سال گذشته کلیپی در فضای مجازی منتشر شد که در آن تعدادی آدم به دلیل فقر و تنگناهای مالی در لولههای بتنی شکسته و رهاشده در زمینهای بایر در یکی از مناطق کمبرخوردار زندگی میکردند؛ لولههایی تنگ و تاریک شبیه به گور که کوچکترین نشانی از زندگی در آنها دیده نمیشد؛ اما تنها سرپناه آنها بود. کسانی که فقر و نداری و اعتیاد مخرجمشترکشان بود و همه اینها هـمـچـون مـهـری بزرگ بر پیشانیشان کوبیده شده بود تا آنها را ناخواسته راهی حاشیههای شهر کند و سرنوشت نامعلومی را برایشان رقم بزند.
زندگی در لـولــههــای بتنی و اسکلت ساخــتـمـانهـــای در حــال سـاخـت یا خرابههای فقیرنشین شهری در کلانشهر اصفهان در مقایسه با کلانشهری همچون تهران شاید اندک و انگشتشمار باشد؛ اما نابسامانیهای اقتصادی و کاهش توان مالی مردم در سالهای اخیر سبب شده تا جمعیت مناطق کمبرخوردار در این شهر که معمولا واژه «حاشیه» را بر آن اطلاق میکنند و افراد ساکن در آن را «حاشیهنشین» مینامند نسبت به گذشته رو به فزونی گیرد؛ جمعیتی که مهاجران بومی و غیربومی که از شهرها یا کشورهای همسایه همچون افغانستان، پاکستان و عراق به آنجا سرریز شدهاند، سهم عمدهای در شکلگرفتن آن دارد. استقرار صنایع ریزودرشت، وجود مراکز تولیدی مختلف و همچنین زیرساختهای حملونقل و مهیا بودن بستر اشتغال در اصفهان نسبت به شهرهای دیگر سبب شده تا در یک دهه اخیر، این کلانشهر به یکی از مقاصد پرطرفدار مهاجران داخلی و خارجی تبدیل شود؛ جمعیتی که به دلیل گرانی افسارگسیخته مسکن و زمین و همچنین درآمد پایین، چارهای جز ساکنشدن در حاشیههای شهر ندارند. به گزارش «همشهری آنلاین»، طبق آمار ارائهشده از سوی اداره کل راه، مسکن و شهرسازی استان اصفهان، در حال حاضر ۲۲۱ هزار نفر در دو هزار و ۳۸۴ هکتار از مساحت شهر اصفهان حاشیهنشیناند. ۸درصد مساحت شهرهای استان گرفتار پدیده حاشیهنشینی هستند؛ همچنین جمعیت حاشیهنشینان در استان ۴۵۰ هزار تا نیم میلیون نفر تخمین زده شده است. بیشتر این حاشیهنشینان با توجه به مطالعات صورتگرفته در سکونتگاههای غیررسمی، چهار شهر استان شامل اصفهان، نجفآباد، خمینیشهر و شهرضا شناسایی شدهاند. بیش از دو هزار هکتار از گستره شهرهای استان اصفهان شامل اصفهان، کاشان، خمینیشهر، نجفآباد و شهرضا را مناطق حاشیهنشین تشکیل میدهند. با توجه به مطالعات انجامشده در این چهار شهر میتوان گفت در شهر اصفهان ۴۰درصد ساکنان، در نجفآباد ۲۵درصد و در شهرضا در محلههای مختلف به صورت متغیر از ۳ تا ۲۷ درصد و در خمینیشهر نیز در محلههای مختلف بین ۳ تا ۱۴ درصد از ساکنان را مهاجران و افراد جویای کار تشکیل میدهند.
33 محله کمبرخوردار در اصفهان
طبق آمار رسمی منتشرشده، نیم میلیون نفر در حاشیه ۱۰ تا ۱۵ منطقه استان روزگار میگذرانند و به طور متوسط در هر منطقه بین ۵۰ تا ۷۰ هزار نفر ساکن هستند.
