بارانهای اساطیری و طلسمهای محافظ
در شهر کـمبـارانی مثل اصفهان، وجود افسانه طوفانها و سـیلابهای اساطیری بسیار جالبتوجه است. یکی از این افسانهها با بنایی شگفتانگیز در اصفهان قدیم به نام سارویه پیوند خورده است. حمزه اصفهانی مورخ قرن چهارم ه.ق نوشته: «پیش از آنکه حادثه آسمانی رخ دهد، وی (طهمورث شاه) آگاه شده بود که بارانهای فراوانی پیاپی و بیرون از حد و عادت خواهد بارید. طهمورث فرمان داد که از مهندسان، بهترین ناحیه کشور او را از حیث سلامت خاک و هوا برگزیدند. آنان محل بنای معروف سارویه را برگزیدند که هماکنون در شهر جی باقی است. آنگاه این استوار را به فرمان او ساختند… و دانشهای فراوانی را که در رشتههای گوناگون بود از خزانه خود بدانجا انتقال داد و آنها را بر پوست توز نوشتند… تا پس از رفع حادثه برای مردم باقی بماند…باری این بنا یکی از آثار پابرجای بلاد مشرق است. چنانچه بنای مصر موسوم به هرم یکی از آثار… سرزمین مغرب است». از این هرم افسانهای که چیزی باقی نمانده؛ اما چند نقطه در اصفهان از پل شهرستان تا محله پاقلعه بهعنوان مکان احتمالی سارویه شناخته میشود. مردم قدیم که شناخت درستی از پدیدههای طبیعی نداشتند، هنگامی که با باران های سیلآسا و احتمالا طغیان زایندهرود روبهرو میشدهاند دست به تهیه طلسمات میزدهاند. شرح یکی از این طلسمها در ناحیه ورزنه در کتاب محاسن اصفهان که از دوره سلجوقی به جای مانده خواندنی است: «در این ناحیت (ورزنه) در دیهی، معلوم اهالی آن مهرههایی باشد که به زبان ایشان مهره تذرک گویند، هر گه که ابری با تگرگ ظاهر شود، آن مهرهها را بر اطراف حصار قلعهها و دزها (دژها) درآویزند، به قدرت لایزالی هم در ساعت، ابر از صحرای آن دیه، متقشع و متفرق گردد». همین امروز هم که ما در شهری تقریبا مدرن زندگی میکنیم و سامانههای آبوهوایی، قادر به پیشبینی وضعیت بارندگی از روزها قبل هستند، هنگامی که بارانهای سیلآسا بیش از یک ساعت ادامه بیابد، آبگرفتگی معابر و مشکلات فاضلاب شهری عملا بخشهایی از شهر را فلج میکند؛ دیگر چه رسد به اصفهان هزار سال پیش.
زایندهرود طغیان میکند!
در عصر صـفـوی یـکـی از بهترین راههای مهار سیلابیشدن زایندهرود، مادیهای شهر بوده که حجم آب رودخانه را کنترل میکرده؛ اما گاهی بارندگیهای سیلآسا، این مادیها را هم از کار میانداخته است. مثل بارانی که ژان شاردن، سفرنامهنویس فرانسوی، در دوره شاه سلیمان صفوی شاهد و ناظر آن بوده است: «روز نهم بارانی تند و سیلآسا در اصفهان آغاز شد و چهار روز متوالی به تناوب ادامه یافت. نزول چنین بارانی درازمدت و رگبار مانند زیاد اتفاق نمیافتد…اما اگر باریدن باران تند و بردوام باشد زمین تا عمق سه پا گلناک میشود. روز بیست و سوم نیز توفانی مهیب، توأم با ریزش شدید باران و تگرگ برخاست. باران و تگرگ چنان تند میبارید که من در سراسر عمر چنان حالتی ندیده بودم. بر اثر بیستوچهار ساعت بارندگی تند و پیاپی در کویها و برزنها جویهای آب روان شد. بسیاری از خانهها و باغها ویران گشت و دیوارها فروریخت. بر اثر طغیان زایندهرود عده زیادی از عمارات نزدیک آن منهدم شد و سیل به خیابانها که گردشگاه مردمان بود سرازیر گشت…. خسارت ناشی از این باران سیلآسا بسیار، و افزون بر دو میلیون بود. تنها به ساختمانهای متعلق به شاهنشاه بیش از صد هزار اکو زیان رسید». چنین سیلی در اولین سال قرن چهاردهم قمری هم دوباره تکرار میشود. روزنامه فرهنگ این طغیان زایندهرود را در پل مارنان و سیوسهپل در رجب سال 1301 قمری گزارش کرده: «علاوه بر اینکه از سیوسه چشمه پل تماما آب در کمال طغیان و تندی و ارتفاع زیاد جاری بود، طرفین پل را نیز به قدر پانصد زرع گرفته، جادهای که از شهر به جلفا و سایر قُرا و توابع میرود به کلی مسدود نموده، از آنجا نیز تجاوز کرده، بسیاری از زراعتهایی که در اطراف زنده رود بود آب گرفت و بعضی از آنها را نیز شسته و از ریشه کنده برد، برخی از درختان کهنسال و تازه کاشته را نیز که در اطراف رودخانه کشته بودند، آب از جا کنده میبرد و کسی را دسترس به ضبط آنها نبود. یکی از پلهای زندهرود نیز پلی است که معروف است به پل ماربانان (مارنان)، پانزده چشمه و طاق دارد و آخر پل متصدی به سدی است که از قدیم کشیدهاند برای اینکه در هنگام طغیان آب، جاده را آب نگیرد و راه عبور و مرور مردم مسدود نشود. این چند چشمه پل را نیز تماما آب گرفته، سد مزبور با جاده و راه عبور و مرور همه در زیر آب پنهان گردیده بود. تقریبا یک زرع از روی سد مذکور فرومیریخت و تا جنب بازارچه و امامزاده را که تا پل مسافت زیادی دارد، آب فرو گرفته بود و در آن دو شب و روز کسی از این راه عبور و مرور نتوانست بکند».
