نویسنده رمان «اشکهای اصفهان» که کتابش هوای اصفهان را حسابی به سر گردشگران ترکِ اهل ادبیات انداخته، چهار روز آبانماهی را به سفر نصفجهان اختصاص داد. شهزاده ایگوآل، نویسنده ایرانیالاصلی که دانشآموخته دکترای جامعهشناسی است و در دانشگاههای مختلف ترکیه، ادبیات، تاریخ و جامعهشناسی تدریس میکند، چهارمین رمانش را به زبان ترکی و به نام اصفهان منتشر کرده است. او در گفتوگو با اصفهانزیبا به روایت این کتابِ تازهمنتشرشده پرداخت و از تورهای گردشگری ادبیاش گفت. جدیدترین خبری که از زبان او شنیدیم، این بود که ترجمه فارسی کتاب آماده شده است و اشکهای اصفهان بهزودی سر از بازار نشر ایران درخواهد آورد.
گزارش پیش رو، حاصل سه گفتوگو با ایگوآل است؛ دو مصاحبه بهصورت آنلاین (وقتی او در استانبول بود و من در اصفهان) و یکی در خلال دیدارمان در هتل عباسی اصفهان که همین جمعه اتفاق افتاد.
روزنامههای استانبول درباره او زیاد نوشتند؛ چراکه «اشکهای اصفهان» نام کتاب تازهاش است و در میان اهالی ادبیات و گردشگری ترکیه طرفدار بسیار دارد. شهزاده ایگوآل، ایرانی ساکن ترکیه و عاشق مسجد شیخ لطفالله است. اینکه نام اصفهان روی جلد کتابی به زبان ترکیاستانبولی منتشر و رمان با توجه به علائق مردم کشور ترکیه نوشته شده است، برای فعالان صنعت گردشگری یک خبر ویژه و جذاب و امیدوارکننده محسوب میشود؛ بهخصوص اینکه تعداد گردشگرانی که از ترکیه به ایران سفر میکنند، بسیار کم است و این کتاب میتواند باب آشنایی بیشتر و عمیقتر گردشگران ترک را با اصفهان باز کند. این رمان 200 صفحه است و ابتدای امسال در استانبول منتشر شده است. در انتهای کتاب هم عکسهایی از اصفهان، مسجد شیخلطفالله و کلیسای وانک وجود دارد.
روایت اشکهای اصفهان مشرف به باغ بارانی هتل عباسی
جمعه صبح در هوای بارانی زیبای اصفهان، در طبقه دوم هتل عباسی مینشینیم به گفتوگو. قصد کرده بودیم در باغ زیبای هتل محل اقامت ایگوآل که این روزها درختان خرمالو و بهاش به بار نشستهاند، صحبت کنیم؛ اما باران بیوقفه باعث شد از پلههای لابی بالا برویم و در فضای رو به باغ به صحبت درباره کتاب بنشینیم. بانی این دیدار هم سعید ایوبی است؛ راهنمای گردشگری اهل سلماس که تخصص او در راهبری تورهای گردشگری اهل ترکیه باعث شده بارها در تورهای دور ایران، به اصفهان هم سفر کند و بانی خیر آشنایی گردشگران ترک با شهرهای مختلف ایران ازجمله اصفهان باشد. تعدادی از این تورها هم البته در حوزه گردشگری ادبی بودهاند و چهره این تورها، شهزاده ایگوآل، نویسندهای است که میان ادبیات و گردشگری ترکیه و ایران، پلی ساخته تا وفاقها بیشتر شود. ایگوآل، نویسنده ایرانی و مقیم استانبول، اگرچه از کودکی در ترکیه بزرگشده ولی همیشه به یاد زیباییهای سرزمین مادری بوده است.
از شیخلطفالله تا درب مهر و گوهر مهربان
وقتی قرار میشود آنلاین صحبت کنیم، او عازم اسپانیاست و چند هفته مانده به سفر ایران؛ باوجوداین وقتی تنظیم میکنیم تا گفتوگوی آنلاینی داشته باشیم از استانبول به اصفهان! از او درباره آخرین اثرش میپرسم و اینکه پلات داستانش بر چه بستری استوار است؟ او میگوید: «در این رمان دنبال این بودم که دو عشق را چطور میشود به تصویر کشید که زیباییهای اصفهان را هم نشان داده باشم. خواستم این دو عشق را تعقیب کنم که بهطور آیرونی به هم وصل میشوند؛ ولی کاملا از هم جدا هستند و بینشان سیصدوبیست سال فاصله است. زیباییهایی که اصفهان دارد درست مثل یک بانوی زیبا کار من را در توصیف خیلی آسانتر کرد. البته قصدم مبارزه با ایرانهراسی هم بوده است. با قلمم به مبارزه با اینجور ذهنیتها پرداختم.»
