غار زیرزمینی افلاطون

افلاطون توصیفات عجیب و الهام‌بخشی از زندگی حسی ما انسان‌ها و ادراکات عقلی دارد. البته در این دوره و زمانه که با بسیاری از نظریات خلاقانه و عجیب‌غریب برخورد داشته‌ایم، شاید نظریات افلاطون آن‌قدرها برای ما ناب، بکر و الهام‌بخش نباشد؛ اما باید دقت کنیم که افلاطون این حرف‌ها را حدود 2500 سال پیش زده است! چند ثانیه با خود فکر کنید، اگر ۲۵۰۰ سال پیش متولد شده بودید، مسائل اساسی زندگی شما چه بود؟
 
تاریخ انتشار: 03:14 - پنجشنبه 1401/05/27
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
no image
یادداشت حاشیه‌ای
وایتهد، فیلسوف انگلیسی می‌گوید: «هر فلسفه‌ای نسبت به آموزه‌های افلاطون، یادداشتی است حاشیه‌ای.» به نظر می‌رسد منظور وایتهد این باشد که شما با نظرات افلاطون یا موافقید یا مخالف. اما فقط موافقت یا مخالفت خود را در خصوص نظر افلاطون بیان کرده‌اید. او تمام سوالاتی را که درباره هستی و معرفت و اخلاق و حکومت و سیاست و… ممکن بوده مطرح کرده و باقی فیلسوفان تنها به مسائلی که او طرح کرده حاشیه زده‌اند.در این مطلب تنها می‌خواهیم به یکی از نظریات بدیع او بپردازیم: نظریه غار. افلاطون معتقد بود حسیات (چیزهایی که می‌بینیم، می‌شنویم، می‌بوییم و…) واقعیت نیستند؛ بلکه تنها سایه‌هایی از واقعیت اصیل هستند و می‌توان با بیرون‌آمدن از غار طبیعت به دستیابی به واقعیت نائل شد.
 
غاری در زیر زمین
او می‌گوید تصور کنید غاری زیرزمینی وجود دارد که تنها یک راه ورود و خروج و تنها یک دهانه دارد. دهانه این غار به سمت روشنایی است. در این غار انسان‌هایی زندگی می‌کنند که از زمان کودکی پشت به دهانه غار و رو به دیوار درونی آن، به نحوی درون غار به غل و زنجیر بسته شده‌اند که هرگز نور خورشید را ندیده و نمی‌بینند. پشت سرشان، یعنی بین آن‌ها و دهانه غار، آتشی روشن است و در این بین انسان‌هایی هستند که از جلوی آتش عبور می‌کنند و مجسمه‌ها و پیکرهایی از حیوانات و چیزهای دیگر را با خود حمل می‌کنند. سایه این انسان‌ها و چیزهایی که حمل می‌کنند، بر روی دیوار درونی غار می‌افتد؛ یعنی جایی که آن زندانیان رو به آن بسته شده‌اند. آن‌ها نمی‌توانند یکدیگر و آن‌هایی را که پشت سرشان هستند، ببینند و تنها سایه خود و سایه‌هایی را که روی دیوار افتاده است، می‌بینند.
 
سایه‌های حقیقت
از نظر افلاطون، این زندانیان عامه مردم هستند و آن غار زیرزمینی، عالم طبیعت است. عامه مردم از زندان طبیعت بیرون نمی‌آیند. آن‌ها تنها سایه‌های حقیقت را می‌بینند و تنها انعکاس اصوات حقیقی را می‌شنوند و می‌پندارند که این سایه‌ها و این انعکاس‌ها، تمام حقیقت هستند و غیر از این‌ها حقیقت دیگری وجود ندارد. آن‌ها به سبب این‌که مدت‌ زیادی گرفتار زنجیر و زندان بوده‌اند، اگر ناگهان آزاد نیز شوند، باور نمی‌کنند که هرآنچه قبلا می‌دیده‌اند، سایه‌ای از حقیقت محض بوده و نه خود حقیقت و آنچه قبلا می‌شنیده‌اند تنها انعکاسی از صدای حقیقی بوده و نه خود صدای حقیقی. آن‌ها اگر به حقیقت رو کنند، به علت درخشندگی زیاد کور می‌شوند و نمی‌توانند آن را ببینند و در نظرشان سایه‌ها حقیقی‌تر‌ از حقایق هستند.
 
بیرون غار چه خبر است؟
اما در این بین اگر به نحوی، یکی از زندانیان آزاد شود و چشمش به روشنایی عادت کند، می‌تواند خود اشیای محسوسی که قبلا تنها سایه‌ای از آن‌ها را می‌دید، ببیند. افلاطون این مرحله را نماینده مرحله خروج از عالم سفسطه و شکاکیت به عالم محسوسات و جهان واقعیات خارجی می‌داند. حال اگر این زندانی آزادشده از بند زنجیر، خود را به بیرون غار برساند، می‌تواند اشیایی را که به طور مستقیم از نور خورشید، روشن و متلألی شده‌اند نیز ببیند. این مرحله نیز تمثیلی از عبور از محسوسات طبیعی به عالم معقولات است.حال اگر زندانی باز هم ادامه دهد می‌تواند با تلاش و جد و جهد، خود خورشید را، که منبع نور و روشنایی مطلق است ببیند. این مرحله نیز، تمثیلی از درک خیرمطلق و علت کلی تمام اشیاست.اما سپس اگر او دوباره به غار برگردد تا هم‌بندان خویش را نجات دهد، به علت تاریکی چیزی نمی‌بیند و اگر تلاش کند دوستان خود را آزاد کند، آن‌ها به دلیل انسی که به سایه‌ها و تاریکی گرفته‌اند، حرف او را باور نخواهند کرد و اگر بتوانند او را دستگیر و حتی به هلاکت خواهند رساند.
 
حقیقت تلخ
او با این تمثیل، سیر حرکت انسان از شکاکیت به عالم محسوسات، سپس به عالم معقولات و از آنجا به درک منبع تمام حقایق توصیف می‌کند و در مرحله آخر که در زبان عرفای مسلمان به سیر «من الحق الی الخلق» مشهور است، به سمت هم سلولی‌های خود باز می‌گردد تا به آن‌ها تفهیم کند که با حقیقت روبه‌رو نیستند؛ ولی آن‌ها به علت انس شدید به لذات محدود محسوس، حتی کمر به قتل او نیز می‌بندند. مسئله‌ای که در تاریخ انبیا و اولیای الهی بارها با آن روبه‌رو می‌شویم.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
  • اصفهان زیبا
    پایگاه خبری اصفهان زیبا

    حسین نجفی