این تظاهرات اما همچنان در بیشتر ایالتهای آمریکا و بهطور پراکنده ادامه دارد و بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران بینالملل را به مقایسه با اعتراضها در دیگر نقاط جهان واداشته است؛ موضوعی که ما را بر آن داشت تا در بررسی آن با پژمان میرکریمی، استاد دانشگاه و کارشناس حقوق بینالملل، گفتوگو کنیم. به گفته میرکریمی، بیشتر قیامها ریشه در توسعه فقر، تبعیض و تشدید شکاف طبقاتی دارد و دلایل آنها نسبتا مشابه یکدیگر است و بااینکه اعتراض به ظلم و ظالم موجب تابوشکنی میشود؛ اما همچون بیشتر شورشها به این شکل بینتیجه میماند. در ادامه مشروح این مصاحبه را میخوانید.
اعتراضها و شورشهای مشابه علیه نظامهای سیاسی و اقتصادی در جهان چه ویژگیهای مشابهی دارند؟ برای مثال چه شباهتهایی میان اعتراضهای مردم آمریکا علیه نژادپرستی با اعتراضهایی به این شکل در دیگر کشورها وجود دارد؟
از هنگامیکه بشریت با مفهوم مدنیت آشنا شد، نظامها و سیاستهای اقتصادی باعث ایجاد طبقات مختلف در مردم شدند. در برخی نظامهای سیاسی همچون نظام سرمایهداری، توجه بسیار اندک به حقوق طبقات ضعیف نیز موجب شکاف طبقاتی و تشدید آن شد. به عبارتی استثمار جوامع مختلف بشری همچون جامعه رنگینپوستان، بغضی سنگین را در جوامع سرمایهداری به وجود آورد، بغضی که برگرفته از فقر و استیصال اقتصادی و اجتماعی است و گاهی با خودسوزی یک کارگر در مصر یا با کشتهشدن یک سیاهپوست در آمریکا شکسته و بهصورت قیام مردمی خود را نشان میدهد. با این نگاه میتوان گفت که ریشه بیشتر قیامها در توسعه فقر، تبعیض و تشدید شکاف طبقاتی است و بیشتر قیامهای مردمی در سراسر جهان دلایل نسبتا مشابهی دارند.
با توجه به گستردگی و البته پراکندگی اعتراضها در آمریکا و کشورهای دیگر، آیا میتوان انتظار تغییراتی در خصوص معضل نژادپرستی در جهان را داشت؟
یقینا در بسیاری از کشورها این قبیل اعتراضها منتج به نتیجه شده است. گرچه نمیتوان ادعا کرد که همه قیامها به سرمنزل مقصود مطلوب میرسند، اما بدون نتیجه هم نیستند. در بیشتر موارد، خروجی و ماحصل قیامها با آرمان قیامکنندگان متفاوت است. در هر شرایطی اعتراض به ظلم و ظالم موجب تابوشکنی و شکستن هیمنههای پوشالی میشود که جدیدترین نمونه آن همین قیام ملت آمریکا علیه استثمار و تبعیض است. در خصوص شورشهای مردم آمریکا علیه نژادپرستی، باید منتظر نشست و دید که سران این اعتراضها چه دیدگاهی دارند و مردم نیز برای رسیدن به مطالباتشان چقدر اهتمام میورزند. به عبارتی، فرجام هر اعتراضی را این موارد تعیین میکند. بهاحتمالزیاد این مدل قیامها یا به محاق رفته و سرکوب میشوند یا توسط عـدهای مـصــادره به مطلوب و منحرف میشوند. به همین دلایل است که نمیتوان پیشبینیهایی را در خصوص پایان این اعتراضها کرد؛ اما بیتردید نتایج مثبتی نیز خواهد داشت. در حال حاضر این جرقهها شاید آتش به پا نکنند؛ اما روزی شعلهور خواهند شد.
بهطورکلی شکلگیری اعتراضها در کشورها به چه صورت است؟ جورج فلویدهای بسیاری تاکنون در سراسر جهان کشتهشدهاند، چرا حالا و بهیکباره اعتراضهای گسترده و تمامنشدنی در جایجای آمریکا رخ داد؟
ابتدا باید به مفاهیمی چون اقتدار، قدرت و تفاوت آنها در نظامهای مختلف توجه کرد؛ سپس آنها را به آستانه صبر و تحمل مردم و تأثیر فقر بر شرایط زندگی تعمیم داد. هرگاه قدرت یک نظام ریشه در مردم آن نداشته باشد، نمیتوان آن را اقتدار نامید. این قدرت تنها یک سرکوبکننده محض است که از مکانیزمهای مختلف اقتصادی و نظامی برای مهار مردم استفاده میکند. ازآنجا که در نظامهای سرمایهداری ثروت بهعنوان یکی از مؤلفههای قدرت محض در دست سرمایهداران و دولتها به شمار میرود، مردم ناگزیر به صبر در برابر ظلم و ستم هستند تا مبادا صاحبان ثروت و قدرت معاش، اشتغال و آزادی آنها را هدف قرار دهند؛ البته این شکیبایی حدومرزی دارد و سرانجام کاسه صبر آنها لبریز خواهد شد. قشر مورد تبعیض و استثمار که استقامت را نیز آموختهاند، از این آموزه در تداوم اعتراضها و مطالبهگریهای خود بهره میجویند و درنهایت دامنه اعتراضهای آنها گسترده و البته مداوم میشود.
