عقیدهای منسوخ وجود دارد مبنی بر اینکه سینما چیزی جز حاصل کیفیات بصری و صوتیاش نیست و فیلم را میتوان تنها به واسطه آن چیزی که روی پرده دیده و شنیده میشود قضاوت کرد. چنین عقیدهای، انفعالات یک فیلم را تنها به کیفیات بصری و صوتی محدود میکند و قابلیتهای تماشاگران برای ادراک حسی را نادیده میگیرد. قابلیتهایی که مستقل از امور ادراکشدنی فیلم است و بدین لحاظ انفعالات سینمایی قوایی از فیلم است که از خصوصیات بصری و صوتی آن فراتر میروند. این واقعیت که شرط ضروری برای کیفیات زیباییشناسانه فیلم، وجود عنصرهای خوشترکیب بصری است، به این معنا نیست که هر گونه خصیصه زیباییشناسانهی ویژهای اساساً از راه یک یا چند عنصر بصری فراهم میآید.
به عبارت دیگر، بیتردید فیلمی که هیچ عنصر تصویری گیرایی نداشته باشد خالی از لطف و جذابیت خواهد بود و تماشاگر را درگیر نخواهد کرد اما تازه وقتی هم که فیلمی مشخصههای زیباییشناسانه را دارا باشد، عنصرهای بصری لزوماً عامل اساسی کارساز در فیلم نیست. مشکل اصلی خاتون که حالا با گذشت پنج قسمت از آن بهتر میتوان دربارهاش قضاوت کرد همین است. یعنی نوعی وادادگی در مقابل تصویر و مرعوب قاببندیهای زیبا شدن. قاببندیهایی که فارغ از سلیقه هومن بهمنش در مقام فیلمبردار، ویژگی ذاتی جغرافیای محل نیز هست و همین موضوع فیلمساز را چندین گام به جلو پرتاب میکند و در عوض نابلدی او در میزانسن، تصویربردارش را به مقام یک اپراتور تنزل میدهد. نکته مهمی که خاتون از آن غافل است ماندن در سطح همین نماهای توریستی و ناتوانی در ایجاد احساسهایی است که در مجموع تجربهای جدید را منجر شوند. فیلمبردار تواناست و میتواند قابهای چشمگیری خلق کند اما کارگردان در خلق میزانسنهایی که تصویری صرفاً زیبا را ارتقا دهد ناتوان است. احساس به وجود نمیآید چون پاکروان ریتم و تمپو را به خوبی نمیشناسد. در یک صحنه آنقدر سریع از کنش عبور میکند که اجازه همذاتپنداری را نمیدهد و در صحنهای دیگر اسلوموشن را در شدیدترین نوع خود به کار میگیرد و باعث جدایی مخاطب از کنش میشود.
صحنهای که شیرزاد به دالان مردگان میرود و با نامجو و دیگر شهدا روبهرو میشود را به یاد آورید، اصلاً اجازه همذاتپنداری میدهد؟ دوربین سریعاً وارد محل شده، همراه با شیرزاد دوری میزند و برمیگردد و بعد که به اوج واقعه ـ یعنی رویارویی همسر نامجو با جنازه شوهرش ـ میرسیم، مخاطب خارج از کنش قرار میگیرد و فقط صدای جیغ شنیده میشود. همه چیز سریع پیش میرود و با اجرایی سرهمبندیشده طرفیم. از آن طرف در قسمت پنجم با صحنهای مواجهیم که ماموران روس رد پروین را از طریق خاتون زدهاند و محل اختفایشان را کشف کردهاند. در این صحنه تعلیق به وجود نمیآید چرا که نتیجهاش به سریعترین شکل ممکن رقم میخورد و بعد سعی میشود از طریق اسلوموشن خاتون را نشان دهد که به طرف دوستانش شتاب میکند.
در هر دو نمونهای که ذکر شد با مشکل ریتم مواجهیم. ریتمی که در آن درکی نسبت به تقطیع نماها، متناسب با وقوع حوادث دیده نمیشود.
پس از کارگردانی و تدوین بهتر است به داستان و روایت فیلم بپردازیم. ظاهراً بر اساس یک ماجرای واقعی است اما تقریباً هیچ یک از کنشها باورپذیر نمیشوند. خاتون در نقش قهرمان داستان، یک زن روشنفکر است که کتابهای جدید را در اسرع وقت تهیه میکند و میخواند. دیگر درباره روشنفکر بودن او چه میدانیم؟ رفتن به کافه، صحبتهای شعاری در خصوص آرمانهایی جعلی و دیگر هیچ. به راستی خاتون را میتوان در نقش یک زن روشنفکر در زمان استبداد، باور کرد؟ خاتون قصه ما که تنها مصداق شجاعتاش در توانایی شلیک با اسلحه خلاصه میشود واقعاً یک قهرمان است؟ اگر این طور است پس چرا دائماً خرابکاری میکند و دست گل به آب میدهد و در انتها ژست حق به جانب میگیرد؟ یک بار دوستانش را در معرض خطر قرار میدهد و بار دیگر باعث مرگشان میشود. این چطور دوستی است؟ البته از نوع رفاقتاش با پروین، مشخص است که نویسنده جنس دوستی این دو را نمیشناسد و اساساً نمیداند روشنفکر کیست و عملاش چیست. به خاطر همین هم است که پس از گذشت پنج قسمت، نوع فعالیت پروین و دوستانش را درک نمیکنیم و قبل از این که مختصاتی از مبارزه پروین را دریابیم و کنشهای ضد امپریالیسم او را ببینیم، یکباره با جنازهاش مواجه میشویم.