او درباره شخصیتهای کتاب اما توضیح زیادی نمیدهد و ترجیح میدهد بعد از انتشار آن به فارسی مخاطبان را غافلگیر کند. او میگوید: «این کتاب به فارسی ترجمهشده و بهزودی قرار است منتشر شود. شخصیتهای داستان متشکل هستند از یک راهبه ارمنی و یک فرمانده صفوی و در عشق امروزی هم که اتفاق میافتد دو جوان در تهران باهم آشنا میشوند و به اصفهان برای عکاسی سفر میکنند.»
ایگوآل درباره مکانهایی از اصفهان که در رمان از آنها یاد شده است، اینطور توضیح میدهد: «داستان از تهران شروع میشود و چند صحنه آن مربوط به کاشان است؛ سپس اصفهان و نقشجهان و مسجد شیخ لطفالله (که ازنظر زیبایی و انرژی و ظرافت برای من بسیار ارزشمند است)، عالیقاپو، پلهای تاریخی، کاخ چهلستون، رستوران جارچیباشی، پاساژ اسپادانا، کافه نارون، بازار قیصریه، هشتبهشت و همچنین آتشکده زرتشتیان (درب مهر و گوهر). تمام اینها مکانهایی هستند که داستان در آنها اتفاق میافتند؛ چنانچه کسانی که با من به اصفهان سفر کردهاند، دوباره میتوانند این شهر را ببینند و کسانی که هنوز سفر نکردهاند بهشدت مشتاق دیدن اصفهان میشوند؛ علاوه بر این منطقه جلفا و کلیساها و هتل کریاس و زیباییهای این هتل همه جزو لوکیشنها هستند.» ایگوآل ادامه میدهد: «این رمان فقط درباره زیباییهای اصفهان نیست؛ درباره عکاس آلمانی ساکن اصفهان (ارنست هولستر) هم نوشتهام، که چرا در اصفهان بوده و اینجا به خاک سپرده شده است. اهمیت زیبایی اصفهان را بیشتر جلوه دادم و در صفحات رمان، عشق را به تصویر کشیدم. اگرچه کاراکترها خیلی به لحاظ تصویر قدرتمند توصیفشدهاند، بااینحال شهر اصفهان جلوه بیشتری دارد؛ برای همین اسم کتاب، اشکهای اصفهان است.»
اصفهان، همه را عاشق میکند!
از او درباره دلیل علاقهاش به اصفهان میپرسم. ایگوآل پاسخ میدهد: «من در اصل تهرانی هستم. ارتباط من با اصفهان به زمانی برمیگردد که خردسال بودم و برای اولینبار به دیدن نقشجهان آمدم. آن لحظه در نگاه اول عشق به اصفهان را تجربه کردم. بهعنوان یک نویسنده میتوانم بگویم برای من اصفهان ازنظر جسمی، روحی، ذهنی و قلبی سیرابکننده است. کسی نیست که به اصفهان بیاید و پریشان و عاشق برنگردد؛ از پیرلوتی تا شاردن، عاشق اصفهان شدند. گردشگرانی را هم که میآورم، همینطور است. میگویند ایکاش این تور، اصفهانش یکیدو روز بیشتر بود. من تمام شهرهای ایران را البته دوست دارم؛ مثلا یزد وصفناپذیر است؛ ولی دنبال یک داستان بودم که در اصفهان بگذرد و خوشبختانه این داستان پیدا شد. توانستم یک دلِ سیر اصفهان را یاد کنم و بنویسم.» او درباره سیر نوشتن داستان و زمانی که صرف آن کرده است، میگوید: «برای نوشتن این رمان دو ماه در اصفهان ماندم. یکبار با دوستم که مرا به اصفهان آورد، یک هفته ماندم و برگشتم و بار بعدی دیدم این سفر کافی نیست؛ در استانبول هم موبایلم دزدیده شد و تمام تحقیقها و عکسها به باد رفت؛ درنتیجه دوباره به اصفهان برگشتم.»