مصطفی نباتینژاد، عضو شورای شهر اسلامی، حالا از وجود 33 محله کمبرخوردار در شهر خبر میدهد؛ آنجا که در گفتوگو با «اصفهانزیبا» میگوید: «بر اساس آمارهای رسمی، بیش از دو هزار محله کمبرخوردار در کشور وجود دارد که 85 محله آن متعلق به استان اصفهان است. اما گسستهای اقتصادی و تفاوتهای قومی و قبیلهای در این محلهها، ممکن است موجب بر هم زدن هارمونی شهر شود؛ البته این تفاوتها ممکن است برای کلانشهر فرصتی نیز ایجاد کنند: فرصتهایی مثل یادگیری و آشنایی با فرهنگها و دیدگاههای مختلف، درحالیکه اگر این تفاوتها مدیریت نشوند، مشکلاتی همچون افزایش بزهها و آسیبهای اجتماعی که امنیت و آرامش شهر را به خطر میاندازند، به وجود خواهد آمد.»
حاشیههای ارزان
حاشیهنشینها در سالهای اخیر و به دنبال افزایش تورم و مشکلات اقتصادی در کلانشهر اصفهان افزایش یافتهاند؛ جمعیتی که حضور آنها در مناطق کمبرخوردار شهری به غیر از مشکلات اقتصادی، دلایل متعدد دیگری هم دارد. نتایج پژوهشی تحت عنوان «تحلیل علل اقتصادیاجتماعی حاشیهنشینی در شهر اصفهان» نوشته علی زنگیآبادی و اصغر ضرابی که در مجله پژوهشی «علوم انسانی دانشگاه اصفهان» منتشر شده، به تحلیل علل حاشیهنشینی در اصفهان پرداخته است. در این پژوهش، به مطالعه و بررسی علل شکلگیری پدیده حاشیهنشینی در شهر اصفهان از دهه 1340 تاکنون (زمان آغاز شهرنشینی شتابان و ناهمگون در ایران) اشاره شده است. این پژوهش با روش پیمایشی، روی 400 خانوار که به صورت تصادفی از محلههای نمونه انتخاب شدهاند، انجام و دادههای آن با استفاده از روشهای آماری نظیر آزمون تطابق توزیع کای اسکویر و آزمون تی تک نمونهها تحلیل شدهاند. آنطور که یافتههای این پژوهش نشان میدهد: «44.5درصد از پاسخگویان مناطق حاشیهنشین، مهاجر غیربومی بوده و 57.8درصد آنان قبلا در محله دیگری از شهر اصفهان زندگی میکردهاند که بیشتر اینان را میتوان در زمره راندهشدگان از متن به حاشیه نامید. تهیه و دسترسی آسانتر به مسکن در مناطق حاشیهنشین (ارزانتر بودن قیمت زمین شهری و مسکن)، باعث هجوم مهاجران و گروههای کمدرآمد شهری به این مناطق شده است. درصد بیکاری در مناطق حاشیهنشین بسیار بالاتر از سایر مناطق شهری بوده و یکی از دلایل حاشیهنشینی در شهر اصفهان محسوب میشود. همچنین میانگین درآمد حاشیهنشینان در مقایسه با میانگین درآمد سایر گروههای شهری بسیار پایین بوده و بهعنوان یکی از دلایل اصلی حاشیهنشینی محسوب میشود. میانگین قیمت اجارهبهای مسکن در مناطق حاشیهنشین به طور تقریبی 17.5درصد پایینتر از سایر مناطق شهری بوده و در تصمیمگیری افراد برای ساکنان در مناطق حاشیهنشین مؤثر واقع شده است.»
رشد حاشیه بدون تنفس!
