کتاب بازگشت به پنج رود شرح پایان عمر رودکـی اسـت. جـعـفـربـنمحمد متخلص به رودکی، به دلایلی که در انتهای کتاب مشخص میشود، بینایی خود را از دست داده و قرار است او را به همراه جوانکی خوشبنیه به نام شیرافکن، به پنجرود، محل تولدش، برگردانده یا بهقولی تبعید کنند تا در همانجا آخرین روزهای حیاتش را سپری کند. خواننده در ابتدا نمیداند پیرمرد نابینا و ژولیدهای که از او سخن به میان میآید، رودکی شاعر بزرگ فارسی است. او در زندان به سر میبرد؛ البته در دو زندان: یکی زندانی که گرگان، وزیر سنگدل امیر سامانی دچارش کرده و دیگری، زندان درونش که دیگر نه روز را میتواند ببیند و نه شب را.
پیرمرد پرخاشگر و عصبانی است. از اینکه با این خفت و خواری و با پای پیاده قرار است چندین روز در راه باشد، کفری است. از آن عصبانیتر، شیرافکن است؛ پسری که از معشوقهاش جدایش کردهاند و مأموریتی را به او سپردهاند که نه اصلا فلسفهاش را میداند نه میداند که چرا باید این پیرمرد بداخلاق را پیاده با خودش ببرد و حتی یک گاری به آنها ندادهاند. مگر این پیرمرد چه خلافی کرده است که اینگونه شکنجهاش میدهند و در این شکنجه او را هم سهیم کردهاند؟ در ابتدا بین پیرمرد و پسر تنش وجود دارد. اما کمکم میفهمند که در این راه پرفرازونشیب به هم نیاز دارند: پسر، چشمانِ پیرمرد و پیرمرد هم راهنما و هدایتگر پسر است. در طول مسیر وقتی به کاروانسراهای مختلفی میرسند، افراد قدیمی رودکی را به جا میآورند و اینگونه پسر متوجه میشود که پیرمرد شخص مشهور و مهمی است و بنا به دلایلی که هنوز سر در نمیآورد، امیر و وزیرش خواستهاند او را آزار دهند. یعنی این پیرمرد اینقدر لجباز بوده که حتی جلوی امیر هم سر خم نکرده است؟ شیرافکن به چشم خود میبیند که افرادی جلوی جعفر تعظیم میکنند؛ با وجودی که میدانند جعفر نمیبیند. اما جعفر ذرهای به این رفتارها اهمیت نمیدهد. برایش این کرنشها و تعظیمها ارزشی ندارد. هرچه میگذرد، خلق و خوی این پیرمرد برای شیرافکن جالبتر میشود.
همانطور که خواننده در طول کتاب بازگشت به پنج رود با جعفر و شیرافکن همراه میشود تا به پنجرود برسند، در حین این سفر، با گذشته رودکی و اتفاقاتی که بر او گذشته نیز آشنا میشود. در ابتدا، کودکی جعفر به تصویر کشیده میشود که چطور با سایر پسربچهها تفاوت داشته و حافظه سرشارش باعث میشده همه انگشت تعجب بر دهان بگیرند و از طرف دیگر، هیچ استعداد شکار و جنگ و حمله نداشته است. وقتی نوجوان میشود به سمرقند میرود که درس بخواند؛ اما فضای شعرپرورِ آنجا باعث میشود درس را که البته همه را هم از بر بود، به کناری بگذارد و فکر و ذکرش را تمامْ روی شاعری بگذارد. پس از چندی، آوازهاش در سرتاسر سمرقند و بخارا میپیچد و دیگر او را نه یک شاعر جوان تازهکار، بلکه شاعری زبردست میدانند.جعفر و شیرافکن منزل به منزل راه میپیمایند و به پنجرود نزدیک میشوند. ابتدای راه شیرافکن آشفته بود و دوست داشت زودتر این مأموریت تمام شود؛ اما حالا دلش میخواهد به پنجرود نرسند. یکی از صحنههای زیبای بین این دو نفر مربوط میشود به زمانی که جعفر به شیرافکن خواندن یاد میدهد. او با توصیف و توضیحْ کاری میکند که شیرافکن بتواند حروف را از هم تشخیص دهد و اینگونه بزرگترین هدیهای را که میتوانست به این پسر بدهد، به او تقدیم کرده و روحش را آزاد میکند.
