با چهل‌تکه یک وجود شدیم

چقدر زیبا و دلنشین هستند این خاطره‌ها و یادها. ما زنان با پارچه‌ها و رنگ‌ها و کامواها کلی قصه و خاطره داریم. با آن‌ها زندگی کرده‌ایم و از دلشان هزار رنگ و نقش دیگر آفریده‌ایم. حالا که فراغتی هست آرام آرام آن‌ها را از زیر گرد و غبار زمان بیرون می‌آوریم. نگاهشان می‌کنیم و زمانی به گذشته برمی‌گردیم و با عطر خاطره‌ها زندگی می‌کنیم. هرکدام ما را به عزیزی و یادی گره می‌زند. غرق می‌شویم در لحظات خلسه‌آمیز آن خاطره‌ها بی‌هیچ تأسفی با آرامش تمام. شیرینی‌شان را مزمزه می‌کنیم با فراغ بال. با کودکی کودکانمان به خاطره مادران، به جوانی خودمان. دل بسپاریم و آن لحظه‌های شاد و آرام را دوباره مزه‌مزه کنیم. دستانمان را و زیبایی ذهنمان را به کار می‌گیریم و باز هم هزاران نقش با هزاران رنگ می‌بافیم تا اشاره‌ای باشد به متفاوت‌بودن تک تک ما و در پایان یکی می‌شویم؛ به‌هم پیوند می‌خوریم تا نشان دهیم انسان موجودی است که در پیوند مهر با دیگران مفهوم و معنی می‌یابد.

تاریخ انتشار: 09:26 - چهارشنبه 1399/10/3
مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه
no image