پروین و دوستانش در این مدت و در طول قایم به اشک بازیهایشان دقیقاً چه کاری انجام میدهند؟ مبارزه؟ اصلاً میتوان پروین را در جایگاه زنی که مدام میگوید من شیفته خطرم باور کرد؟ پروینی که دائماً خود را در پستو پنهان میکند میشود شیفته خطر و مبارزه؟ دیدارهایی که خاتون با پروین، آن هم در آن شرایط پر از استرس دارد چه کمکی به پیشبرد داستان میکند؟ او در مبارزه آنها را یاری میدهد؟ خاتون که تنها به فکر خودش است، یاد دیدار پایانیاش با پروین بیفتید، هدفش رفتن به تهران است و پروین را هم به این کار تشویق میکند. نمیتوان پذیرفت که مبارزه مسئله این آدم است. تمام این سهلانگاریها در شخصیتپردازی و روایت خاتون این نکته را میرساند که خالق اثر نه مبارزه و تاریخ را میشناسد و نه روشنفکر و همراهانش را. چنین مسائلی را مطرح میکند تا صرفاً با شوآفی تاریخی، نام خودش را در میان کارگردانانی قرار دهد که اثری با پروداکشنی عظیم خلقکردهاند.
حال چرا در میان مبارزان و روشنفکران که تعدادشان در فیلم کم هم نیست شخصی که حقیقتاً شمالی باشد وجود ندارد و همه تهرانیاند؟ مگر موضوع رشادتهای مردم شمال کشور در زمان محاصره و تحریم نیست؟ یعنی باید بپذیریم که آنها از تهران نیرو آوردهاند تا برایشان بجنگند؟ چطور میشود چنین چیزی؟ در روستاهای شمال چرا تعداد تهرانیها بیشتر از شمالیهاست؟ مبارزه به اسم شمال و قهرمانان تهرانی؟ این اگر مثله کردن مبارزه و مبارزان نیست پس چیست؟ شمالیها فقط در حد رعیت و کارگرانی دونپایه حضور یابند که صرفاً کارشان ناله و شیون است و آن وقت سیر رشادتها به نام تهرانیها ردیف شود؟ خب اگر تا این اندازه بنا بود در روایت اصلی تصرف صورت بگیرد چه کاری است که شمال را برای ساختن فیلم انتخاب کنیم؟ نمیشد همین جمعیت در تهران دورهمیشان را برگزار میکردند؟ اگر نقش شمال کشور در این داستان حیاتی است پس مردمانش چرا نادیده گرفته شدهاند؟
طرف دیگر قصه شیرزاد (اشکان خطیبی) است. شخصیت او به هیچ عنوان ملموس نیست. کاراکتر او صرفاً برای این خلق شده که سریال، خالی از یک قهرمان وطنپرست نباشد. به خاطر همین هم هست که نویسنده تمام شعارهای ملیگرانه خود را در دهان او گذاشته است. شیرزاد قهرمانی است که زورش به هیچکس نمیرسد. نه توانایی مقابله جلوی روسها را دارد و نه در حل اختلافاتش با خاتون پیروز است. در برههای حساس، ترس وجودش را فرا میگیرد و تن میدهد به چیزی که افسر روس میخواهد. با این حال نقصهای شخصیتیاش کمتر از خاتون است و در چند لحظه، موفق بر برانگیختن همدلی میشود.
در میان بازیگران فرعی، بهناز جعفری و بابک حمیدیان تا حدودی در ایفای تیپهایی که برایشان در نظر گرفته شده موفقاند و از آن طرف مادر با بازی شبنم مقدمی به همان کلیشههای جمیله شیخی پهلو میزند و اتفاق جدیدی خلق نمیکند. برآیند سریال، سانتیمانتالیسمی است که قصد دارد هر طور شده مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد. غافل از آنکه برای خلق احساسهای مختلف و تاثیرگذاری روی مخاطب، ابتدا نیاز به زمینهچینی، خلق بحران و برانگیختن همدلی است. مواردی که خاتون در آنها توفیقی کسب نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید