ما صورتهای آنها را نمیبینیم. نه به این دلیل که دیگر صورتی ندارند، یا اینکه کلاههای بزرگ شنلهای سنگین، تمامی صورتشان را پوشانده است؛ بلکه به این دلیل که افرادی، درزمانی تصمیم داشتهاند این صورتها را از دفتر تاریخ پاک کنند. غافل از اینکه جنگها پایان مییابد، هیاهوی پرآوازه قدرتهای پوشالی اُفول میکند و ماه، کمکم از پشت ابر بیرون میزند. این برگ برندهای است که تاریخ، از ورای عبور زمان، همیشه در چَنته دارد و آن را در پردهبرداری از چهره «ناشناس شماره 12» برای نظاره گران و بازماندگان، رو میکند.
اول شخص مفرد، نام نمایشی است که در فضایی متفاوت از دیگر آثار اخیر کارگردان این اثر، ساختهوپرداخته شده است. اگرچه امید نیاز، نویسنده و کارگردان نمایش، در این اجرا نیز بهمانند « آتروپین» و « سبوط» به سراغ دردهای بیپاسخمانده بشری رفته و مخاطب را در معرض طرح سؤالی بنیادین قرار داده است، اما تفاوت این تئاتر با کارهای گذشته، آنجاست که در «اول شخص مفرد» بهمانند نام نمایش، تنها یک نفر روی صحنهای کوچک که تمام زندگی اوست، ظاهر میشود. درواقع مخاطب با یک گروه بزرگ نمایشی و عوامل پرتعداد اجرایی بر روی صحنه و پشتصحنه، آن چنانکه در «سبوط» یا «کوران» مواجه بود، روبهرو نمیشود.
به بهانه اجرای نمایش گالیله ، نوشته و کار محمد رضا بزرگ زاد در مجتمع فرشچیان اصفهان
نمایش گالیله یک نمایش تاریخی نیست چرا که گالیله شخصیتی فقط برای یک دوره تاریخی نیست. او گالیله همه دوران هاست... اجرای محمد بزرگ زاد از گالیله اجرای نمایشنامه شناخته شده برشت نیست برای همین با هوشیاری نمایش گالیله نامیده شده نه زندگی نامه گالیله. در این یادداشت دو هدف یا دو پرسش را پی می گیرم یک اینکه اجرای بزرگ زاد چه نسبتی با نمایشنامه معروف برشت دارد ؟ دوم اینکه این اجرا در جغرافیای فرهنگی اصفهان چه اهمیتی دارد؟