سرفصلهایی که شهرداری برای این برنامه عنوان کرده بود عمدتا بر کالبد فیزیکی شهر تمرکز داشت. نور و روشنایی، ایجاد نظارت اجتماعی از طریق نصب دوربینهای مداربسته، استقرار کانکس نیروی انتظامی، دکههای فروش و حضور پارکبانها، رؤیتپذیری مکان، دسترسی حمل و نقل عمومی، کیفیت و امنیت پیادهروها و… از جمله این موارد بودند. این درحالی است که مسائل شهری نیازمند اتخاذ رویکردی چندجانبهنگر از سوی مسئولان و مدیران است تا علاوه بر کالبد فیزیکی شهر، مسائل انسانی و ساختاری تأثیرگذار در امنیت شهرها را نیز در بر بگیرد. اینکه زنان کارتونیست از چه عناصری برای نشاندادن شهر امن/ ناامن استفاده کردهاند و نحوه مواجهه و برخورد زنان را با عوامل برهمزننده امنیت در شهر چگونه تصویر کردهاند، از جمله موضوعاتی است که در ادامه با مروری بر این آثار به آنها پرداخته شده است.
شهری که زنان کارتونیست به تصویر آن پرداختهاند، در برخی از کارتونها شهری نمادین است که میتواند برآیند احساس و تجربه هرکدام از ما باشد. تشبیه شهر به صفحه بازی مار و پله، یکی از نمادهای بهکاررفته در آثار این مجموعه است که با حضور مارها یا همان افرادی که امنیت زنان را به خطر میاندازند و نردبانی شکسته که راه پرخطرِ نجات و گریز از این شرایط را آشکار میکند، بر ناامنبودن فضای شهری تأکید میکند. استفاده از تابلوی ورودممنوع برای نشاندادن ممنوعیت ورود افراد مزاحم به حریم زنان در اثر ندا تنهاییمقدم، قفس در کارتون شیرینی قلیپور و سیمهای خاردارِ درهم تنیده در کار رعنا قاسمی از دیگر مواردی است که به چنین شهری اشاره کردهاند.
در این میان، ثنا حسینپور به تأسی از تابلوی جیغ ادوارد مونش و با بهرهگیری از فضایی اکسپرسیونیستی بر وجه روانشناختی، دلهرهآور و اضطرابآمیز شهر ناامن تأکید کرده است.
در مقابل، هنرمندانی هم بودند که شهری آرمانی و مثبت را نشان دادند. به طور مثال، محبوبه پاکدل شهر امن را همانند کتابی تصویر کرده است که عنوان روی جلدش، women’s rights، بر حق زنان برای زندگی در شهری امن، آرام و رنگارنگ تأکید کرده است.
سمانه محمودی نیز با تصویرکردن شهر بر صفحه مدوّر ساعت که عقربههایش چراغ روشن و نیمکتی برای نشستن است، به مفهوم زمان و نور در ایجاد فضای امن در شهر پرداخته.
تشبیه پیادهرو به صفحهکلید پیانو نیز تصویری موزیکال از شهر است که الهام دزفولیان از آن در بازنمایی شهر امن استفاده کرده است.
علاوه بر شهر ناامن، خانه ناامن نیز در اثر پانتهآ واعظنیا تصویر شده است؛ خانهای که با سایه یک داس، یادآور مرگ رومینا اشرفی، دختر 14 سالهای است که در خرداد امسال بهدست پدرش به قتل رسید.
یکی از مواردی که به عنوان عامل برهمزننده امنیت زنان در کارتونها بسیار مورد توجه قرار گرفته است، مردانی با افکار و رفتار نابهنجار و آسیبزاست. سحر فتاح سایه مردانی را تصویر کرده که بهخاطر مدوّر بودن، سنگینی، هجوم ناگهانی و وحشتِ تخریب آن، یادآور بهمنی است که فرار از آن غیرممکن بهنظر میرسد. در این کارتون، حرکت سایههای مزاحم بهگونهای است که کمکم عرصه را برای حضور کاراکتر زن در کادر تصویر(شهر) محدودتر میکند تا جایی که احساس میکنیم احتمال خروج و حذف او از صحنه وجود دارد.
سمیه شوقی نیز با کشیدن چراغی شکسته و بینور به صورت مردی که چاقویی در دست دارد و موذیانه به سمت زن و دخترش نگاه میکند و میخندد، به ناامنی در شب به علت نبود نور کافی اشاره دارد.
ریحانه کریمیان با کشیدن بالونهای دیالوگ از پشت شمشادها و بوتههای بلند با جملاتی مانند «خوشگله» و «عروس ننهم میشی؟» به یکی از پربسامدترین تجارب زنان در شهر یعنی آزارهای کلامی جنسی پرداخته است.
در همین راستا منصوره دهقانی در مواجهه با زنی رهگذر، مردانی را تصویر کرده که افکار، منش و برخوردشان با زنان، مانند کیسههای پر از زباله، سیاه است و بوی نامطبوعی میدهد. نگاه خیره افرادی که عرصه را برای حضور زنان در فضاهای مختلف شهری ناامن میکنند و موش در نماد افراد موذی و مزاحم از دیگر مواردی است که عالیه مظاهری، راضیه درزی و سمانه صابری به آن پرداختهاند.