دو دلیل برای اینکه ترکها کمتر ایران را میشناسند
ایگوآل درباره سابقه کار حرفهایاش درزمینه نویسندگی توضیح میدهد: «حدود دوازده سال است که بهصورت حرفهای مینویسم. یک داستان کوتاه نوشتم و بعد رماننویسی شروع شد. اشکهای اصفهان چهارمین اثر من است. سومین رمان به زبان ترکی استانبولی چاپ شده است. رمان جدیدم هم دو سه ماه دیگر چاپ میشود و آنهم در ایران اتفاق میافتد. فعلا تا امروز تنها نویسنده ایرانی هستم که به زبان ترکی استانبولی مینویسد و آثارش اهمیت ادبی دارد. درواقع شما باید روی ادبیات ترکیه هم خیلی مسلط باشید که بدانید در حال انجام چهکاری هستید. من در آثارم از شاعران و نویسندگان ترک هم بسیار زیاد نوشتارهایی در حد یک جمله یا یک خط آوردهام.»
پرسشی که برایم پیشآمده، این است که آیا زبان مادری ایگوآل ترکیاستانبولی بوده؟ او در پاسخ تصریح میکند: «خیر، در سیزدهسالگی این زبان را یاد گرفتم؛ ولی به قول بسیاری از نویسندگان ترک، تسلطم بر این زبان از خود ترکزبانها بیشتر است. این موضوع خیلی برای من مهم بود که این زبان را بدون هیچ نقصی یاد بگیرم؛ چون میخواستم وارد مقوله ادبیات شوم. من تنها عضو خارجی سازمان نویسندگان ترکیه هستم که به زبان ترکی استانبولی مینویسم؛ ولی زبان مادریام فارسی است.» فرضیهام این است که مردم ترکیه، ایران و ادبیات ایران را خیلی کم میشناسند یا دستکم به اندازهای که ما اورهان پاموک، عزیز نسین و ناظم حکمت را میشناسیم، آنها نویسندگان و شاعران ایرانی را نمیشناسند. ایگوآل در این باره معتقد است: «دو دلیل وجود دارد که ترکیه ایران را نمیشناسد؛ یکی اینکه جامعه ترکیه (از نگاه منِ جامعهشناس) اگرچه خیلی خونگرم است، ولی بهغیراز دایرهای که دور خودش دارد، دوست ندارد کنجکاوی کند. برای شناخت خاورمیانه و ادبیات و هنر کنجکاو نیست. ترکیه بیشتر غربدوست است تا شرق دوست؛ دوم به دلیل تبلیغ سوئی که علیه ایران در خارج از کشور وجود دارد؛ مثلا ترکیه در بحث گردشگری بسیار تبلیغ میکند؛ ولی درباره ایران متأسفانه به چنین مرحلهای نرسیدهایم. برای همین به نظرم رسید حالا که درباره ایران مینویسم، طوری بنویسم که همسایهمان ترکیه کنجکاو شود. ایران بیخ گوش ترکیه است؛ ولی ترکها آن را نمیشناسند و تصور اشتباهی دارند؛ پس باید طوری مینوشتم که تابوهایی که توسط رسانههای غربی به مردم ترکیه تحمیلشده، شکسته شود.»
او ادامه میدهد: «من در کنفرانسهای ادبی و گردشگری درباره بسیاری از مسائل داخل ایران و نحوه پوشش توریست صحبت میکنم تا تصاویر غلط از ذهنها پاک شود. البته کسانی که اهل مطالعه هستند به مسائل ایران آگاهاند؛ ولی کسی که فقط اخبار را دنبال میکند، میترسد. در چند سال اخیر، در ترکیه شب و روز مبارزه و تلاش کردم عقاید مردم را عوض کنم و تصویری واقعیتر از ایران ارائه دهم. خوشبختانه رمانهایم مخاطبان زیادی در ترکیه پیدا کرد و خوشحالم که هرچه بیشتر این رمانها خوانده شد.