بارانهای قجری
محمدمهدی ارباب که در دوره ناصرالدینشاه در اصفهان بوده، از اوضاع بارشهای شهر در آن زمان گزارش جالبتوجهی داده: «بارش این شهر به اعتدال است، بارندگی زیاد ندارد. از اول ماه عقرب که ماه هشتم سال است موسم بارش است و اکثر شروع آن در این ماه میشود و تا دو ماه از نوروز گذشته که اوایل جوزا باشد آخر آن است و قطع میشود و در این بین احیانا بارانی میبارد و در زمستان کمی برف میآید و اکثر به سالی زیاده از چهار یا پنج برف نبارد و باقی آنچه آید همه باران است و از این تقریر معلوم میشود که در حوالی اصفهان زراعت دیم… ندارد، الا در امکنه قریب به سرچشمه زایندهرود که فریدن و چهارمحال باشد جهت کثرت برف و باران دیم و آبی هردو دارند.»
همین بارش چهار یا پنج برف در اصفهان قجری برای ما امروز به آرزویی محال تبدیل شده است.
دردسرهای هوای دو نفره در دوره قاجار
امروزه تا کمی چشم آسمان خیس میشود و بارانکی بر اصفهان میبارد، فضای مجازی پر میشود از حال و هوای دونفره در شهر. در قدیم اما این هوای بارانی شرایطی بهکل متفاوت را در کوچهخیابانهای شهر ایـجـاد مـیکــرده است. در خاطرات روزانه مؤلفی ناشناس از اصفهان عصر ظلالسلطان در فاصله سالهای 1301 تا 1303 قمری تصویر جالبی از روزهای بارانی شهر گزارش شده است. مثلا ذیل خاطرات روز سهشنبه 15 ماه محرم صاحب خاطرات که خودش یکی از اعضای پرتعداد دمودستگاه ظلالسلطان در اصفهان بوده نوشته: «دیشب به قدری باریده که کوچهها با خاک زیاد، گِل میشود و به جهت آب، عبور مشکل، منافع او را خدا میداند، فواید ظاهری، کوچهها به قدری خاک است که پیاده و سواره در کمال عسرت حرکت میکرد، به قدری لباسها گردوخاک میگرفت که در ورود به هر مجلسی محتاج بود به کندن لباس و پاککردن، به اندک بادی از شدت گردوخاک عالم تیرهوتار میشد. این باران دیشب زحمت مردم را تمام کرد از گردوخاک خلاص شده، امروز به گِل و لا مبتلا گردیده، الحمدلله علیکلحال». در قدیم کوچهها و گذرها خاکی بود و عبور و مرور از آن بهویژه در ماههای خشک سال، گردوغبار زیادی ایجاد میکرد. اما مردم برای نجات از این وضعیت به جای اینکه به فکر سنگفرش کردن گذرها بیفتند، چشمشان به آسمان بود تا کی شود دو قطره باران ببارد. حالا تازه وقتی باران میبارید، خاک کف کوچهها گِل میشد و مصیبت دیگری آغاز میشد. بهطوریکه در روزهای بارانی و برفی در شهرهای قدیم عبور و مرور پیاده و سواره عملا غیرممکن بود چون گلولای و سیلابی که در گذرها به راه میافتاد، عملا تردد را متوقف میکرد. اما مؤلف ناشناس قجری بااینهمه مکافات و مصیبت باز هم نیمه پُر لیوان را میبیند: «…معروف است باران عقرب به قدری که شاخ بز تر شود علامت خوبی و خوشی انسان است. الحمدلله که دیشب عالَم را تر کرد، چهار ساعت از ناودانها جاری بود، آب در کوچه و خانهها ساری…». یک گزارش رسمی هم از همین سال داریم که در روزنامه فرهنگ چاپ شده است. این روزنامه را ظلالسلطان راه انداخته بود و بهصورت گاهنامه اخبار شهر را بهصورت محدود به اطلاع شهروندان میرساند. گزارش روزنامه فرهنگ چهره دیگری از هوای دو نفره اصفهان قجری را نشان میدهد: «از روز سهشنبه باران شروع شد. روز چهارشنبه مذکوره از اول صبح تا نزدیک غروب آفتاب، دو سه مرتبه هر مرتبه به قدر یک ساعت به شدت باران میبارید و نزدیک به غروب، باران بهطوری شدت کرد که مایه خرابی بعضی از طاقهای دکاکین بازار و غیره موجب وحشت قلوب شد».
