آقای بنکس پدری سختگیر است که درخواستی برای یک پرستار بچه جدی داده است؛ اما پسر و دخترش نظری متفاوت دارند. مادر بچهها هم یک فمینیست دو آتشه است که بیشتر از آن که به بچهها برسد، دوست دارد برای حق و حقوق زنها بجنگد. مایکل و جین در اثر این بیتوجهیها و سختگیریها دوست دارند پرستارشان جوان، مهربان و پایه بازی باشد و با شیطنتشان پرستارها را به نوعی فراری میدهند. بعد از اینکه آقای بنکس، نامه بچههایش را که به روش خودشان درخواست پرستار کردهاند به شومینه میریزد، تکههای نامه به طرزی جادویی سر هم میشوند و به دست مری پاپینز میرسند. یک روز همراه با طوفان مری پاپینز هم سر میرسد تا پرستارهای سختگیر را به گوشهای براند و خودش بهعنوان پرستار استخدام شود. پیآلتراوز رمانهای «مری پاپینز» را با الهام از زندگی شخصی خودش نوشت، در دنیای واقعی آقای بنکسی پدرش و مری پاپینز بزرگترین خالهاش هستند. دخترهای والت دیزنی عاشق کتابهای «مری پاپینز» بودند و از پدرشان قول گرفته بودند تا فیلمی از روی کتابها بسازد. دیزنی تا سال شصت و چهار میلادی موفق به گرفتن رضایت پیآل تراورز برای اقتباس از رمانش نشد. با تمام سختگیریها و شرطهایی که میگویند در حین نوشتن و اقتباس فیلمنامه برای همه گذاشت، نویسنده هرگز والت دیزنی را به خاطر اقتباسی که در سال شصت و چهار میلادی از رمانش ساخت نبخشید.
به نظرش شخصیتها آن چیزی نبودند که او در کتابها تصویر کرده! و با اضافهکردن انیمیشن و موسیقی به فیلم هم چندان موافق نبود. البته انگار تنها کسی است که از فیلم خوشش نیامده. کسانی که کتاب «مری پاپینز» را خواندهاند هم متوجه تفاوتهای اساسی در شخصیتها، ماجراها و ترتیبشان میشوند. در سال دوهزار و هجده فیلمی در ادامه «مری پاپینز» با نام «مری پاپینز برمیگردد» ساخته شد.
نقش مری پاپینز را جولی اندروز بازی میکند؛ بازیگری که بیشتر با فیلم «اشکها و لبخندها» و آهنگهای زیبایی که میخواند، شناخته شده است. او در «مری پاپینز» هم آوازها را خودش میخواند. ضبط آنها دو سال و نیم طول کشید و ارزشش را هم داشت. موسیقی این فیلم تا ابد ذهن شما را رها نخواهد کرد. شاید حتی بعد از دیدن فیلم دلتان خواست به دنیای نقاشیها سفر کنید. مری پاپینز و دوستش برت (با بازی دیک ون دایک) هنرمندی که آثارش را در خیابان به نمایش میگذارد، بچهها را به دنیای نقاشیها میبرند. مری پاپینز با تمام مهربانی و شاد و شنگول بودنش، بچهها را با واقعیت اطرافشان آشنا میکند. شاید در پایان داستان، همه چیز درست آنجوری تمام شد که پیآلتراورز میخواست در دنیای واقعی برای خودش هم اتفاق بیفتد. آقای بنکسی به مردی خوش اخلاق تبدیل میشود و حتی بادبادک بچهها را هم تعمیر میکند تا با یکدیگر بازی کنند.