در این میان رفقای دیرین و همگام او در دوران مبارزات انقلابی و همکاران نزدیک سالهای خدمتش از انقلاب تاکنون نیز در این روزهای فقدان بسیار در پاسداشت استاد سخن گفتند که ازجمله آنها فضلالله صلواتی بود؛ شخصیت برجسته سیاسی پیش و پس از انقلاب و از دوستان نزدیک او. صلواتی که مرحوم نکوئی را یک فرهنگی پرتلاش، دوستدار ملت وخدمتگذار به میهن و مردم میداند، در گفتوگو با «اصفهان زیبا» و به مناسبت هفتمین روز از درگذشت ایشان از خاطرات، تلاشها و مبارزات فرهنگی و سیاسیاش گفت.
آشنایی شما و مرحوم نکوئی از کجا شکل گرفت؟
آشنایی و همکاری فرهنگی بنده با مرحوم نکوئی از سال 1340 به بعد بود؛ او در اصفهان دبیر بود و بنده نیز در خمینیشهر مشغول بودم که در برخی فعالیتهای فرهنگی و سیاسی نیز با یکدیگر همکاری داشتیم. حاجآقا نکوئی مدتی نمایندگی مجله مکتب اسلام که یکی از بهترین مجلههای مذهبی آن زمان بود را بر عهده داشت. آن دوران اکثر مجلهها عموما مذهبی نبودند و عکسهای مستهجن و زنان عریان را منتشر میکردند. تنها دو نشریه مذهبی وجود داشت؛ مجله مکتب اسلام و مجله نور دانش که آقای نکوئی این دو را با نهایت شرح صدر در اصفهان توزیع میکرد. قبل از ایشان مرحوم آقای حسین گلبیدی این مجله را احیا کرده بود که خوشبختانه در اصفهان خوانندگان بسیاری هم داشت. پس از مدتی آقای نکوئی تصمیم به تشکیل پایگاهی برای انتشار و توزیع کتابها و مجلات گرفت و انتشارات قائم را در چهارباغ پایین تأسیس کرد. انتشاراتی که کتابهای خوب و ارزشمند اجتماعی و مذهبی را منتشر و توزیع میکرد و در حال حاضر نیز دایر است. در کنار انتشارات قائم انتشاراتی دیگری به نام انتشارات بدر توسط آقای نکوئی و برخی از دوستانشان اداره میشد که کتابهای سیاسی و اجتماعی را منتشر میکرد. در همان زمان (سال 57) بود که دو کتاب از بنده در این انتشاراتیها منتشر شد؛ مجموعه شعرهای انقلابی نوای آزادی و بهار آزادی. متأسفانه این کتابها توسط ساواک و در منزل گرفته شدند. بنده به اداره ساواک در خیابان کمال اسماعیل مراجعه و در خصوص اینکه کتابهای من اصلا ممنوع نبوده و بهصورت آزاد در همه کتابفروشیها به فروش میرسد، اعتراض کردم. در پی آن اعتراض کارتنی از کتابهای توبیخی را از یکی از مأموران ساواک به نام شهیدی تحویل گرفتم و به مغازه آقای نکوئی بردم. زمانی که آن کارتن کتاب را باز کردیم، دیدیم که همه کتابها از نوع ممنوع است.
کتابهای مرحوم شریعتی و کتابهای امامخمینی(ره) که بهسرعت همه آن کتابها میان جوانهایی که به کتابفروشی آقای نکوئی رفتوآمد داشتند، تقسیم شد. آقای نکوئی البته در مغازهاش از این مدل کتابها بسیار توزیع میکرد. خود ما نیز انتشاراتی داشتیم به نام «خرد» که بیشتر کتابهای ممنوعه و سیاسی روز در آنجا توزیع میشد. ما همچنین برخی از کتابها همچون کتابهای مرحوم بازرگان را چاپ و با تیراژ خیلی بالا منتشر میکردیم. حداقل تیراژهای آن زمان 5 تا 6هزار تا بود که در مقایسه با الان که جمعیت سهبرابر شده و تیراژ کتابها به 500 تا رسیده است، بسیار زیاد بود. فعالیتهای فرهنگی و سیاسی از بزرگترین خدمتهایی بود که آقای نکوئی تا همین اواخر انجام داد.