باران مقدس
فقط مردمی که طعم خشکسالی، قحطی و بیآبی را چشیده باشند، ارزش و اهمیت بارانهای پاییزی و بهاری را درک میکنند و آن را محترم و مقدس میشمارند. در فرهنگ باستانی ایرانیان، نبرد تشتر، ایزد نگهبان باران و اَپوش، دیو خشکسالی که دیری است در آسمانهای اساطیری ایران در جریان است، جلوه ارزشمندی باران نزد ایرانیان باستان است. احتمالا ریشههای تقدس باران نیسان که در بهار میبارد نیز از همین موارد سرچشمه میگیرد. همان مؤلف ناشناسی که خاطراتش را در دوره ظلالسلطان قلمی کرده دراینباره نوشته: «امروز 28 نوروز و فروردینماه جلالی است. هوا دیروز به آن حال ابر بود، امروز عصر باران خوبی آمد، قدری آب باران گرفته. امروز روزه بودم به آب باران افطار کردم، گویا آب حلالی که در عمرم خورده بودم همین بود، آب باران نیسان است. در اخبار فواید بسیار ذکر کردهاند، ادات و شرایطی دارد ادعیه بسیاری روایت شده از سور قرانی و غیرها، ما به همان آب قناعت نموده…».
شگفتیهای باران سال 33
رویدادی که در سال 33 خورشیدی در اصفهان پیش آمد، قطعا در تاریخ معاصر شهر بیسابقه بوده است. لطفالله هنرفر درباره این باران شگفتانگیز نوشته: «اتفاق افتاده است که چند سال متوالی حتی یک برف هم در فصل زمستان نباریده، درصورتیکه در یک سال استثنایی چهل روز متوالی آسمان این شهر ابری بوده و برفهای سنگین باریده است… در اصفهان معمولا تغییرات آبوهوا و انقلابات جوی کمتر دیده شده است و اگر استثنا در سالی انقلاب جوی رخ دهد نیز بسیار محسوس و قابلتوجه است، چنانچه از اواخر آبان تا آخر نیمه اول آذرماه سال 1333 برای مدت بیست روز متوالی باران هایی بارید که مسلما در تاریخ پانصد سال اخیر این شهر نظیر نداشته است…». در چنین شرایطی که شهر بههیچوجه آمادگی مقابله با چنین رویداد طبیعی را نداشته، خسارتهای زیادی وارد میشود و مردم دست به دعا میشوند. سالمندان شهر هنوز خاطرات آن روزهای شگفتانگیز را به یاد دارند.
هنرفر نوشته: «… به خانههای مسکونی و ابـنـیـه شهر و بناهای باستانی که برای مقاومت در مقابل چنان بارانهای بیسابقه آماده نبودند، خسارات فراوانی رسانید و رعب و وحشتی عجیب مردم را فرا گـرفـت. بارانهای مـزبـور در مدت 20 روز به میزان یکصد و شصتوهفت میلیمتر رسید و مردم فقیر و ساکنین قسمتهای قدیمی شهر که خانههای گلی آنها را آب باران فرامیگرفت و خراب میشد به شبستانهای مساجد بزرگ و تاریخی پناه بردند و به دنبال ریزش این بارانها زایندهرود در روزهای شانزدهم و هفدهم آذر 1333 طغیان بیسابقهای کرد و شهر اصفهان مورد تهدید واقع شد.» استاد همایی هم خاطراتی از آن روزها دارد: «بارندگی بیسابقه از اواخر آبان ماه شروع و تا مدتی از آذرماه 1333 شمسی دوام داشت. در اثر بارندگی 28 روزه… در حدود صد میلیون تومان به اصفهان خسارت وارد شده و علی التحقیق صدِ هفتادِ (هفتاد درصد) خانهها و عمارات اصفهان خراب شده و حکایاتی رخ داده که از عجایب تاریخ اصفهان است!».
اما یکی از هـمیـن بـــارانهـــــای سیلآسای دهه 30 خورشیدی چشم ما را به جمال یکی از قدیمیترین و خاصترین بناهای باستانی اصفهان روشن کرد؛ زمانی که بارش باران، کاهگلهای بخشی از دیواره شمالی مسجد حکیم را شُست و پیکره باستانی سردر جورجیر ظاهر شد.لطفالله هنرفر که در آن روزگار در جریان عملیات باستانشناسی این بنای هزارساله بوده نوشته: «سردر دیلمی جورجیر در مردادماه 1335 که نگارنده ریاست اداره باستانشناسی اصفهان را به عهده داشت، به راهنمایی اینجانب و به وسیله کارگران متخصص اداره باستانشناسی از لابهلای قشری ضخیم از کاهگل که مـدتها آن را از انـظار مـخـفـی داشــتـه بــود خـارج گردید».