در این گزارش به سراغ نوجوانانی رفتیم که در جشنواره حضور پیدا کرده بودند و با عنوان فیلمساز یا داور در برپایی بهتر آن نقش داشتند.
حیات انیمیشن سازی
متین، هنرجوی رشته انیمیشن است و 17 سال دارد. او از سال 98 با المپیاد فیلمسازی نوجوانان کشور آشنا میشود و همین جرقه حضور او در جشنواره فیلم کودک و نوجوان است؛ چون این المپیاد زیرمجموعه جشنواره است و همزمان با خود جشنواره برگزار میشود. متین با دو ایده «حیات» و «مسیر» به المپیاد راه پیدا میکند. در کارگاههای آموزشی با استادان معتبری آشنا میشود و با کمک آنها ایدهاش را تا مرحله ارائه پیش میبرد. حمایتهای زیادی از انیمیشن حیات میشود. در بهمن1399 انیمیشن حیات تولید و امسال برای اولینبار نمایش داده میشود. متین میگوید: «انیمیشن حیات در ستایش زندگی و با پیام مسئولیتپذیری اجتماعی و هدف آن اهمیت به جانوران و محیط زیست است. اگر بخواهم صادقانه بگویم مسیر زندگی من با اولین حضورم در المپیاد که در سال 98 بود، به کلی تغییر کرد. المپیاد و جشنواره باعث شد با جدیت مسیر آینده و تحصیلیام را در جهت فیلمسازی و انیمیشن پیش ببرم. با استادان مختلف و درجه یکی آشنا شدم. از آنها یاد گرفتم و بعد از المپیاد هم با آنها ارتباطم را ادامه دادم؛ حتی استاد راهنمای انیمیشن اخیرم استاد عبدالله علیمراد بود. هر سال که جشنواره برگزار میشود، دلم میخواهد شرکت کنم.» متین از کودکی یک شخصیت خیالی در ذهنش داشته است. او همیشه با آن شخصیت خیالی صحبت میکرده است. هر نقاشی که میکشیده برایش داستان هم میگفته است. وقتی بزرگ میشود بهصورت جدی داستان کوتاه مینویسد و در این زمینه پدرش که کارگردان هم است، به او مشاوره فراوان میداده است. او میگوید چیزی که به نوشتن او جدیت داده و باعث شده به صورت حرفهای به جهان اطرافش نگاه کند، المپیاد فیلمسازی بوده است. باران 11ساله است و در جشنواره، داوری میکند. او علت حضورش در جشنواره را اینطور تعریف میکند: «مامانم در اینستاگرام صفحه جشنواره فیلم کودک و نوجوان را داشت. همان اوایلی که فراخوان برای خبرنگار کودک و نوجوان میگذاشتند، یک روز مامانم به من گفت که دوست دارم شرکت کنم یا نه؟ من هم اعلام آمادگی کردم. بنا شد حضوری به دفتر جشنواره برویم. من بهعنوان داور برای جشنواره پذیرفته شدم. از روز اول فیلمها را میبینم و بعد در سایت به آنها نمره میدهم.» باران عاشق فیلم است؛ حتی تست بازیگری هم داده و توانسته است در تست بازیگری هم قبول شود؛ چون به گفته خودش در این زمینهها خیلی استعداد دارد. او میگوید از بچگی با خودش حرف میزده و داستانهای زیادی در ذهنش میساخته است: «همیشه فکر میکردم یک مخاطب دارم که باید برایش کتاب بخوانم یا با او حرف بزنم؛ برای همین عاشق دنیای بازیگری و فیلمها بودم. جشنواره کودک هم به من انگیزه زیادی میدهد.»پیشنهاد باران این است که در سایت داوری نکنند. یک جایی برای حضور نوجوانان و کودکان باشد که بعد از دیدن فیلمها دور هم بنشینند و درباره آنها باهم حرف بزنند. او اضافه میکند: «باید مشخص کنند که هر فیلمی مناسب چه سنی است. امروز فیلمی دیدم که دختر کوچکی هم در سینما بود. بعد از فیلم آن دختر میگفت که هیچچیز از آن فیلم نفهمیده؛ چون مناسب سنش نبوده است.»
احساس مهمبودن
مانی هم مثل باران، داور جشنواره است. همیشه دوست داشته که در جشنواره شرکت کند و کارت داوری داشته باشد. سالهای پیش که به سینما میرفته تا فیلمها را ببیند، با دیدن کسانی که تقریبا همسن خودش بوده و کارت داشتهاند، حسرت میخورده است. دلش میخواسته او هم در جشنواره کاری کند. بالاخره امسال داور جشنواره میشود. او میگوید: «داشتن کارت داوری به من حس مهمبودن میدهد.» مانی نتوانسته است فیلم زیادی ببیند؛ چون درسهایش آنقدر زیاد است که وقت نکرده به سینما برود و همه فیلمها را ببیند. اما همین که توانسته همان فیلمهای اندک را ببیند دلش خوش است و از نظرش همه چیز جشنواره عالی است.من با مادر مانی هم حرف زدم. مادر مانی میگوید که امسال جشنواره عمومیت ندارد؛ فقط عوامل اجرایی و داورها حق شرکت در سینماها و دیدن فیلمها را دارند و همین از نظر او خیلی بد است؛ چون خودش نمیتواند وارد سینما شود. بایدمانی را بگذارد سینما و خودش پشت در سینما منتظرش بماند. «امسال اصلا جشنواره شادابی سالهای قبل را ندارد. هیچ عروسکی به نماد برپایی جشنواره در شهر رژه نرفت. انگار در چهارباغ هم هیچ شوری برپا نیست.»