رمانی که کلیشههای ذهنی ترکها را درباره ایران عوض میکند
میپرسم پس رمان شما باعث آشتی مردم ترکیه با ایران شده است؟ میگوید: «بگوییم "معرفی" بهتر است. آشنایی شاید کلمه بهتری از آشتی باشد؛ مثلا روزنامهنگار شهیری در ترکیه به من گفت تا قبل از خواندن رمان فکر میکردم ارامنه نمیتوانند در ایران زندگی کنند؛ یعنی تصور میکرده است بعد از انقلاب غیر از مسلمانان، مردمان هیچ دین دیگری را در ایران نداریم و عبادتگاههایشان خراب شده است. متأسفانه درباره ایران چون اخبار منفی بسیار غلیظ است، بسیاری از مردم ترکیه تصور اشتباهی دارند. من وظیفه داشتم و دارم که بهعنوان فرزند ایرانزمین و بانوی ایرانی و کسی که عاشق خاکش است، تا روزی که زندهام از زیباییهای وطنم و حقایقی که ازنظر دنیای خارج نادیده گرفته شده است، بنویسم. من قلبم برای ایرانزمین میتپد و تا جایی که بتوانم سعی میکنم در رمانهایم تصویر واقعی از ایران نشان دهم.» او ادامه میدهد: «خیلیها از من میپرسند که اگر راجع به وطنتان بخواهید یک جمله بگویید، چیست؟ و من میگویم وطن مثل اولاد آدم است. آیا به نظرتان میشود دورش انداخت؛ حتی اگر بیمار یا کندذهن باشد؟ در این سالهای اخیر خیلیها کشورمان را ترک کردند. این طبیعی است که هرکس محل زندگیاش را در هرکجای دنیا انتخاب کند؛ ولی شما نمیتوانید درباره سرزمینتان بهعنوان جایی که زادگاهتان است، بدگویی کنید. در ایران بزرگانی چون مولانا، حافظ، سعدی و بسیاری دیگر را داریم که در دوران خودشان نوری در جهان تاباندند؛ آنهم در زمانهای که غرب غرق در تاریکی بود. به احترام همان بزرگان، عرفا و ادیبان که در جهان بیمانند هستند، هیچکس نمیتواند خاک ایرانزمین را دستکم بگیرد. به حرمت آن بزرگان همیشه باید احترام ایرانزمین را حفظ کنیم.» ایگوآل معتقد است که دو کشور ایران و ترکیه ریشههای فرهنگی مشترکی دارند. او میگوید: «زمانی که تحقیق میکردم، متوجه شدم پلی بین ایران و ترکیه وجود دارد که باید به پایههای این پل استحکام بخشید. مردمان این دو کشور موظفاند و حق دارند که حداقل در برابر بازیهای ابرقدرتها، یکدیگر را بهتر بشناسند. از مردم ساده صحبت میکنم. اینها باید دستبهدست هم دهند و پشتیبان هم باشند. این دو کشور در خاورمیانه بسیار مهماند. با توجه به ریشههای تاریخی مردم این دو کشور بایستی پیوندشان باهم مستحکمتر شود. من سعی کردهام این کار را با ادبیات انجام دهم؛ اما در ایران از من هیچ حمایتی نشده است. دوست دارم همه بدانند که من در آنطرف مرز با پروژه ایرانهراسی در حال مبارزه هستم. این کار از ترکیه شروع شده و در اسپانیا ادامه پیدا کرده است.» میپرسم رمان بعدیتان مربوط به ایران و اسپانیا است؟ میگوید: «خیر. رمان بعدیام باز درباره ایران است و فراتر از چیزی که به ذهن میرسد. بسیار برای آن زحمت کشیدم. داستانش از دوران باستان شروع میشود و تا حال حاضر ادامه دارد.» از او درباره منابعی میپرسم که در نوشتن رمان استفاده کرده است؟ ایگوآل توضیح میدهد: «درباره اصفهان میدانستم چه باید بنویسم؛ بااینحال با اصفهانشناسان زیادی صحبت کردم. منابع خوبی به من معرفی کردند. با ارامنه، اصناف اصفهان و بازاریان صحبت و در آرشیوها زیاد جستوجو کردم و تحقیقهای زیادی انجام دادم.»
