در روزهای اخیر کلیپی در فضای مجازی وایرال شد که دختری نوجوان به نام هلیا در میان جمعی از هم سن و سالهای خودش اقدام به قمهکشی میکند؛ فضایی که امکان دروازهبانی خبر در آن وجود ندارد و در کسری از ثانیه محتوای آن در اختیار کاربران قرار میگیرد و به دلیل داشتن ارزش خبری عجیب و استثنایی و تازگی و برخورد، مخاطبان بسیاری را جذب میکند. با توجه به محتوای خشونتآمیز این فیلم و همچنین رنج سنی افراد حاضر در آن، رسانهها چه بایدها و نبایدهایی را برای پوشش اخبار مربوط به آن باید در نظر بگیرند؟
در دنیای پیرامون ما اتفاقهای تلخ و شیرین مختلفی رخ میدهد و رخدادهای مفرح و شاد در مقابل اتفاقهای خشونتآمیز و نفرتانگیز روی میدهند. یکی از وظایف رسانهها، تولید و انتشار خبر است. آنها مسئول خوب و بد بودن اخبار نیستند؛ همانطور که سقوط هواپیما یا سیل و زلزله و… اخبار تلخ و ناگواری هستند که افراد در خلال آن ممکن است جان خود را از دست دهند و رسانهها نمیتوانند از آن چشمپوشی کنند، آنها نمیتوانند از خبرهایی که دارای ارزش خبری خشونت و برخورد یا عجیب و استثنا هستند، چشمپوشی کنند و آن را پوشش ندهند؛ بنابراین رسانهها حق ندارند و نمیتوانند فقط بر تولید و پوشش اخبار مثبت متمرکز باشند و به آن بسنده کنند؛ اما در برخی از مواقع اخبار بد و خشونت آمیز از جذابیت بیشتری برخوردار است و طرفدار بیشتری دارد؛ به همین دلیل رسانهها با علم به این موضوع برای جذب مخاطب، این اخبار را بیشتر منتشر میکنند؛ درحالیکه رسانه باید هم اخبار منفی و هم اخبار مثبت را پوشش دهد. پوشش صرف اخبار منفی که امنیت و روح و روان مردم را تحت تأثیر قرار میدهد، غیرمسئولانه است. رسانهها باید به توازن در تولید و انتشار اخبار توجه کنند.
این اخبار منفی و خشونتآمیز چگونه باید در رسانهها انعکاس یابند تا تأثیر کمتری بر روح و روان و آرامش جامعه بگذارند؟
رسانهها ضمن پوشش این اخبار باید به تحلیل و ریشهیابی آن نیز بپردازند و راهکارهایی برای برون رفت از این مسئله نیز پیشنهاد دهند. درواقع مسئولیت رسانهای اقتضا میکند در کنار این اخبار، تحلیلها و راهکارهای مواجهه با آن نیز آموزش داده شود. درحال حاضر، حجم اخبار منفی در جامعه بسیار بیشتر از خبرهای مثبت است و رسانهها به جای مدیریت اخبار صرفا به تولید و انتشار بسنده میکنند و در این باره رفتار حرفهای از خود نشان نمیدهند. آنها بیشتر در زمین افراد غیرمسئول بازی میکنند.
به چه معنا؟
یعنی اگر قرار باشد خودشان زمین بازی را تعیین و نقش نظارتی و راهنمایی و رهبری را ایفا کنند، آگاهانه و جسورانه و مسئولانه در کنار انعکاس اخبار منفی که گریز ناپذیر است، به آموزش و ارائه راهکار حل مشکل نیز بپردازند؛ درحالیکه به نظر میرسد به این موضوع توجه نمیکنند و بیشتر خودشان تحتتأثیر قرار میگیرند و در زمین رسانههای غیرمسئول بازی میکنند. این موضوع جای نگرانی دارد و هشداری است برای رسانهها و متولیان رسانهای. این مشکل نه تنها در ماجرای «هلیا» مصداق دارد، بلکه در رابطه با سایر موضوعهای اجتماعی و اقتصادی نیز حکم میکند. رسانهها اما در اینباره غفلت میکنند؛ برای مثال، در همین ماجرای هلیا کلیپ درگیری هزاران بار بازنشر شده، لایکهای بسیاری خورده، از سوی صدها نفر ریت شده، افراد زیادی زیر پست آن کامنت گذاشتهاند؛ اما انعکاس آن در رسانههای رسمی و غیررسمی چگونه صورت گرفته است؟ صرفا در حد اشاره به ماجرا. رسانهها باید به علل و چرایی این کار بپردازند و نظر کارشناسان را بخواهند. ببیند کجای کار میلگند که اکنون جامعه شاهد چنین پدیدهای است؟ خانواده، سیستم آموزشی و… کدامیک غفلت کردهاند؟ درحالیکه به نظر میرسد حداقل به اندازه یکدهم خبرهایی که در این باره در رسانهها منتشر شده، تحلیلهای کارشناسی و راهحل مشکل در رسانهها منعکس نشده است. در شرایط کرونایی که آموزشوپرورش تعطیل و آموزش در انحصار خانواده است، اگر خانواده نظارتی بر فعالیتهای نوجوانان خود نداشته باشد و رسانهها و مطبوعات و فضای مجازی برنامهای متناسب با نیازهای نوجوانان نداشته باشند، مسلما مشکلات آنها افزایش مییابد و آنها تمایل به خودنمایی پیدا میکنند. البته این نوع حوادث و خشونت و وقایع تلخ محدود به ایران نیست و در همه جای دنیا دیده میشود؛ اما به دلیل جنسیت و سن این افراد اکنون جامعه با دیدن این فیلم حیرتزده شده است. بروز این خشونت در جامعه ایران که دارای فرهنگ غنی است، نشاندهنده این است که نهادها و سازمانهای مختلف احتمالا نتوانستهاند کارشان را به خوبی انجام دهند، یا حداقل باید پرسید کجای کار میلنگد که دهه 80 به این سمتوسو حرکت کرده است. به هرحال جامعه دارای خشونت است؛ خشونتی که به مسئولانی مثل وزیر بهداشت و معاون رئیس جمهور و سخنگوی وزارت بهداشت و… نیز سرایت کرده است و میبینیم که آنها علنا از الفاظ رکیک استفاده میکنند. پس نه تنها مسئولان آسیبها را رفع نکردهاند که خودشان هم دچار آسیب شدهاند و این آسیبها و رفتارها به سطوح بالاتر نیز تسری پیدا کرده است. اینها پیامهای هشدارآمیزی است که نشان میدهد رسانهها باید نگران باشند و ضمن انعکاس این نوع اخبار ،به تحلیل و تفسیر و ریشهیابی آن نیز بپردازند و راه و روش رفع مشکل را نیز به مقصران این حوادث آموزش دهند و آن را مطالبه کنند؛ نه اینکه صرفا آن را دستمایه طنز و انتقاد قرار دهند.
در این شرایط، برخی رسانهها مثل صدا و سیما معمولا به سراغ فرد خاطی که در این کلیپ «هلیا» نام دارد، میروند و با او مصاحبه میکنند؛ مثل اتفاقی که برای «سحر تبر» افتاد؛ گفتوگوهایی که معمولا پرسش و جوابهای مشخص دارد. آیا این اقدام حرفهای است؟
رسانهها در انتشار حق و حقوق متهمان و حتی مجرمان باید به یک سری نکات توجه کنند؛ برای مثال، در انتشار اخبار مربوط به هلیا باید توجه داشت که بالاخره این دختر در این سن نمیماند و قرار است در عرصههای مختلف جامعه حضور پیدا کند؛ اما انتشار گسترده فیلم او بدون چهره شطرنجی شده و بدون اجازه خودش، به نظرم بدترین مجازات است که تا مدتها هم ادامه دارد و نمیتوان آن را از بین برد. اکنون لیبل هلیا قمهکش به پیشانی این دختر چسبیده است. بنابراین آسیبی که خود یا خانوادهاش از این موضوع خورده، از تحمل هر فردی خارج است. ما حق نداریم تصاویر این فرد را به صورت واضح نشان دهیم؛ هرچند او در ملأ عام این اقدام را انجام داده باشد. پس این تصاویر را میتوان پخش کرد؛ اما با در نظر گرفتن ملاحظات خاص، برای مثال، در دنیا رسانههای حرفهای چهره فرد را نشان نمیدهند یا هشدار میدهند. نشاندادن این تصاویر به صورت واضح با توجه به اینکه سایر نوجوانان دیگر هم در این ماجرا حضور داشتهاند، از نظر اخلاق حرفهای نادرست است.
گفتوگوی رسانههای مکتوب با امثال هلیا چطور، آیا در این شرایط این کار از نظر اخلاق حرفهای رسانهای اقدامی صحیح به شمار میآید؟
این یک کار کلیشهای و سنتی رسانهای است که جواب هم نمیدهد. رسانه باید ببیند رسالتش چیست و با انتشار چنین اخباری قرار است چه چیزی را به جامعه منتقل کند؟ آیا قرار است مثل مائده هژبری با او مصاحبهای کلیشهای انجام شود یا نه، راه حلهای دیگری نیز وجود دارد. رسانهها باید اقدامی انجام دهند تا سواد رسانهای و آگاهی و مهارت خانوادهها در برخورد با نوجوانها را افزایش دهند.