آیا ممکن است سیاستی در این مدل اعتراضها و از سوی جناحهای مختلف در تأثیرگذاری بر رویدادهای سیاسی یک کشور نهفته باشد؛ همچون تأثیر این اتفاقها بر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در نوامبر؟
این مدل اعتراضها از نوع مقطعی است. از طرفی یقینا تأثیر بسیاری بر رویدادهای سیاسی هر کشوری آنهم انتخابات ریاستجمهوری خواهد گذاشت و مطمئنا بر تصمیمهای دولتمردان در خصوص سیاستهای یک نظام مؤثر است. از سوی دیگر، سیاستمداران آمریکایی بهشدت فرصتطلب و متظاهر هستند. مطمئنا احزاب آمریکا از این شرایط و فضا در اخذ رأی بیشتر استفاده کرده و برای مردم تحت استثمار اشک تمساح خواهند ریخت.
دیدگاه افکار عمومی درباره دونالد ترامپ و نقش او در بحرانهای اجتماعی آمریکا چیست (درحالیکه قبل از او نیز چنین اتفاقهایی در این کشور رخ داده است)؟
ترامپ نماد بارز سرمایهداری لجامگسیخته، تبعیض علیه زنان (سخنان و مواضع اهانتآمیز او درباره زنان) و تبعیض علیه رنگینپوستان است. همین موارد کافی است تا جنس اعتراضها در دوران ترامپ متفاوت دیده شود. تداوم اعتراضهای مقطعی و عدم رسیدن به نتیجه مطلوب باعث دامنهدار و گسترده شدن هر اعتراضی خواهد بود.
در کشورهایی که ادعای دمکراتیک بودنشان سراسر دنیا را فراگرفته است، چگونه اتفاقهایی بر پایه تفکرات ناسیونالیستی رخ میدهد؟
دمکراتیک بودن در نظامهای سیاسی و اقتصادی مختلف اشکال متفاوتی دارد. به باور من در یک نظام سرمایهداری که کمترین توجهی به اقشار ضعیف نمیشود، دمکراتیک بودن یک طنز تلخ است.چگونه میتوان درخصوص کشورهایی که برای مؤلفههای غیرارادی همچون رنگ پوست و جنسیت تبعیض قائلاند، از واژه دمکراتیک استفاده کرد؟ تا زمانی که تبعیضهایی در خصوص رنگینپوستان وجود دارد یا کارگران توسط سرمایهداران استثمار میشوند، مفهوم دمکراتیک بیمعناست.
جدای از قوانین داخلی کشورها، قوانین بینالملل در خصوص این قبیل اعتراضها چه میگوید؟ آیا این قوانین حربهای در مقابل موضوع تبعیض یا استثمار خواهد بود؟
حقوق بینالملل عمومی به استقرار حقوق بشر در نفی هرگونه تبعیض و نژادپرستی اهتمام ویژهای دارد. حقوق بشر را میتوان از ارکان اصلی تفکر حقوقی و مبنای شکلگیری سازمان ملل متحد دانست. این را میتوان از محتوای کنوانسیونهای مربوط به حقوق بشر، کنوانسیون بینالمللی رفع هرگونه تبعیض نژادی، معاهده بینالمللی محو همه اشکال تبعیض نژادی، کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان، کنوانسیون بینالمللی حقوق همه کارگران مهاجر و اعضای خانوادههای آنان، کنوانسیون حقوق کار و کنوانسیون ژنو درباره حمایت از کارگران و…استنباط کرد. مشکل آنجاست که موازین و قوانین حقوق بینالملل عمومی از ضمانت اجرای کافی در خصوص برخی اتفاقها در کشورها برخوردار نیست. بدتر از این موضوع، برخورد نکردن کشورهای عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد با کشورهای خاطی و ناقض این قوانین است. برخی از این کشورها در مقابل نقض قوانین بینالملل نهتنها برخوردی نمیکنند، بلکه چنانچه قطعنامهای در خصوص حمایت از کشورهای آسیبدیده پیشنهاد شود که علیه خودشان یا همپیمانانشان باشد، آن را وتو میکنند و اگر وتو نیزکارساز نبود بازهم از دیگر اهرمهای لازم برای جلوگیری از نقض این قوانین تعمدا استفاده نمیکنند.
ارزیابی شما از عکسالعمل ایران یا کشورهای دیگر در خصوص اینگونه اعتراضها علیه تبعیض نژادی یا استثمار در جهان چیست (با توجه به سیاست صداوسیما در خصوص پوشش خبرهای اعتراضهای آمریکا)؟
موضع کشورهای مختلف متناسب با روابطشان با آمریکا تعریف و تبیین میشود که اغلب هم بیطرفانه نیست؛ تاجاییکه برخی کشورها این نقض آشکار حقوق بشر را تأیید میکنند. عکسالعمل جمهوری اسلامی ایران نیز تا جایی که قصد انتشار خبر و روشنگری در خصوص اقدامات آمریکا در نقض حقوق بشر و ترویج تبعیض نژادی است، قابلقبول است؛ اما هنگامیکه هیچ اشارهای به مدارس کپری و صحرایی یا برخی از مشکلات مردم خودمان، که به اندازه مرگ جورج فلوید اهمیت دارد، نداشته باشد، قابل تذکر است و حتی بیاعتمادی مردم را درخصوص این سازمان بهوجود میآورد؛ برای مثال، این پرسش را در اذهان متبادر میکند که چرا رسانه ملی ما که اینگونه از جزئیات وقایع آمریکا در حجم بالا تولید محتوا میکند، در خصوص مشکلات معیشتی اقشار ضعیف و آسیبپذیر یا تفاوت میان دانش آموزان مناطق محروم و دانشآموزان متمول در کلانشهرها و در مرفهترین مدارس تولید محتوا نمیکند و از این طریق مسئولان مربوط را زیر سوال نمیبرد؟