معماری عجین با ادبیات برگ برنده گردشگری ادبی است
گــردشــگری ادبــی عــبـــارت کلیــدی و مهم گفتوگوهای من و ایگوآل است. او با تأکید بر اینکه ایده برگزاری تورهای گردشگری ادبی از شش سال پیش به ذهنش رسیده و برگزاری تورها را از چهار سال پیش آغاز کرده است، دراینباره توضیح میدهد: «تورهایم را با عنوان گردشگری ادبی اجرا میکردم و در آن یک شب را حتما بهعنوان شب ادبیات تعیین میکردم و آثار کلاسیک و معاصر ایران را برای مسافران بهصورت فارسی و ترکی میخواندم. بهمرور اسمش گردشگری ادبی شد. در اینگونه گردشگری شما نباید فقط درباره کشور مقصد بدانید و صحبت کنید؛ کشور مبدأ گاهی اوقات مهمتر است و باید تطبیق انجام شود و گردشگر بتواند مثلا مقایسهای بین آثار صادق هدایت و ناظم حکمت انجام دهد.» به روایت او در تورهای گردشگری ادبی، مثلا یک شب ادبیات داشتند که در آن علاوه بر صحبتهای ادبی، گردشگران به مقبره شاعران هم میرفتند و در هر شهری از ادبیات آن شهر صحبت میشد. برنامه هم اینگونه بود که اکثرا شبها بعد از بازدید صحبت از ادبیات شروع میشد. ایگوآل تأکید میکند: «ما بهعنوان ایرانی خیلی خوششانس هستیم؛ چراکه در تمام بازدیدها وقتی معماری را توضیح میدادیم، میتوانستیم آن را به ادبیات وصل کنیم. روی این موضوع هم در اصفهان خیلی کار کردم؛ مثلا وقتی در اصفهان در میدان و بناهای صفوی میگشتم، از رمان خودم (اشکهای اصفهان) برای مسافران میگفتم، یا در زندان اسکندر یزد از شعر حافظ یا در نقشرستم با عشق فراوان از شاهنامه و فردوسی میگفتم. البته شهرهایی مثل اصفهان که شاعرانه هستند کار شما را ساده میکنند. هر جای اصفهان که پا بگذارید میتوانید از یک شاعر ایرانی صحبت کنید؛ مثلادر موزه موسیقی اصفهان، هنری که توسط موزیسین اجرا میشود، میتوان آن را به ادبیات تاریخ کلاسیک ربط داد و از سعدی و حافظ گفت.» از او درباره انگیزهها و هدفش از برگزاری این تورها میپرسم. جواب میدهد: «گردشگری ادبی که من سالها روی آن کار کردم و از ترکیه شروع شد، در اصل با یک هدف بود. در ترکیه تعداد خیلی محدودی ایرانشناس داریم و کمتر کسی راجع به ایران خبر دارد. من شعارم این بود: ایران را با یک ایرانی بشناسیم و حالا حدود شش سال است که کنفرانسهای سالانه در دانشگاههای ترکیه و قبرس با این موضوع برگزار میشود. بعد از برگزاری این کنفرانسها هم بازتابهای خوبی از آنها ایجاد میشود. هلدینگهای بزرگی که با نام بنده تور اجرا میکنند، برنامه را به عهده خود من گذاشتند؛ یعنی هر جور من صلاح بدانم، برنامه را اجرا کنم. من هم از آنها خواستم که برنامهها با محور ادبیات باشد؛ چون در ایران ادبیات بهصورت روزمره استفاده میشود. این خصوصیتی است که هر کشوری ندارد.» شهزاده ایگوآل ادامه میدهد: «من دوست دارم شهرها و بناها را با یک زنجیر به ادبیات وصل کنم. ایران خاک ادبیات است. میتوانم ساعتها درباره ادبیات کلاسیک ایران حرف بزنم تا گردشگر جذب شود. البته بیشتر دوست دارم کسانی در تور به ایران بیایند که اصلا این کشور را نمیشناسند و هیچ اطلاعی از ایران ندارند و چیزهای اندکی درباره تاریخ میدانند. این تورها برای گردشگر مطلع هم لذتبخش است؛ ولی گردشگری که چیزی نمیداند و با عشق میآید، توضیح درباره ایران حیرتزدهاش میکند.»