حاشیهنشینی که در سالهای اخیر روند صعودی و بدون تنفس به خود گرفته، ابعاد و پیامدهای مختلفی را برای شهر و شهروندان به همراه دارد؛ پیامدهایی که سالهاست جامعهشناسان و آسیبشناسان در رابطه با آن هشدار میدهند و از رشد قارچگونه آن نگران هستند. این پدیده که به معنای عدم توزیع عادلانه و دسترسی ساکنانش به حداقل امکانات و استانداردهای زندگی همچون داشتن سرپناه مناسب و معقول است و بنا به آمار موجود نیمی از جمعیت کشور را تهدید میکند، آبستن تولید و بازتولید بسیاری از آسیبهای اجتماعی دیگر همچون اعتیاد، تکدیگری، فحشا و... است؛ چراکه به گفته کارشناسان، فضاهای شهری در این مناطق فراموششده، بیدفاع هستند و الگوهای انتشار آسیبها نیز در آن نگرانکننده است. حمید دهقانی، جامعهشناس و عضو هیئتعلمی دانشگاه اصفهان که در حوزه جامعهشناسی شهری نیز فعال است، در گفتوگو با «اصفهانزیبا» میگوید همه حاشیهنشینها فصلهای مشترکی با یکدیگر دارند: «این افراد که معمولا مهاجران هستند در مناطقی زندگی میکنند که از نظر فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، امکانات و منابع شهری با مشکلاتی روبهرو هستند. امنیت در این مناطق پایین است و این افراد از متن جامعه طرد شدهاند؛ به همین دلیل به آنان حاشیهنشین گفته میشود.» اگرچه عدم دسترسی به امکانات و منابع شهری و توان اقتصادی پایین وجه مشترک همه حاشیهنشینهاست؛ اما حاشیهنشینهای اصفهانی نسبت به ساکنان حاشیه در باقی کلانشهرها از بخت و اقبال بیشتری برخوردار بودهاند: «مزیت حاشیه در شهر اصفهان این است که ساکنانش نسبت به شهرهای دیگر از شکاف کمتری برخوردار هستند؛ یعنی در مناطق حاشیهای مثل منطقه14 اصفهان و مناطق شهری برخوردار دیگر مثل منطقه5 شکاف عمیقی مشاهده نمیشود. اصلیترین دلیل این موضوع، حضور افراد خیر و خیریههای انبوه در اصفهان است؛ افراد و مؤسسههای مردمنهادی که به کاهش این شکاف کمک کردهاند، درحالیکه دولتها نتوانستهاند در این زمینه موفق عمل کنند.»
سیاست نادرست و افزایش ستیز اجتماعی بین متن و حاشیه جامعه
حاشیه اما با حاشیه هم متفاوت است. از نظر دهقانی، در مناطق حاشیهنشینی که ساکنان آن را افراد بومی تشکیل میدهند، میزان آسیبهای اجتماعی و امنیت بسیار بالاست؛ مناطقی مثل 2 و 9 و 11 که حدود 80درصد جمعیت آنها بومی هستند و نسبت خویشاوندی با یکدیگر دارند، اگرچه ممکن است اعتیاد و فقر در آن زیاد باشد و از زیرساختهای نامناسبی برخوردار باشند؛ اما بههرحال پیوند اجتماعی در این مناطق مستحکم است؛ درحالیکه در مناطق دیگری مثل منطقه14 که بیشتر ساکنان آن را مهاجران غیربومی از شهرها و کشورهای دیگر تشکیل میدهند، امنیت اجتماعی پایین است و جرائم بیشتر: «دلیل این موضوع این است که در این مناطق به دلیل حضور قومیتهای متعدد، خردهفرهنگهای مختلفی شکلگرفته؛ افرادی که با یکدیگر در حال جدال هستند و خیلی هم اجازه ورود نهادهای حاکمیتی