همکاریهای گروهی در اجتماعات نیز از دیگر اقدامات ایشان بود که از آن طریق اعلامیههای امام(ره) را تکثیر و توزیع میکردند. به یاد دارم که آقایان بزرگزاد ساعتساز، آقای مهندس میرمحمدصادقی، آقای حاج تقی هستهای، آقای قرآنی، آقای شیخاحمد اسماعیلی، آقای حسن حدادی و دیگر افراد به همراه مرحوم نکوئی و بنده در این حوزه فعال بودیم. در زمان شاه بنده و آقای هستهای و بعضی از افراد این گروه دستگیر شدیم که مهمترین و تنهاترین کاری که از دستمان برآمد این بود که نام و آدرس دیگر افراد جمعمان را باوجود همه سختی و تا حدامکان لو ندهیم؛ چراکه در غیر این صورت مابقی هم به زندان میافتادند. به همین خاطر بود که آقای نکوئی به زندان نیفتاد. البته مدتی تحت تعقیب بود و اخطارهایی نیز از سمت ساواک و دیگر مقامات داشت که خوشبــخــتانه به زندان ختم نشد.
اداره امور جنگزدهها در اصفهان یکی از نقاط قوت فعالیت ایشان پس از انقلاب و در دوران جنگ است. از آن زمان خاطرهای در ذهن دارید؟
بعد از انقلاب ایشان به سمت فرمانداری نجفآباد منصوب شد و بهخوبی توانست شرایط آن زمان را باوجود حملاتی که قبل و در جریان انقلاب به نجفآباد شده بود، کنترل، اداره و حتی جبران کند. او بین جناحهای مخالف و موافق آشتی برقرار کرد که این اقدام در برقراری آرامش بسیار مؤثر بود. بنده نیز در آن زمان فرماندار اصفهان بودم و روابط دوستانهای با آقای نکوئی داشتم. ما در برخی از فعالیتهای انتخاباتی باهم در ارتباط بودیم. مرحوم نکوئی علاوه بر فعالیتهای سیاسی در عرصه اجتماعی نیز نقش بسیاری داشت. برای مثال کارخانههای نجفآباد را در برابر تجاوز و دزدی حفاظت میکرد. چراکه بسیاری از افراد تازهکار و تندرو گاهی مزاحمت برای برخی از کارخانهها ایجاد میکردند که آقای نکوئی بهخوبی این موضوع را اداره و مدیریت کرد. پیش از آن نیز بهعنوان بازرس آموزشوپرورش مشغول به کار بود و به مدارس سر میزد و راهنماییهای لازم برای حفظ و نگهداری مدارس میکرد. بعد از فرمانداری نجفآباد، مدتی هم فرماندار اصفهان شد که همزمان با آغاز جنگ بود. آوارگان و جنگزدگان بسیاری از خوزستان به اصفهان و شیراز هجوم آوردند و محل سکونت، خوراک و درآمدی نداشتند. شرایط بسیار آشفته و درهم بود. در همان زمان آقای نکوئی برای این معضل برنامهریزی کرد و بنیاد امور جنگزدگان را در اصفهان تأسیس و محلهایی را برای جنگزدگان پریشان، تشنه، گرسنه و بیمسکن در نظر گرفت.