ترکها از دیدن مسجد جامع عتیق اصفهان هیجانزده میشوند
از او میپرسم در اصفهان کدام مقاصد برایش جذابتر است؟ کمی مکث میکند و بعد میگوید: «مسلما نقشجهان و بناهای دور میدان؛ ولی شبهای سیوسهپل هم بسیار جذاب است و خیلی تحتتأثیر قرار میگیرم. قبل از ورود به اصفهان حتما گردشگران را به کاروانسرای مادرشاه میبرم و برایشان صحبت میکنم که قرار است وارد شهری شویم که یکی از زیباترین شهرهای ایران و حتی جهان است و در میان ده شهر زیبای جهان جا دارد. همین صحبتها خیلی هیجانزدهشان میکند. اکثرا شبها به اصفهان میرسیم و فردا صبح بازدیدها شروع میشود.» ایگوآل ادامه میدهد: «یکی از مقاصد خیلی جالب برایشان به لحاظ معماری مسجد عتیق است. این مسجد مربوط به دوره سلجوقی است. وقتی ترکها آثار سلجوقی را میبینند به خودشان افتخار میکنند. البته برنامه بازدید از میدان نقشجهان و مسجد شیخ لطفالله بسیار مهم است؛ چون بدون دیدن این آثار گویی اصفهان را درست و کامل معرفی نکردهایم. این مسجد بهراستی شاعرانه و روحانی و دلانگیز است. چه گردشگر داخلی و چه خارجی پایش را از در داخل بگذارد، مسحور این اثر میشود. هر دفعه که اصفهان میآیم، باید این مسجد را ببینم. آرامش خاصی به من میدهد. در رمان اشکهای اصفهان یکی از بهترین صحنههای رمان را آنجا نوشتهام که فرمانده صفوی با خدا راز و نیاز میکند. دوست داشتم عشقی را که به اصفهان دارم به مخاطب منتقل کنم و این برایم مهم بود.» از او درباره دارالبطیخ و بازدید از مقبره خواجه نظامالملک و علاقه مردم ترکیه به این مکان میپرسم. میگوید: «زمان برای تورها محدود است و بهقدری مکان برای بازدید وجود دارد که باید بینشان انتخاب کرد. در تورهای من، دو شب اصفهان برنامهریزی میشود. شب اول به دیدن سیوسهپل و شام و صحبت درباره ادبیات میگذرد. فردای آن روز برنامه سنگینی وجود دارد و مجبور هستیم بعضی جاها را حذف کنیم؛ بهخصوص اینکه خیلی مکانهای دیدنی و سایتها زود درشان بسته میشود و باید مکانهای تاپ را انتخاب کنیم.»
افزایش ضریب ماندگاری ترکهای اهل ادبیات در اصفهان
میخواهم بدانم مدتزمان اقامت ترکهایی که با تورهای گردشگری او ایرانگردی میکنند، در اصفهان معمولا چقدر است. ایگوآل توضیح میدهد: «معمولا تهران دو شب، اصفهان دو شب، یزد یکشب، شیراز دو شب و مشهد دو شب. البته رمان اشکهای اصفهان باعث شده همه دوست داشته باشند اصفهان را ببینند. پروژهای که از طرف دو هلدینگ بزرگ ترکیه به من پیشنهادشده، طراحی یک تور فقط برای اصفهان در رد پای کتاب اشکهای اصفهان است؛ یکشب در کاشان و سه یا چهار شب در اصفهان. امیدوارم با این کتاب ضریب ماندگاری گردشگر در اصفهان بالا رود.» از او میپرسم در رمانتان درباره زایندهرود هم چیزی نوشته شده است؟ میگوید: «یکی از قهرمانها که اسمش اِلی است یک محاکمه با درون دارد. روی سیوسهپل میایستد و با زایندهرود صحبت میکند؛ درباره خودش اعترافهایی دارد و گذشته خود را محاکمه میکند.» میپرسم شما اولین بار چه سالی به اصفهان آمدید؟ چه تغییراتی در این مدت در اصفهان دیدهاید که برایتان جذاب بوده است؟ او پاسخ میدهد: «پنجشش سالم بود؛ سیو چند سال پیش. هنوز از ایران خارج نشده بودم. شهر اصفهان همیشه برایم جذاب است؛ اما نسبت به سابق به نظرم چهارباغ جذابتر شده است. تغییرات عمده آنچنانی در اصفهان نمیبینیم؛ ولی تغییراتی هم که رخ داده نباید به بافت تاریخی شهر لطمه بزند. اصفهان مثل زنی است که هیچوقت پیر نمیشود.» از او میپرسم با چند نفر توریست تاکنون به اصفهان آمدهاید و چه چهرههای معروفی در آنها بوده است؟ پاسخ ایگوآل جالب است: «در 2019 حدود هزار گردشگر. نهتنها نویسندگان؛ بلکه نقاشان، استادان دانشگاه، باستانشناسان وافراد مشهور و آشنا برای رسانهها که خیلیها در ترکیه آنها را قبول دارند. دو نفر از گردشگرها استاد و نویسنده بودند که بسیار هم در ترکیه مشهور هستند. آنها راجع به ایران کتاب نوشتند و اسم بنده را هم آوردند. درباره آنها و سفرشان هم در روزنامهها مطالبی نوشته شد. اگر بخواهم نام ببرم از پروفسور ایلبر اورتایلی، ایرانشناس، میگویم. او کتابی درباره ایران و تور ادبیات من نوشته است یا ندیم گورسل، عایشه کولین و خیلیهای دیگر.»
افزودن دیدگاه جدید