دین اسلام بهواسطه دستورهای فردی و اجتماعی، درصدد تأمین امنیت انسان در ابعاد گوناگون است. ازجمله دستورات مهم اخلاقی اسلام موضوع حیاست. حیا همچون لباسی بر تن عریان فرد یا اجتماع پوشانده میشود تا از خطر در امان بمانند. دستورات متعدد شرع مبنی بر رعایت پوشش، نحوه گویش و چگونگی حضور زن و مرد در اجتماع برای رسیدن به همین هدف است. رعایت حیا بر هر مرد و زن مسلمانی واجب است و البته برای زنان به دلیل دارا بودن جذابیتهایی که بخشی از طبیعت آنهاست لازمتر.
بعد از انقلاب که رعایت حجاب در جامعه بر زنان لازم شد، همواره از گوشه و کنار، صدای اعتراضات گوناگونی بلند میشد. خیلیها حجاب برای زن را نوعی ظلم به زن تلقی میکردند و سؤالشان این بود که چرا برای تحریکنشدن مردان، ما زنان باید خود را بهسختی بیندازیم؟! همین گروه به بهانه آزادی یا برابری جنسیتی تمام تلاش خویش را به کاربردند تا ثابت کنند نیازی به حجاب اسلامی ندارند.
زن فطرتا دارای جذابیتهای زنانه است و مرد طبیعتا بیش از زن آماده تحریکشدن. این امور ربطی به آموزه اسلام یا قانون یک جامعه ندارد؛ اینها ویژگیهایی است که در طبیعت زن و مرد نهادینهشده و هر جامعهای اعم از پیشرفته یا عقبمانده زن و مردش دارای همین ویژگیهاست.
حالا اگر قرار باشد بستر لازم برای ارائه جذابیتها توسط زن در اجتماع بهراحتی و بدون هیچ حدومرزی فراهم شود، بستر تحریکشدن برای مرد نیز همزمان فراهم میشود. نمیشود زمینه عطش را در وجود کسی فراهم آورد و از او توقع تشنهشدن نداشت. بعضی از زنان بهمحض روبهروشدن با چنین نگرشی این طرز تفکر را آلوده به جنسیت میپندارند و صاحبان این اندیشه را محکوم به جنسیتزدگی میکنند. غافل از اینکه این ویژگیها برای زن و مرد طبیعی و غیرقابلانکار است.
برخی از زنان در جامعه ما به تقلید از فرهنگ غربی خواستند آزادی را تجربه کنند. تصور اینها این بود که حیا و مصادیق آن همچون رعایت حجاب و رعایت حدومرزها در گفتار و رفتار، آزادی آنها را تحت تأثیر قرار داده و باید برای آزادی بیشتر خود را به فرهنگ غرب نزدیکتر کنند. حالا همان غربیها و همین مقلدانشان هر دو نیاز به جنبش «می تو» را احساس کردهاند.
مگر قرار نبود این آزادیها، جایگاه آنها را بهعنوان یک زن در جامعه تثبیت کند، پس چرا حالا باید دست به دامان «می تو» شوند؟ اگر آزادی زن و حذف حجاب و مصادیق حیا در جامعه میتوانست به زنان شأنیت ببخشد حالا بعد از سالها تحمل، مجبور نبودند جنبش «می تو» راه بیندازند و ازآنچه بر سرشان رفته حرف بزنند.
جنبش «می تو» را «تارانا بورک» یک فعال اجتماعی آمـریکایـی راه انــداخـت. طــرفــداران ایــن جــنــبش با اشتراکگذاری آزارهای جنسی که در زندگی برایشان رقم خورده به رسوایی آزارگران میپردازند . بدان امید که از این طریق با تعرضات جنسی در جامعه مبارزه کنند.
زشتی یک کار در یک جامعه را نظام ارزشی همان جامعه تعیین میکند. رسواساختن افراد، رسانهایکردن نام آنها، ضربهزدن به آبروی افراد خطاکار و قبحشکنی گناه که ثمره جنبش «می تو» است، میتواند منطبق بر نظام ارزشی فرهنگ غرب و نظامهای لیبرال باشد؛ اما این رفتارها هرگز با نظام ارزشی فرهنگ اسلام که ضرر معنوی برای اجتماع را ممنوع کرده، جور درنمیآید.
جنبش «می تو» اگرچه ظاهرا برای دفاع از زنان است، اما ثمرهاش رسوایی مردان است. رسوایی در جامعه دینی نوعی اشاعه فحشاست و اگرچه باید با مصادیق زشتی در جامعه مبارزه کرد، تا جایی که امکان دارد نباید این امر منجر به رسوایی شود.
سیاست «می تو» ممکن است با جوامع غربی جور درآید اما با جامعه اسلامی که معتقد است اگر کسی شب گناهی کرد، صبح هنگام او را به چشم گناهکار نگاه نکنید شاید نیمهشب توبه کرده باشد، بههیچوجه جور درنمیآید.
بیان ضعف جنبش «می تو» به معنی ضرورت حذف آن نیست؛ بلکه منظور جهت دادن به این جنبش است. باید آن را منطبق بر آموزههای اسلامی تنظیم کرد تا هم از حق زنان دفاع شود و هم آبروی مسلمان نرود.
اینکه به بهانه «می تو» نام افراد را بیمحابا اعلام میکنند اگرچه با نیت حذف تعرضات اخلاقی در جامعه است؛ اما خودش عامل بیاخلاقی دیگری خواهد شد.
البته هدف از بیان موضوع حیا این نیست که بگوییم آنهایی که مورد تعرض یا تجاوز قرارگرفتهاند، لزوما بیحیا بودهاند! هرگز! چهبسا افرادی که ناخواسته و غافلگیرانه مورد آزار قرارگرفتهاند. بلکه منظور این است که رعایت حیا در یک اجتماع از سوی تمام زنان به عدم تحریکپذیری مردان در اجتماع کمک بیشتری میکند و جامعه سالمتری را نتیجه خواهد داد.
برخی از روانشناسان جنبش «می تو» را نوعی تابوشکنی معرفی میکنند و شهامت و جرئت زنان را در بیان حقیقت موردستایش قرار میدهند. این در حالی است که بیان آزارهای جنسی و رسانهایکردن آنها لزوما به معنای شجاعت نیست. در حقیقت شجاعتی که بخواهد امنیت روانی یک اجتماع را برهم زند، حماقت است