به محل سکونت خود را نمیدهند و اتفاقا با آنها سر ستیز دارند. این ویژگی در نسلهای جدید ساکن در این مناطق بسیار بیشتر است؛ چراکه آنها گمان میکنند حقوحقوقشان پایمال شده و از همین رو برخی از آنها به دنبال آسیبزدن به زیرساختهای شهری، منابع مالی و اموال دیگران از طرق مختلف هستند. همچنین در عصر جدید، آبشخور بسیاری از اعتراضهای مردمی، همین مناطق است. اگر شکاف بین متن و حاشیه در شهرها و کلانشهرها افزایش یابد، متن شهری میتواند در حاشیه حل شود؛ به همین دلیل مهمترین کاری که جامعه، حاکمیت و دولت باید انجام دهند، کمک به کاهش این شکاف و جذب گروههای هدف به داخل جامعه شهری به جای طرد کردن آنهاست. یکی از مهمترین اقداماتی که منجر به کمشدن این فاصله میشود، ارائه خدمات آموزشی و فرهنگی و همچنین ارتقای سطح زیرساختهای بهداشتی و رفاهی در این مناطق است. باید به این افراد کمک شود تا از وضعیت مستقر در آن خارج شوند؛ در غیر این صورت و با به هم خوردن تعادل، جمعیت حاشیهها بیشتر و گستردهتر شده و به مرور متن شهری حذف میشود. طبیعتا وقتی به گروه یا اقشاری از جامعه برچسب بخورد و ویژگیهایی برایشان شمرده شود، ستیز اجتماعی بین متن و حاشیه جامعه پیدا میشود؛ درحالیکه باید برای کاهش این فاصله و ستیز، گفتوگو و تعامل بینفرهنگی و همچنین پذیرش فرهنگهای دیگر افزایش یابد. درعینحال، هر چقدر انسجام فرهنگی در این مناطق بیشتر و افراد بومی به جای مهاجران در آن ساکن شوند، محله امنیت بیشتری پیدا میکند و افراد حاضر در آن میتوانند از خود و خانوادهشان حفاظت کنند.»
تکلیفی که به سرانجام نرسید
در دی۹۵ نمایندگان مجلس، دولـت را به برنامهریزی برای ساماندهــی و کـاهــش ۱۰درصــدی جـمـعـیـت حاشیهنشین شهرها مکلف کردند. در بند ب ماده ۹۵ لایحه برنامه ششم توسعه کل کشور، دولت مکلف است به منظور پیشگیری و کاهش آسیبهای اجتماعی، در خصوص تهیه طرح جامع کنترل و کاهش آسیبهای اجتماعی با اولویت اعتیاد، طلاق، حاشیهنشینی، کودکان کار و مفاسد اخلاقی مشتمل بر محورهای ذیل اقدام کند؛ به گونهای که آسیبهای اجتماعی در انتهای برنامه به ۲۵درصد میزان کنونی کاهش یابد. شناسایی نقاط آسیبخیز و بحرانزای اجتماعی در بافت شهری و حاشیه شهرها و تمرکز بخشیدن حمایتهای اجتماعی، خدمات بهداشتیدرمانی، مددکاری، بهبود کیفیت زندگی ساکنان سکونتگاههای غیررسمی و ترویج مهاجرت معکوس از طریق آمایش سرزمین، برنامهریزی برای مدیریت و توزیع متناسب فعالیت، جمعیت و مهاجرت در کشور و ممانعت از توسعه حاشیهنشینی با رویکرد تقویت مبادی مهاجرت، از عمده موضوعهایی بود که در این بند گنجانده شده و باید سالانه ۱۰درصد نسبت به ساماندهی مناطق و کاهش جمعیت حاشیهنشینی اقدام شود. این درحالی است که «فارس» گزارش داده که بر اساس گزارش دیوان محاسبات کشور از عملکرد قانون برنامه پنجساله ششم توسعه کشور، تنها ۳۵درصد احکام این برنامه کامل تحقق