نشان دهیم تمام این جان‌های پراکنده می‌توانند همچون چهل‌تکه‌های دستباف ما با همه گوناگونی و تنوع رنگی‌شان کنار هم قرار گیرند و باهم در آرامش و صلح زندگی کنند. دست‌های ما در کنار بافتن چنین مفهوم زیبایی است. دست‌های دوست‌داشتنی‌مان را به کار گیریم، ببافیم و قصه‌ای دیگر آغاز کنیم که واژه‌هایش تک تک ما هستیم.
این دل‌نوشته پروین فرهنگ است. سطرهایی که شاید وقتی مثل خیلی دیگر از زنان و مادربزرگ‌ها در ضیافت دوست‌داشتنی طرح و رنگ و نقش چهل‌تکه با میل و کاموا رج می‌زده و می‌بافته، آن را مرور کرده و به ذهن آورده است و از بافتن برای یک وجود لذت بیشتری برده است. خیلی از زنان دیگرهم برای چهل‌تکه نوشته‌اند؛ دل‌نوشته هایی که هرکدام مانند قطعات بافته شده رنگ خودشان را دارند. در دل‌نوشته‌ای از اعظم گلستان می‌خوانیم: دست راستم لرزش دارد و هرازگاهی انگشتانم وقتی از آن‌ها بیش از حد مزدوری می‌کشم قفل می‌کند و گردنم هم که به جای خود، اما گویی به یک‌باره جوانی را از سر می‌گیرد با این چهل‌تکه بافی‌ها که قرار است یک وجود شود، نه؛ از ابتدا یک وجود است، حتی قبل از آنکه بافته شود در ذهن من، در ذهن تو، در ذهن همه ما؛ از زمانی که پایه‌اش بنا شد. من هرچند از تک‌تک شما دورم اما هنگام بافت خودم را در کنارتان حس می‌کنم. ما خاطره این دوران را بر روی فرش رنگین‌کمان حک می‌کنیم تا همیشه. بعضی با جزئیات بیشتر نوشته شده‌اند و پرنقش و نگارترند. بعضی‌ها هم ساده و دلنشین و کوتاه‌اند. همگی اما با یک موضوع و یک نیت مشترک نوشته شده‌اند و به دفتر رنگین‌کمان سفید رسیده‌اند؛ به نیت ثبت‌شدن در یک وجود.
اهالی رنگین‌کمان سفیــــــد که حدود سه ماه قبل برای خلق یک چهل‌تکه زیبا برنامه‌ریزی کرده‌اند،‌ حالا در اولین روز دی ماه و فردای بلندترین شب سال درهای عمارت زیبایشان را بعد از 9 ماه گشوده‌اند و ما را از داخل گوشی‌های کوچک و خانه‌هایمان عضوی از همان یک وجود دانسته‌اند. رونمایی از چهل‌تکه رنگارنگ بهانه‌ای است تا دوباره در موسسه باز شود و امیدهای تازه به روزهای پر شور و پررونق شکل بگیرد. رنگین‌کمانی‌ها با رعایت فاصله اجتماعی و ماسک‌هایی بر صورت دوباره دورهم جمع شده‌اند و منتظر رونمایی از چهل‌تکه هستند که با رنگ‌های شادابش شوق زندگی را به بهانه یلدا و اولین روز زمستان به خانه‌های ما بیاورد.
نیلوفر هرندی‌زاده، مدیرموسسه با اشاره به کلاس‌ها و فضاهای مختلف آن،‌ شکل‌گرفتن روح موسسه را تنها با حضور افراد میسر می‌داند؛ روحی که به زعم او به شکلی دیگر در خانه‌ها وخلوت آدم‌ها پرورش یافته و زنده مانده است. او 40 تکه را از طرح‌هایی می‌داند که به همت واحد هنری موسسه کار شده تا نشان دهد گرچه ما از هم دوریم ولی در کنار هم هستیم. نوشین نفیسی، مدیر گروه هنر و مربی هنر رنگین‌کمان سفید اما شکل گیری ایده «چهل‌تکه، یک وجود» را از شهریور ماه امسال می‌داند. به زمانی که اهالی رنگین‌کمان سفید به داشتن برنامه‌ای برای دور هم جمع‌کردن آدم‌ها اندیشیده‌اند و به چهل‌تکه رسیده‌اند.
این هنرمند و نقاش شناخته‌شده فلسفه بافت چهل‌تکه را از چند زاویه برای مخاطبان لایو برنامه تبیین می‌کند:‌ همه ما خاطرات زیادی از مادر و مادربزرگ‌هایمان و بافتنی‌هایشان داریم. مادربزرگ‌هایمان اکثر اوقات از خرده کامواها یا کرک‌های شکافته‌شده لباس‌های مستعمل بافته‌های بیشتر کاربردی و بعضا تزیینی مثل دم‌کنی؛‌ پتوی بچه، روتختی،‌ دستگیره یا قاب دستمال آشپزخانه می‌بافتند تا هم خودشان را سرگرم کنند هم با هدیه‌دادنش بخشی از خود و مهرشان را به نوه‌ها و خانواده واگذار کنند؛ چهل وجود در این حرکت یگانه شده و به یک وجود تبدیل می‌شوند. پس اولین مسئله پیشینه این کار است که بیشتر توسط مادر و مادربزرگ‌ها انجام می‌شده است.
 دومین موضوع هم فرایند بافتن و احساسی است که در ما ایجاد می‌کند. بیشتر زن‌هایی که تجربه بافتن را دارند می‌دانند بافتن فرایندی مراقبه‌گونه است، چون ما یک حرکت تکراری را انجام می‌دهیم که آن تکرار حالت آرامش و حضور و سکونی را برایمان ایجاد می‌کند. از طرفی آنچه ما می‌بافیم به ما احساس خوشحالی و رضایت خاطر می‌دهد. بنابراین ما به این وجه آن هم توجه کردیم که بافتنی این حال را برای مادربزرگ‌های در خانه مانده ایجاد کند.
