نمیتوان از تأثیر سرمایه در اغلب موارد برای بهبود و رشد چشمپوشی کرد. همینطور با نگاهی به تاریخ این ورزش عموماً قهرمانان، تیمهای قدرتمندی با ستارگان درخشان بودند، ستارگان نیز قطعاً برای بازی کردن مبالغی را درخواست میکنند که نیازمند سرمایه قوی برای پشتیبانی از آنهاست. از طرفی دیگر فوتبال با طرفداران و روح جدال برای پیروزی خود و شور و شوقی که ایجاد میکند زنده است، اگر طرفدار و بینندهای نباشد هیچکدام از این پولها تأثیری ندارد.
یوهان کرایف یکی از بزرگترین افراد تاریخ فوتبال گفته است: ندیدم کیسه پولی بتواند گل بزند. درست است که این حرف کاملاً حق است و شما تنها با پولهای کلان نمیتوانید بهجایی برسید اما اگر فکری درست در پشتصحنه و هدایت این منابع باشد میتوان مثالهای متناقض زیادی آورد. سیتی با خرجهای بسیار فرا تصور خود چندین سال است مدعی جدی لیگ جزیره است و آن را فتح میکند. همینطور پاریس سن ژرمن موفقیت در لیگ قهرمانان اروپا و لیگ داخلی خود را با سرمایه مالک خود به دست آورده است. چلسی از تیم شکستخورده در لیگ قهرمانان فصل قبل با هزینهای حدود 260 میلیون دلار به فینال دو جام رسیده و در لیگ خود نیز عملکرد خوبی داشته است. یوونتوس اگر فکر درست اقتصادی آنیلی را نداشت آیا از وضع فاجعهبار حدود 13سال قبل خود بیرون میآمد؟ هزاران مثال اینگونه هست اما نکته مهم درست خرج کردن است.
راه درست
رئال مادرید و بارسلونا الگوی کامل خریدهای اشتباه و سرمایهگذاری نادرست در 7 چندین سال گشته بودهاند. بااینکه در لیگ داخلی خود بهنوبت به قهرمانی میرسند اما آیا مسیر درست بود؟ قطعاً پاسخ به این سؤال منفی است. اگر شیوه درست بود اکنون چنین فجایعی اتفاق نمیافتاد.
نکته قابلبحث که نظرات متفاوت زیادی درباره آن وجود دارد یوونتوس است. باشگاهی که نمونه کامل مدیریت صحیح در دهه گذشته بود. برخی اتفاقاً ناگوار سوپر لیگ و نتیجه نگرفتن این فصل آنها را بهپای مدیریت نادرست آنیلی مینویسند اما آیا همین شخص نتوانست درزمانی که اقتصاد ایتالیا رو به نابودی بود یوونتوس را زنده نگه دارد و به جنگ غولهای اروپا برود. گرچه که درزمینهٔ تصمیمگیری اشتباهاتی داشته است اما چه کسی مغز اقتصادی بهتری از او دارد و میتواند اقتصاد باشگاه را به بهترین شکل هدایت کند.
راه درست زمانی در جلوی چشمان پدیدار میشود که فکر درستی در داستان باشد و هدفی درست و حسابشده را برای خود ترسیم کنیم. بهترین مثال شاید تفاوت 8 سال اخیر منچستریونایتد و سیتی است که حرفی برای گفتن باقی نمیگذارد.
روح فوتبال آیا باید حفظ شود؟ بحث درباره روح فوتبال هنگامی بیشتر مطرح شد که صحبت از سوپر لیگ به میان آمد. بحث درباره جایگاه طرفداران که گویی از رتبه اول اهمیت به رتبه دوم سقوط کرده بود. برخی هنگامیکه صحبت از مالکی ثروتمند میشود که برای خرید باشگاهی اقدام میکند میگویند پس هویت باشگاه و اصلتش چه میشود؟
آندره آ آنیلی مدیر موفق یووه میگوید نمیتوان با ماندن درگذشته و صحبت از افتخارات قدیمی به موفقیت در آینده رسید. روح فوتبال مهم است و به عبارتی مهمترین چیز همچون انسانی که بدون روح زنده نیست، قطعاً فوتبال نیز بدون روح خودش خواهد مرد اما همین فوتبال اگر به انسان تشبیه شود، آیا فرصت موفقیت و به قله رسیدن را فقط به دلیل خاطرات از دست خواهد داد؟
درست است که بسیاری برای جام بردن طرفدار تیمی نشدند و این عقیده درستی است اما نباید به همین بهانه فرصت پیشرفت را از دست داد و نخواهیم روبهجلو حرکت کنیم.
شاید در انتها باید به نتیجه کلیشهای هر دو در کنار هم رسید که البته برای هرکسی متفاوت است زیرا دیدگاهها و اهداف یکسان نیست و نتایج هم بهطورقطع در پایان متفاوت خواهد بود.