داستان شنل قرمزی و گرگ جنگل از جمله استعارههایی است که در دو اثر از این ورکشاپ، به کار رفتهاند. تصویر گرگ و زن در کنار یکدیگر، بر شدت ناامن بودن شهر تأکید میورزد. زینب نیکچه، در این کارتون، ناامنی شهری را در حدی دانسته است که حتی گرگ هم احساس ناامنی میکند. مستانه فاطمی نیز با استفاده از همین داستان، فضای تاریک و سرپوشیده پل عابر پیاده را مورد توجه قرار داده؛ فضایی که دختری جوان، خود را به سختی از آن نجات داده است.
مهناز یزدانی نیز با تصویرکردن پل عابر پیاده سرپوشیده و تاریک به شکل دستانی سنگی و مردانه، بر مردانهبودن سازههای شهری اشاره دارد. سازههایی خشک، مردانه و رعبآور که خود به محیطهایی ناامن تبدیل شدهاند. مسئولان و عملکردشان از دیگر مواردی است که دستمایه برخی از آثار این ورکشاپ قرار گرفتهاند. بهگونهای که هم انتقادات صریح نسبت به افکار و عمل آنان را در بر میگیرد و هم با تصویری آرمانی و مثبت، این موضوع را که چگونه میتوانیم مدیران و عاملان خوبی باشیم، یادآور میشود. حرفهای مسئولانی که سنگفرش خیابانها را برای زنانِ دوچرخهسوار از بستری آرام خارج میکنند و طبیعتا فضای روشن و صلحآمیز شهر ملتهب میشود، ازجمله کارتونهای انتقادیای است که بر اهمیت و تأثیر کلام مسئولان بر روح و فضای شهر تأکید دارد. درمقابل، تشبیه سنگفرش پیادهرو به صفحهکلید پیانو و دستان مسئولی که درحال نواختن آن است، تصویری آرمانی و آرام از شهر ارائه میدهد. بااینحال، به طور ضمنی بر این نکته نیز اشاره میکند که رقمزدن امنیت در شب برای شهر و شهروندانش، خود نوعی هنر است!
زنان، کنشگرانی تأثیرگذار یا منفعل؟
کارتونیستها زنان را در زیستِ شهری هم به صورت کنشگرانی فعال و هم منفعل نشان دادهاند. تصویر زن با دستکشهای بوکس در کار رعنا قاسمی یا در لباس رزمی مجهز به کلاهخود و انواع ابزار و وسایلِ دفاع شخصی در آثار راضیه درزی و طراوت نیکی به وضعیت زنان و مادرانی اشاره دارد که مجبور هستند در بستر شهر برای حفظ خود و فرزندانشان همچون یک مبارز و مدافعِ قوی حضور پیدا کنند.
دخشید قدرتیپور زن را با چهرهای مصمم و مسلط به گونهای تصویر کرده است که نه از مانع میترسد و نه خود را به هیچگونه سپر دفاعی در برابر آن مجهز میکند، بلکه در مسیرش وقتی با مانع مواجه میشود به جای تغییر مسیر، مبارزهای چشم در چشم و رودررو را برمیگزیند. هدیه صدیقی کسمایی تنها کارتونیستی است که با نگاهی طنزآمیز زنی پیر و میانسال را به تصویر کشیده است. پیرزن، زمانی که میبیند شهر، امنیت او را فراهم نمیکند و با عدم تعبیه نور مناسب علنا او را از دایره دید رانندههای تاکسی دور نگه میدارد، خود دست به کار میشود و با ریسمانِ چراغهایش هرجا نیاز شد مشکل بینوری را برطرف میکند. یزدانی نیز مادر و دو فرزند خردسالش را در مواجهه با تاریکی پل عابر پیاده، اگرچه درحال ترس نشان داده است اما چراغ قوهای بهدستش داده تا خود در برابر تاریکی کاری انجام دهد. ندا تنهاییمقدم نیز زن مسنی را نشان میدهد که با عصایش مردی را که به حوزه امن زنان ورود میکند مؤاخذه میکند.
سمانه روحاللهی اما دست به خرق عادت میزند. او حالا که میبیند راه برای دوچرخهسواریاش راحت نیست، زن دوچرخهسوار را در حرکت بر سیمکشیهای برق شهر نشان میدهد. حرکتی که نه تنها مردان عابر را به تعجب واداشته بلکه پرندگان را هم متعجب کرده است. کاراکتر زن در کارتون شیدا سردشتی نیز تغییر مسیر میدهد، راه رسیدن به خانهاش را طولانیتر میکند تا از مردانی که در تاریکی در کمین او هستند، خود را حفظ کند.
در برخی از کارتونها زن بیش از آنکه کنشگری باشد فعال و تأثیرگذار در حفظ فضای شهری برای خودش، نسبت به این شرایط ناامن واکنشگر است. این واکنش عمدتا ترس و اضطراب شدیدی است که بهخوبی میتوانیم در چهره و فیگور دختر جوانی که ناهید زمانی تصویر کرده مشاهده کنیم؛ دختری که مورد آزار مردی موتورسوار قرار گرفته است.