سومین مسئله گسترش این بافته است. این بافت قابلیت گسترش دارد و هرچه افراد بیشتر به ما بپیوندند ما استقبال بیشتری می‌کنیم و برای پذیرششان جا داریم. آخرین مورد اما به شرایط خاص ناشی از کرونا برمی‌گردد. ما این روزها در خلوت و عزلت‌نشینی کرونا هستیم و در این شرایط خیلی بیم منزوی‌شدن مادربزرگ‌هایمان بیشتر شده ولی با این پروژه آن‌ها توانستند در خانه‌ها قطعاتی کوچک را در تنهایی و در کنار هم بافته و در تجمیع هم به چهل‌تکه برسند تا ما بتوانیم وجودهای جدا از هم و عزلت گزیده را به وجودی یکپارچه تبدیل کنیم.
چهل‌تکه‌بافی که از خرده‌کامواها ایجاد می‌شد معنی دقیق‌تری هم در خود دارد. اینکه چیزهای فرسوده می‌توانند در این فرایند موجودیت جدیدی پیدا کنند. همه این‌ها در کنارهم باعث شد چهل‌تکه یک وجود پروژه مهمی برای ما باشد و آن را اجرایی کنیم.
کتایون زاهدیان، مسئول پروژه و دبیر آن نیز در ادامه، جریان شکل‌گیری این پروژه را مرور می‌کند: ما این پروژه را از 9 مهر ماه و هم‌زمان با روز سالمند آغاز کردیم و نکته جالب این بود که مادربزرگ‌ها خیلی سریع ابراز علاقه و با ما تعامل کردند و خیلی زود هم گروه مجازی تشکیل شد. حدود 40 نفر از مادربزرگ‌ها ما را در این پروژه همراهی کردند و ما در فاصله 49 روز 490 قطعه بافته شده داشتیم که نشانگر علاقه و همکاری بی‌نظیر مادربزرگ‌ها بود. مرحله بعدی جمع آوری قطعات بود که کار مشکلی به نظر می‌آمد ولی با تدبیر و همت مسئولان رنگین‌کمان سفید بدون دردسر و نیاز به بیرون آمدن مادربزرگ‌ها انجام شد. اما مرحله سخت دیگر اتصال 490 قطعه به همدیگر بود که به خاطر شرایط کرونا نمی‌شد از مادربزرگ‌ها برای همراهی در آن درخواست داشت که این عمل هم توسط رنگین‌کمانی‌ها در خود مرکز انجام شد.
او معتقد است این چهل‌تکه با چهل‌تکه‌های دیگر تفاوت اساسی دارد، زیرا هر قطعه‌اش یک رنگ و یک شکل بوده است. یکی زرد یکی قرمز، یکی گل برجسته دارد، یکی گلدوزی شده و دیگری قلاب‌بافی و هرکدام داستان و خاطره خودشان را دارند. به این موضوع باید داستان هر قطعه را هم اضافه کرد. داستان‌هایی که حالا در قالب دل‌نوشته‌هایی خواندنی به دفتر رنگین‌کمان سفید رسیده‌اند. او همچنین به استقبال از این حرکت در شهرهای دیگر هم اضافه می‌کند: خوشبختانه استقبال خیلی بود و ما از شهرهای دیگر مثل یزد و کرج و تهران هم متقاضی داشیم که برای ما کارهایشان را پست کردند، حتی از خارج از ایران هم درخواست‌هایی داشتیم. مرجان هرندی‌زاده که اجرای برنامه را از پشت گوشی و برای ضبط لایو بر عهده دارد، اما به تفاوت قطعات به لحاظ سایز و کیفیت بافت و … اشاره می‌کند و می‌گوید: بعضی قطعات کوچک‌تر یا بزرگ‌تر از اندازه تعیین شده ما بود. یا بعضی تکه‌ها خیلی زیبا و ظریف بافته شده بودند و بعضی نه. با این حال، ما نخواستیم کارها را تفکیک کنیم تا نشان دهیم چهل‌تکه باید یک وجود باشند. همان طور که فکر می‌کنیم، یک جامعه در کنار هم می‌توانند ضعف‌های هم را بپوشانند. اگر آن‌ها که قدرت بیشتری دارند در کنار ضعفا باشند و ما هم باید همین را نشان دهیم. او همچنین با اشاره به اینکه قصه‌های بافتنی مادربزرگ‌ها با چهل‌تکه ثبت و نوشته شده از بینندگان برنامه دعوت می‌کند که قصه‌های مادربزرگ‌هایشان را ثبت کنند تا زمانی که در کنارشان هستنــــــد. حالا نوبت خواندن چند دل‌نوشته است که توسط نداضیایی مربی هنر و صفا اخوت انجام می‌شود. هم‌زمان تصاویر تکه‌های بافته‌شده با رنگ‌های جذاب و نقش‌های متنوع نشان داده می‌شـــــود و در پایان اعضای رنگیـــــن‌کمـــــــان سفیـــــــد را کنار چهل‌تکـــــــه‌ای می‌بینیم که حالا بر دیوار موسسه نصب شده و در هم‌نشینی با شکوه تکه‌هایی که حالا یک وجود بزرگ منسجم شده با افتخار کنارشان سهیم می‌شویم.

  • اصفهان زیبا
    پایگاه خبری اصفهان زیبا

    مریم قدسیه

برچسب‌های خبر