابطه بسیار قدیمی ایرانیها و مجارها در زمانهای بسیار دور نشان دارد.
ایرانیتباران مجارستان، یاسها و خواهرخواندگی با یزد
سرزمین کنونی مجارستان از روزگار باستان تا زمان گورکانیان منطقهای بوده که اقوام متعدد ایرانی و ترک به آنجا کوچ میکردهاند. برای نمونه سکاها که قومی ایرانی بودند، یا خوارزمیها که قبایل ایرانی مسلمان بودند از مردمانی بودند که به این سرزمین آمدند و در آن ساکن شدند. هنوز هم در مجارستان روستاهایی پیدا میشود که نامشان یادآور این مردمان است. برای نمونه روستای کالَز که این کالز تغییریافته نام خوارزم است. گزارشهایی از زمان سلجوقیان هست که براساس آن خوارزمیهای ایرانی مسلمان در دربار گیزای دوم پادشاه مجارستان به خدمت مشغول بودند. حرفه این خوارزمیها عمدتا سپاهیگری و خزانهداری بوده است. گروه دیگر ایرانیان، یاسها بودند. یاسها شاخهای از قوم ایرانینژاد آلان بودند. حمله مغولها آنها را از جنوب روسیه و شمال قفقاز به سوی مجارستان راند. همزمان با حکومت اولجایتوی ایلخانی، این یاسها در مجارستان حکومتی خودمختار داشتند. منطقه حکومت یاسها صد و ده کیلومتری شرق شهر بوداپست، پایتخت مجارستان بود. یاسها همزمان با حمله عثمانیها به مجارستان زبان ایرانی خود را از دست دادند و تنها عناصری از فرهنگ باستانی خود را حفظ کردند. در سالهای اخیر شهر مرکزی یاسهای مجارستان با نام یاسبرنی (Jászberény) با شهر یزد پیمان خواهرخواندگی امضا کرده است. در میدان آزادی یزد هم یادبودی برای یاسها بنا شده؛ همچنین کوچهای هم در این شهر به افتخار قوم یاس، به نام کوچه یاس نامگذاری شده است.
عثمانیها، خرابکاران فرهنگپرور
از قرن چهاردهم دستاندازی عثمانیها به مجارستان آغاز شد. از این رو حکومت مجارستان پیوسته سفرایی را به دربارهای ایران نزد آققویونلوها و سپس صفویان میفرستاد تا بلکه با همپیمان شدن با ایرانیها از فشار عثمانی بر خود نجات پیدا کنند. به این ترتیب از زمان گورکانیان تا زمان شاه سلطان حسین، روابط دیپلماتیک میان مجارستان و ایران پیوسته امتداد داشته است. حاصل این سفرها گزارشهایی از دربار ایران است. شارکوزی کتابی را تحت عنوان «ایتر پرسیکوم» (Iter Persicum) را که خاطرات سفیر دربار هابسبورگ (حاکمان وقت مجارستان)است، معرفی میکند. این کتاب که دوبار در ایران ترجمه و چاپ شده، مشتمل بر خاطراتی از دربار شاه عباس است که انتشار بار دومش به همت سفارت مجارستان و برای پاسداشت چهارصد سال روابط ایران و مجارستان انجام پذیرفته است.
در مقطعی از تاریخ، ارمنیها هم نقش مهمی در رابطه میان دو دربار ایران ومجارستان داشتهاند. از آن جمله فردی به نام پطرس عابدی که در زمان شاه سلطان حسین میکوشید تا رابط دربار مجارستان با ایران باشد. مورد دیگری که شارکوزی به آن اشاره کرد، اهمیت گزارشهای ونیزیها در زمینه تحقیقات روابط میان ایران ومجارستان است. ولی درباره عثمانیها، با اینکه این دولت باعث ویرانی بسیار مجارستان شد؛ اما به دلیل رواج زبان و ادبیات فارسی نزد این مردمان و علاقه ایشان به هنر ایرانی، خود این تهاجمات هم سبب ورود عناصر فرهنگیایرانی به مجارستان شد. مجارستان در دوره تسلط عثمانی شاهد ورود ایرانیهایی هم بود. از جمله درویش پاشای مسطری و پسرش درویشزاده پاشای مسطری دو فرد بوسنیاییتباری بودند که اشعاری هم به زبان فارسی داشتند و در زمان پادشاهی شاهعباس به مجارستان رفتند و در همانجا هم درگذشتند. همچنین گزارشهایی از وجود درویشان پارسیگوی مولوی وخانقاهی که در جنوب مجارستان داشتند، در دست است. عثمانیها مدارسی را در مجارستان تأسیس کردند که در آنها فارسی هم تدریس میشد. جز این، برخی ایرانیهای پناهنده به دربار عثمانی هم در مجارستان ساکن شدند. برای نمونه در اواسط قرن شانزدهم میلادی، پس از شکست القاس میرزا از برادرش شاه طهماسب صفوی، تعدادی از هواداران او به عثمانی فرار کردند. یکی از اینان فردی به نام علما بیگ بود که از سوی سلطان عثمانی به حکومت شهر بوداپست منصوب شد. شارکوزی میگوید: «به رغم اینکه عثمانیها در مجارستان خیلی خرابکاری کردند؛ ولی مبلغان ادبیات فارسی هم بودند.»