کاراکتر زن در کارتون مطهره ناسخیان نیز در سیاهی شب در کوچهای تنگ و تاریک، چنان وحشتزده است که چارهای نمیبیند جز اینکه با چنگانداختن به نور ماه، مسیر خود را ایمن و روشن سازد؛ شاید بتواند از این مهلکه نجات یابد.
در میان این 32 اثر، کارتون مستانه فاطمی تنها اثری است که در آن، زن که از مزاحمان در پل عابر تاریک و سرپوشیده خود را بهسختی نجات داده است، به بیننده تصویر خیره شده و استیصال، نگرانی و ترسش را نشان میدهد تا مگر درد او را دریابد، یاریاش دهد و با او همذاتپنداری کند. درمیان تمام زنان و دختربچههایی که در امنیت شهر با آرامش درحال راهرفتن هستند یا از فرط ناامنی به خود میلرزند، پانتهآ واعظنیا دختربچهای را به همراه گلی در دستانش، تصویر کرده است که چشمانش بسته و لبخندی بر صورتش نقش بسته است. چشمبستهبودن دختر دلالت بر ناآگاهی کودک نسبت به خطراتی دارد که در محیط شهری او را احاطه کردهاند.در بستر چنین فضایی است که فیروزه مظفری مرد بادکنک فروشی را ترسیم کرده که نسبت به خطرات جامعه، آگاه و هوشیار است. بادکنکهایی که او به دختربچهها و پسربچهها میدهد با یکدیگر متفاوت هستند؛ بهگونهای که بادکنک دختربچه شبیه به تابلوی علامت احتیاط و خطر است. تفاوتی که تعجب کودک و مادرش را به همراه داشته. درواقع حالا که میدانیم شهر ناامن است، حداقل شما جانب احتیاط را نگه دارید!
از واقعیت تا رؤیای شهر
لاله ضیایی در اثر خود، به تلفیقی از واقعیت شهر تهران و رؤیایی که از این شهر در سر میپروراند پرداخته است. در این اثر، همانطور که از واقعیتِ خاکستری و بیرنگ شهر فاصله میگیریم و به سمت بالا(آسمان) حرکت میکنیم با رؤیای زن مواجه میشویم؛ رؤیای شهر تهرانِ رنگینی که پرِ پرواز، احساس شادمانی و رهایی زن شده است. رؤیایی که اگرچه خیال شیرین او است، اما واقعیت خاکستریِ شهر و حتی خودِ زن را تحت تأثیر قرار داده. رؤیای شهر امن در اثر مجاهده پورشمسیان نیز به تصویر درآمده است. روبان قرمزی که مادر، موهای بلند دخترش را با آن میبندد، همان روبانی است که او در نقاشی دختربچه قیچی میکند و شهر امن، شهر خانهها، پرندهها، درختان و کوهها را افتتاح میکند.
با مروری بر آثار میبینیم که نور و تاریکی یکی از مواردی است که بسیار مورد توجه کارتونیستها قرار گرفته است. نگین نقیه با کشیدن پرتوهای نور به صورت میلههای زندان که عاملان ناامنی در پشت آن زندانی شدهاند، مانع نزدیک شدن و آسیبرساندن سایه مردان متجاوز به مادر و کودک شده است. یلدا هاشمینژاد نیز مأمور برقی را تصویر کرده که با گذاشتن پازل چراغ به جای پازل فردِ معتاد، نور و امنیت را به کوچهها باز میگرداند.
هانیه اخوت اما تعبیری متفاوت از نور در اثرش به کار برده است. او با قراردادن مشعلهای روشن در دست سربازان هخامنشی در دل شب که زنی با خیالی آسوده از آن عبور میکند، بر نقش فرهنگ به مثابه نور و عامل برقرارکننده امنیت تأکید داشته است. نور فراتر از اینکه به عنوان یک عنصر ظاهری در طراحی شهری مورد توجه قرار بگیرد، مفهومی بنیادین و انسانشناختی نیز در بر دارد. به گونهای که به معنای آشکارکردن، نشاندادن و دیدهشدن است. به همین معنا شهرِ امن نیز شهری است که در آن همه در معرض نور باشند تا دیده شوند.
نور و نظارتی که همانند اثر نازنین جمشیدی، مردان متجاوز را از فضای حرکت زنان دور نگه میدارد. به این صورت، فضا برای همگان در زیست شهری فراهم میشود؛ بدون اینکه به تفکر حذفی فضای جولان بدهد. نور به رسمیت شناختن «دیگری» است. اینگونه است که شهر، شهر همگان میشود. شهر زنان، شهر بهحاشیهرانده شدگان، شهری که سنگفرش خیابانهایش هنرمندانه نواخته و رؤیاهای زنان در آن ارج نهاده میشود؛ شهری که در نقاشی کودکان حضور دارد و آنها واقعیتش را زندگی میکنند.