بنیاد امور جنگزدگان فعالترین و لازمترین نهادی بود که بعد از انقلاب تأسیس شد. البته شهرهایی همچون اصفهان و دیگر شهرهای کشور هم بمباران میشد که در این شرایط مردم اصفهان اکثرا به خارج از شهر و روستاها پناه میبردند. حتی یک نفر هم در همین چهارباغ از میدان شهدا تا میدان انقلاب قدم نمیزد. بسیاری از محلههای اصفهان بمباران میشد و هیچ حسابوکتابی وجود نداشت و امکان ایجاد امنیت ازنظر جانی فراهم نبود. به همین خاطر اصفهان نیز به یک مرکز جنگ تبدیلشده بود.
دوران استانداری مرحوم نکوئی در شهر بحرانزدهای مانند کرمانشاه را چطور ارزیابی میکنید؟
مرحوم نکوئی پس از فرمانداری اصفهان، استاندار کرمانشاه شد. آن شهر یکی از خط مقدمهای جبهه بود و بعثیها بسیار به آن حمله میکردند. بدتر از همه حضور گروه مرصاد یا همان منافقان در کرمانشاه بود که با حملات بسیار باعث کشتهشدن تعداد زیادی از هموطنانمان شدند. آقای نکوئی از این مسئله بسیار رنج میبرد و تمام ناراحتیهایش بر سر این موضوع بود. او به افرادی که به کوهها پناه میبردند آب، نان و غذا میرساند و در برخی از مواقع هم نان، پنیر و خرما از شهرهای دیگر به این مناطق جنگزده فرستاده میشد.
بعد از خوزستان، شرایط جنگ در کرمانشاه از همه جای کشور آشفتهتر بود. البته شهرهای دیگر نیز از بمباران بعثیها بینصیب نبودند. پس از استانداری کرمانشاه، آقای نکوئی استاندار چهارمحال و بختیاری شد که در آنجا با مشکلاتی شبیه به کرمانشاه مواجه نبود؛ اما در عوض با مسئله آب زایندهرود و اختلاف میان نمایندگان شهرکرد از چهارمحال و بختیاری و اصفهان روبهرو شد. مشکلی که در زمان آقای احمدینژاد به وجود آمد و طبق دستور دولت آب باید در درجه اول در شهرکرد مصرف میشد. این موضوع مانند این است که بگوییم نفت باید تنها در خوزستان مصرف شود و به دیگر شهرهای ایران منتقل نشود. پس از استانداری چهارمحال و بختیاری او به سمت استاندار قزوین منصوب شد و چند سال هم در قزوین به سر برد.
نکوئی برای احیای صنایع قزوین بسیار تلاش کرد و کارخانههای یــخـــچــالســـازی و هـــمـــچــنــین مرغداریها را بهخوبی کنترل میکرد. همچنین بر روی ارزاق فراوانی که در آنجا تولید میشد، مدیریت اجتماعی بسیار خوبی داشت.
مرحوم نکوئی در دوران خدمتش در قزوین اقدامات بسیار شایستهای انجام داد که احداث پله و ایجاد امکاناتی برای بازدیدکنندگان قلعه الموت که به دوران اسماعیلیها و حسن صباغ قرن 6 و 7 برمیگردد، ازجمله آنها بود. او پس از استانداری قزوین تقریبا بازنشسته شد و به اصفهان بازگشت. در آن زمان علاوه بر ادامه فعالیتهای بنیاد جنگزدگان، اقدام به نشر آثار حضرت امام(ره) کرد. چراکه بسیار به حضرت امام(ره) و خانواده محترمشان عنایت داشت و به همین خاطر نشر آثار امام را در اصفهان راهاندازی کرد. بسیاری از سخنرانیها، گردهماییها و فعالیتهای فرهنگی و نمایشگاهی در رابطه با امام خمینی(ره) توسط آقای نکوئی در نگارستانی در فلکه فیض انجام و مدیریت میشد. در راستای همین اقدامات مرحوم نکوئی شرایط نشر و توزیع آثار امام (ره) در اصفهان بسیار فعال و خوب پیش میرفت.
