اکوفمینیسم، پس از انتشار متون اولیه در نیمه دوم دهه 70 میلادی، در دهههای پس از آن ادامه یافت. دهه 80 میلادی، دههای پرکار برای اکوفمینیستها محسوب میشود. در این دهه نه تنها چارچوبهای اساسی تفکر اکوفمینیست گسترش یافت، بلکه همان طور که در نوشتار پیشین ذکر شد، رشتههای مختلفی از این جریان فکری نیز به وجود آمدند. هر کدام از این جریانهای فکری – دانشگاهی به نوبه خود یا به تبیین مسائل پرداختند یا پاسخی بودند به انتقادات معرفتشناختی مرتبط با اکوفمینیسم.
کمتر از پنجاه سال پیش بود که نخستین کتابهای نظری در حوزه اکوفمینیسم منتشر شدند. اکوفمینیسم هم مانند بسیاری دیگر از شاخههای برابریخواهی تنها در حوزه دانشگاهی و نظری دنبال نشد و رد پای آن را میتوان در بسیاری از جنبشهای اجتماعی دنبال کرد. اما پیش از پرداختن به اکوفمینیسم به عنوان یک جنبش اجتماعی نیاز است تا روند رشد این اندیشه را از دهه 70 میلادی تاکنون بررسی کرد. همچنین دامنه اثرگذاری اکوفمینیسم به جهان غرب محدود نماند و میتوان آن را در آسیای میانه، استرالیا و دیگر نقاط جهان نیز ردیابی کرد. در واقع همان چیزی که باعث میشد اکوفمینیسم بتواند همزمان برای زنان در هندوستان یا زنان در فرانسه موثر واقع شود، منجر به انتقادات زیادی از آن نیز شد.
سال 2019 موج دوم جنبشهای بزرگی در حوزه خاورمیانه و شمال آفریقا را به همراه داشت. زنان از سوریه و لبنان [تا ترکیه و افریقا]، در خط مقدم اعتراضات بودند و مسائلی چون بیکاری، نابرابری، فساد، بیثباتی سیاسی و خشونت قومیتی/فرقهای را مطرح کردند. این نوشتار جشنی کلیشهای به مناسبت رها شدن زنان عرب نیست. نقش اساسی زنان در این تحولات انقلابی -به عنوان رهبر، سازماندهنده و بسیجکننده- تنها میتواند تحت عنوان یک بازتاب عمیق از تأثیر بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در منطقه بر زندگی و معیشت آنها درک شود. اما گرچه جنبشها نویدبخش تغییر بودند؛ اما همهگیری کرونا در سال 2020 تمام ابعاد زندگیهایمان را دستخوش تغییر کرد و نیز توقفی ناگهانی در این تحرکات به وجود آورد.