رشد ایرانشناسی در مجارستان
ایرانشناسی از قرن نوزدهم میلادی در مجارستان پاگرفت. این دانش منشعب از شرقشناسی بود و پایهگذار شرقشناسی و مطالعات ایرانی فردی بود به نام آرمینیوس وامبری. شهرت وامبری البته به خاطر اختراع یک ایدئولوژی به نام پانترکیسم بود و از این منظر فرد چندان محبوبی هم نیست. همچنین او ارتباطاتی هم با انگلیسیها داشت. وامبری به ایران، عثمانی و آسیایمیانه سفر کرده بود و خاطرات این سفرها در کتابی به نام «سفرهای درویش دروغین» به فارسی هم ترجمه شده است. با این همه، این پایهگذار ایدئولوژی پانترکیسم، پایهگذار آموزش زبان فارسی در دانشگاههای مجارستان هم بوده است و از اینرو اولین نسل ایرانشناسان مجارستانی همه شاگردان وامبری بودهاند. از دیگر نقشهای وامبری، خدمت به عنوان مترجم در سفرهای ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه به مجارستان است. ولی اولین استاد ادبیات کلاسیک فارسی در مجارستان کیگل شاندور (Kégl Sándor) بود. کیگل هم که یکی از شاگردان وامبری بود به مدت سی سال ادبیات فارسی را تا سال ۱۹۲۰ میلادی تدریس میکرد. ولی ایرانشناسی مدرن پس از جنگ جهانی دوم در مجارستان رونق یافت. برجستهترین ایرانشناسان این دوره ژیگموند تلگدی (Telegdi Zsigmond) و یانوش هارماتا (János Harmatta) بودند و تمرکز کارشان روی زبانهای باستانی ایران بوده است. هنوز هم رشتههای ایرانشناسی در برخی دانشگاههای مجارستان مانند دانشگاه الته که در آنجا زبان ادبیات فارسی مدرن و کلاسیک تدریس میشود، وجود دارد.
خیام، شاعر محبوب مجارها
نسخههای خطی کهنی از زمان عثمانی تا دوره معاصر در مجارستان شناسایی شده است. تعداد این کتابها تاکنون ۱۵۴ عدد است که 60عدد از آنها متعلق به مجموعه شخصی کیگل بوده که در بالا از او و خدماتش یاد شد. کتابی تحت عنوان «فهرست نسخ خطی فارسی آکادمی علوم مجارستان»، کتابی است که به تازگی به همت خانمها محمد و کرمرضایی در لایدن چاپ شده و برای شناخت این نوشتههای کهن سودمند است. همانگونه که گفته شد از زمان عثمانیها زبان و ادبیات فارسی در مجارستان شناخته میشده است. از همین زمان دو بیت از گلستان سعدی بر دیوار کلیسایی در شهر پچ (Pécs) در جنوب این کشور حک شده است. آثار متعددی هم برای آشنایی مجارها با ادبیات و شعر ایرانی منتشر شده است.شارکوزی میگوید: «همانطور که میدانید خیام محبوبترین شاعر ایرانی در کل دنیا و همینطور در مجارستان است. عدهای از ادبا و فضلای مجارستانی عاشق شعر خیام شدهاند و ترجمه اشعار خیام در مجارستان زیاد انجام شده است». در پـایـان ایــن گـفـتوگــو، شـارکوزی به معرفی پارهای از آثار خود و دیگر مترجمان مجارستانی در زمینه ایرانشناسی پرداخت؛ مانند «ضربالمثلهای فارسی»، «گلچین شعر حافظ» ترجمه شارکوزی به افتخار خواهرخواندگی دو شهر پچ و شیراز و «سنگ صبور» (که گردآوری قصههای فارسی روستانشینان اطراف اصفهان نوشته هوشنگ فراهانی است و ریتا شبشتینی کتاب را به مجاری برگردانده است).