فعالیتهای سیاسی و حضوری که در عرصه سیاست و انتخابات مختلف کشور داشتند از نقاط قابلبحث درباره ایشان است.
بله. او بینهایت درزمینه انتخابات فعالیت داشت و در سال 88 نیز رئیس ستاد مهندس میرحسین موسوی بود که بهخوبی هم اداره شد. بنده نیز مسئول ستاد مردمی و سخنرانیهای آن انتخابات بودم. به یاد دارم زمانی که نتایج انتخابات اعلام شد و آقای موسوی پیروز انتخابات نشد، آشوبها و اعتراضهای فراوانی شکل گرفت که آقای نکوئی بلافاصله ستاد انتخاباتی را تعطیل کرد تا محل تجمعی برای اعتراضات در اصفهان وجود نداشته باشد. ما تمام تلاش خود را برای کنترل شرایط بهکار بستیم تا شهر را آرام نگاهداریم. البته تعدادی نیز دستگیر شدند که پس از ثابتشدن بیگناهی همه آنها آزاد شدند. مرحوم نکوئی تا همین اواخر نیز فعالیتهای سیاسی خود را ادامه داد و با ریاست شورای هماهنگی جبهه اصلاحات اصفهان، محوری برای جناحهای اصــلاحطــلب بهحــساب میآمــد. ایشان همیشه خواستار انتخاباتی پرشوروهیجان و البته با سربلندی مردم بود.
به یاد دارم در انتخابات 1359، کاندیداهای نمایندگی برای اصفهان بالغبر 330هزار رأی به دست آورده بودند که مرحوم نکوئی نیز در آن انتخابات و مشارکت مردم نقش بسیاری داشت. این درحالیکه جمعیت اصفهان کمتر از نصف زمان حال بود. در انتخابات اخیر مجلس در اسفند 98 نیز ملاحظه کردیم که مشارکت مردم به دلیل سختگیری شورای نگهبان در تأیید صلاحیتها بسیار پایین بود.
مرحوم نکوئی حتی با شورای نگهبان در خصوص رد صلاحیتها صحبتهایی داشت و در خصوص انتخاب افراد برای شورای شهر و مجلس بسیار ناراحتی کشیدند. حتی بنده در بزرگداشت ایشان گفتم اگر من بهجای حاجآقا نکوئی بودم، توانی برای انجام فعالیتهای سیاسی آنهم در این شرایط بد را نداشتم. انسان چگونه میتواند اینهمه مشکلات را در خصوص انتخابات و دیگر فعالیتهای سیاسی تحمل کرده باشد؛ من یکی که قدرت تحملش را نداشتم. درنهایت هم با فشارهایی که به او بهخصوص در این سالهای اخیر وارد شد، به بیماری سرطان مبتلا شد. او مرد بزرگوار، متدین، متواضع، مهربان و فعال بود و تا جایی که میتوانست به مردم خدمت میکرد. بنده در صحبتهای خود این موضوع را بارها عنوان کردهام که آقای نکوئی زندگی سالم و خوبی داشت و مرگش نیز با خوبی، پاکی و عزت انجام شد.
همانطور که مشاهده کردیم در تشییعجنازه او نیز بسیاری از رجال، شخصیتها، استاندارهای سابق و مقامات شهری، معاونهای استاندار، فرماندار اصفهان و شهردار اصفهان حضور داشتند و تجلیل فوقالعادهای از او به عمل آمد. از طرفی بسیاری از شخصیتهای برجسته و سیاسی کشور همچون حجتالاسلاموالمسلمین سیدحسن خــمینی، ســـیدمحـــمد خـــاتــمی، محمدرضا عارف و… برای ایشان پیام تسلیت فرستادند. اینها همگی نشان از این دارد که به معنای واقعی این دعا در حق مرحوم نکوئی مستجاب است که اللهم لا نعلم منه الی خیرا، خدایا ما غیر از خوبی از این مرد چیز دیگری ندیدیم.