پیدا کرده و در ۶۵درصد احکام، اهداف قانونگذار محقق نشده است. دهقانی معتقد است که برای حل مشکلات حاشیهنشینها مدیریت شهری باید منابع شهری را به صورت عادلانه تقسیم کند: «وقتی منابع، امکانات و زیرساختها به حاشیه برده شوند، بر جذابیتهای این مناطق افزوده میشود و مهاجران بیشتری به آن کوچ میکنند؛ پس بعد افزایش مهاجرت و گسترش حاشیهنشینی در صورت تجهیز حاشیهها نباید فراموش شود. اگر آمایش سرزمین در بعد کلان حاکمیتی به درستی انجام شود و سرمایهگذاری در مناطق مهاجرفرستی که نرخ بیکاری بالایی دارند و از امکانات زندگی محروماند، صورت گیرد، افراد میل کمتری به مهاجرت پیدا میکنند و به جای کوچ به حاشیههای کلانشهرها، تمایل پیدا میکنند که در محل سکونت خود به زندگی ادامه دهند. همه اینها ناشی از سیاستگذاریهای دولت است؛ دولتهایی که به دو دسته تقسیم میشوند؛ دسته اول که تأکید بسیاری بر تولید دارند؛ اگرچه این هدف مزایای بسیاری دارد، اما باعث افزایش شکاف طبقانی و فربهشدن یک بخش و لاغر شدن بخش دیگر میشود. در این سیاستگذاری طبقه متوسط ضعیفتر میشوند و به سمت پایین سوق پیدا میکنند و در نهایت این مسئله منجر به افزایش حاشیهنشینی میشود. اما برخی از دولتها به جای تولید بر توزیع تأکید دارند؛ مثل دادن یارانه به فقرا، اخذ مالیات از ثروتمندان، افزایش دستمزدها و... . این سیاستها که به نظر میرسد دولت سیزدهم نیز روی آن تأکید دارد، باعث کاهش فاصله غنی و فقیر میشود.»
حاشیه غرق در فرهنگ فقر
مطالعات صورتگرفته در رابطه با حاشیهنشینی نشان میدهد که نهانشدن این پدیده در بسترهای اجتماعی و فرهنگی شهر نهتنها فقر را به نمایش میگذارد، بلکه پدیده «فرهنگ فقر» را نیز مدام تولید و بازتولید میکند و باعث تعمیق آن میشود؛ به گونهای که حاشیهنشینها به مرور سبک زندگی حاشیهنشینی را میپذیرند و این موضوع آنها را در دام فقر فرهنگی و عادتکردن به آن چیزی که باعث گـستـردهتـــر شــــدن حــاشـیـهنـشـیـنـی میشود، گرفتار میکند. از سوی دیگر در سالهای اخیر و با افزایش مشکلات اقتصادی، مردم روزبهروز فقیرتر شدهاند؛ به گونهای که امروزه جامعهشناسها درباره از بین رفتن طبقه مــتـوســـط سخـــن میگویند؛ مـــوضـــوعـــی کــه میتوانــد باعث حاشیهنشین شدن این قشر و افزایش حاشیهنشینی شود. افزایش اجاره مسکن در دو سه سال گذشته، مهر تأییدی است بر این موضوع؛ یعنی افرادی از طبقه متوسط که تا دیروز حاشیهنشین نبودند، در حال کوچ به بخشهای حاشیهای و شهرکهای پیرامونی هستند. حالا که این طبقه، در حال راندهشدن به حاشیه است، نهتنها فرهنگ فقر در طبقه متوسط افزایش خواهد یافت، بلکه این معنا را میرساند که نظام اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نیز در حال تولید و بازتولید حاشیهنشینهایی از جنس طبقه متوسط است؛ زنگ هشداری که در سالهای اخیر صدای آن بلند شده و جامعهشناسان در خصوص آن هشدار دادهاند.
