از تلویزیون فروشی تا سینماسازی
برادرم متولد سال 1315 در محله احمدآباد اصفهان بود. ابتدا در خیابان آمادگاه اصفهان مغازه لوازم برقی فروشی داشت تا اینکه با آمدن تلویزیون مغازهاش را به تلویزیون فروشی تغییر داد و سرانجام هم عشق به سینما او را به سینماداری کشاند.
دینامت هم که بگذارند سینما نمیسوزد!
منصورعاشق سینماهای چهارباغ بود و سرانجام هم در سال 1354 با مبلغ چهار میلیون تومان که دو میلیون اش وامی بود که از بانک صادرات میدان انقلاب گرفته بود سینما شهرفرنگ را تأسیس کرد. این سینما به عنوان یکی از سینماهای درجه اول کشور و ملقب به ممتاز 4 ستاره در دوران پهلوی دوم و آخرین سینمای تأسیس شده در اصفهان قبل از انقلاب بود و پس از انقلاب در 14 مرداد 1357 توسط عدهای ناشناس در آتش سوخت. برادرم بعد از آن به انگلیس و بازدید از سینماهای آنجا رفت و ظرف یکسال سینما را مثل لندن با سیمان و بتون بازسازی کرد. هنوز به خاطردارم که با چه ذوقی میگفت حالا اگر در سالن دینامیت هم کار بگذارند منفجر نمیشود و نمیسوزد! این بار سینما با فیلم «محمدرسول الله» افتتاح شد البته بلافاصله مصادره و بعداً به سینما قدس تغییر نام داد.
سینمادارحق طلب
داستان مبارزه و پشتکار عجیب برادرم برای بازپسگیری سینما بسیار طولانی است. چندین و چند سال رفت و آمد مداوم و دیدار با مقامات عالی کشور. یادم است بارها به قوه قضاییه رفتیم و با بسیاری از مقامات عالی آن زمان مانند علی قدوسی دادستان کل انقلاب اسلامی و سید محمد بهشتی رئیس دیوان عالی کشور دیدار کردیم و او آنقدر اصرار و درخواست کرد تا بالاخره پذیرفتند و به دادسرای دادگاه انقلاب آن زمان در اصفهان که در چهار راه نظر قرار داشت نامه نوشتند و آیت اله صفدری دستور داد سینما را به او پس بدهند.
بعد از بازپس گیری سینما دوباره هر روزبا عشق تمام در سینما حضور مییافت و به قدری عاشق بود که خانوادهاش را هم کمتر میدید. بعداً هم رئیس انجمن سینماداران کشور شد و تا زمانی که زنده بود برای دفاع از حقوق سینماداران مبارزه کرد. در واقع به این دلیل که خودش از بخش خصوصی میآمد سختیهای سرپا نگه داشتن سینما را میدانست.
معتقد به استانداردهای سالن سینما
او پس از گذشت سالها در سال 1392 برای دوسالنه کردن سینما قدس اقدام کرد و باز هم 6 ماه تمام عاشقانه پای کار ایستاد تا سالنها زودتر آغاز به کار کنند. در واقع خودش هم مدیر سینما و هم مدیر اجرایی بود. تمام استانداردهای سالن سازی را هم میدانست و تلاشش بر رعایت این موارد بود. سالنهای جدید کوچک را نمیپسندید و عاشق سالنهای بزرگ سینما بود. همیشه میگفت حداقل فاصله ردیف اول صندلیها تا پرده باید 18 متر باشد و از رعایت نشدن این موضوع گلایه میکرد و افسوس میخورد که به اسم سینما سالنهای کوچک غیراستاندارد ساخته میشود.
تماشاگر ثابت سینما
آقا منصور تقریباً تمام فیلمها و تولیدات سینمای ایران را میدید. هر سال حتماً برای حضور در جشنواره فیلم فجر به تهران میرفت و دیدن هیچ فیلمی را از قلم نمیانداخت. یک دفترچه کوچک هم داشت که درباره تمام فیلمها در آن یادداشت برداری میکرد و اطلاعات فیلمها را در آن مینوشت از مشخصات و ویژگیهای فیلم گرفته تا شناسنامهاش مثلاً به طور دقیق میدانست کدام فیلم با وام دولتی تولید شده یا پول کدام یکی را فارابی داده و … کدام فیلم خانوادگی است و کدام یکی نه. بعداً به همین یادداشتها رجوع کرده و بر همان اساس تصمیم میگرفت کدام فیلمها را در سینمایش اکران کند. خیلی هم برایش اهمیت داشت که فیلمهایی عامه مردم دوست دارند را در سینما اکران کند.
چراغ سینما روشن میماند
از وقتی خبر درگذشتش منتشر شده بسیاری از هم دورهایهایش مانند بیژن امکانیان، حبیب اسماعیلی، قاصد اشرفی رئیس انجمن سینما داران، مرتضی و مصطفی شایسته، آقای علیخانی و … با من تماس گرفتهاند و می گویند شنیدن این خبر کمرشان را شکسته زیرا منصورنورپور به جد از منافع سینما و سینماداری دفاع میکرده و جای خالیاش پرنمی شود. خیلیهایشان هم گفتهاند کمک میکنند تا چراغ سینما قدس به یاد او روشن بماند. حالا با حمایت این عزیزان و کسانی مثل سید مصطفی حسینی که سالهاست در امر سینماسازی تلاش جدی و پیگیرانه دارد میخواهیم سینما را همچنان برقرار و پابرجا نگه داریم.