نکتهای در کتاب بازگشت به پنج رود وجود دارد که بسیار خواندنی و شیرینش کرده است. در هر فصل کتاب، نویسنده با توسل به یکی از متون مشهور ادبی، حکایتی را روایت میکند. برای مثال، حکایتهایی از چهارمقاله نظامی عروضی، سیاستنامه خواجه نظامالملک طوسی، کلیله و دمنه نصرالله منشی و… . درحقیقت، این حکایتها از زبان رودکی یا شخصیتهای دیگر تعریف میشوند و در دل قصه جای دارند. آبتین گلکار، مترجم کتاب بازگشت به پنج رود نیز با زبردستی و تیزهوشی، این قسمتها را از متن اصلیشان آورده است و ترجمه نشدهاند. به جز این مورد، گلکار برای اینکه متن تاحدودی به زبان آن دوره نزدیک باشد، سعی کرده از واژگان بازمانده از آن دوره استفاده کند. او بسیاری از اصطلاحات و کلماتی را که این روزها شاید جایی در زبان روزمره مردم نداشته باشند در کتاب آورده و معنی آنها را در پاورقی ذکر کرده که خواندنشان از قسمتهای هیجانانگیز کتاب است؛ مخصوصا برای کسانی که عاشق یادگیری واژگان تازه یا قدیمی هستند.
آنجایی که اشعار رودکی هم نقل میشود از خود متن اصلی استفاده شده است؛ به جز بخش کلیله و دمنه رودکی. رودکی کلیله و دمنه را به صورت نظم درآورده بوده؛ اما متأسفانه از آن اثر چیزی به دست ما نرسیده است. بنابراین گلکار برای این قسمت از کلیله و دمنه منثور نصرالله منشی استفاده کرده است. روایتهایی هم که ولوس از امیران سامانی در کتاب میآورد، با استفاده از همان حکایتهایی است که در بسیاری از کتب تاریخی نقل شده است و جنبه تعلیمی و سیاسی دارد.نکتهای که درباره کتاب بازگشت به پنج رود زیاد گفته میشود این است که «خیالانگیز» است و به این هدف نوشته شده که خوانندههای امروزی با شاعری که هزارسال پیش میزیسته و زمانه و زندگیاش، بیشتر آشنا شوند و اصلا ببینند هزارسال پیش شهرهایی چون سمرقند و بخارا و… چگونه بودهاند و با این روزهایشان آنها را مقایسه کنند. بنابراین، در این قسمت، به چند نکته اصلی و اساسی درباره رودکی اشاره میکنیم که در منابع مهم تاریخ ادبیات ذکر شدهاند. اینگونه خواننده بهتر میتواند خیالانگیزی کتاب را تجسم کند و البته از همین فضای افسانهایاش هم لذت
ببرد. «بازگشت به پنجرود» برای آنها که شیفته ادبیات فارسی هستند، دلچسب است؛ چون قرار نیست فقط درباره رودکی بخوانند. این کتاب مجموعهای از اصطلاحات و واژگان کهن، حکایات و روایات خواندنی و تعلیمی و لذتبردن از دنیای شعر و شاعری است؛ سر درآوردن از عروض و قافیه و انواع تشبیهات و آرایهها و سروکلهزدن با کلمات دشوار و زیبا. بنابراین اگر همیشه میخواستید بدانید در ذهن یک شاعر پارسیزبان چه میگذرد و شعرا چطور روزگار خود را میگذراندند و با امرا چطور رفتار میکردند، کتاب بازگشت به پنجرود را بخوانید.