مرتــضـــی پــدریـــان، آسـیـبشناس، دراینباره معتقد است که در اصفهان، حاشیهنشینی به آن مفهومی که در منظر علم جامعهشناسی به آن اطلاق میشود، گسترش چندانی ندارد.
او به «اصفهانزیبا» میگوید: «برخی از مدیران شهری، مناطق کمبرخوردار را به دلیل رهایی از عدم توزیع مناسب خدمات شهری و خدمات اجتماعی، حاشیه مینامند؛ مناطقی با تراکم جمعیت بالا و ساختمانهایی با زیربنای کم. اینها مکانهایی هستند که از منظر ساختار عدالت توزیعی خدمات شهری، اجتماعی و رفاهی معمولا از دید مسئولان نادیده گرفته میشوند؛ اما به دلیل پایینبودن قیمت زمین در این مناطق، بیشتر مهاجران و افراد حاضر در گروههای اقتصادی و اجتماعی پایین یا بهعبارتدیگر آنهایی که دچار فقر اقتصادی هستند، به ناچار آن را برای زندگی انتخاب میکنند؛ بدون اینکه خدماتی به آنها ارائه شود. اما چون عدالت در توزیع خدمات رعایت نشده و فرهنگ فقر نیز بر آنها حاکم شده است؛ یعنی علاوه بر اینکه آنها فقیر هستند، فرهنگ فقر و فقر فرهنگی نیز در میان آنها حاکم است. بنابراین بسیاری از اقدامات برای بهبود وضعیت آنها به نتیجه نمیرسد؛ چراکه داشتن انگ و برچسب بهخودیخود بر کنشهای رفتاری افراد تأثیر میگذارد و آنها را از دریافت بسیاری از خدمات و مشارکتهای اجتماعی محروم میکند.» او ادامه میدهد: «از منظر جـــرمشـــنـاســــی، حـاشـیـهنشینی در کلانشهرها به مراتب بسیار آسیبزاتر از حاشیهنشینی در شهرهــای دیگر است؛ چون حــاشــیــهنـشـیـنها در کلانشهرها معمولا مهاجران داخلی و خارجی با ویژگی بدنامی و گمنامی هستند؛ پس مــیـزان آسـیـبهـای اجتماعی در این مـنـاطـق بـالاتـر است.»
به گفته پدریان، به دلیل فشارهای اقتصادی و هزینه زیاد تأمین مسکن که به شدت بخش بزرگی از درآمد خانوارها را میبلعد، جمعیت متوسط و روبه پایین از مرکز و کمربندیهای شهر به ناچار به سمت مناطق بدمسکن که تراکم جمعیت در آنها بالاست حرکت میکنند؛ چون هزینههای زندگی در آنجا نسبت به مناطق شهری دیگر پایینتر است. پس ما هر روز شاهد افزایش این پدیده در جامعه هستیم. مناطقی که به دلیل ایجاد خردهفرهنگهای مختلف و حضور قومیتهای متعدد، میزان جرائم نسبت داده و کشف شده در آنها نسبت به مناطق دیگر بیشتر است. البته این به آن معنا نیست که آسیبهای اجتماعی در سایر مناطق دیگر شهر وجود ندارد؛ اما به دلیل انگ و برچسبی که به حاشیهنشینها چسبانده میشود، آسیبها در این مناطق بیشتر خودشان را نشان میدهند.»
همه این مشکلات و معضلات حاشیه در کنار هم که قرار بگیرند، پیامدهای بیشماری را به همراه میآورند: «افرادی که در حاشیهها و نقاط شهری زندگی میکنند اعتمادبهنفس پایینی دارند و قدرت انجام کارهای بزرگ را ندارند، همین موضوع هم ممکن است آنها را به سمت ناهنجاریها سوق دهد. تصوراتی که این افراد از خود دارند، خودبهخود در مناسبات و کنشگریهای اجتماعی آنها تأثیر میگذارد.»
افزودن دیدگاه جدید